پرداختن به موضوعات استراتژیک یکی از الزامات ساخت در سینما و تلویزیون است. این رویکرد در هالیوود به شکلی بسیار جدی پیگیری میشود و به ویژه در امر سریالسازی آن را در دو دهه اخیر به خوبی شاهد هستیم. برای مثال میتوان به سریالهایی نظیر «هوملند»، «24»، «جک رایان» و... اشاره کرد. در سینما و تلویزیون ایران گاهی اوقات نظیر «به وقت شام» و «سقوط» این اتفاق به شکلی مطلوب رخ داده و زمانی دیگر معنا و مفهوم، قربانی ساختار ضعیف شده است. سریالهایی نظیر «گاندو» و «سرجوخه» از جمله این تولیدات هستند.
اخیراً،
در
این
رابطه
سریالی
با
عنوان
«هفت
سر
اژدها»
از
تلویزیون
در
حال
پخش
است؛
اثری
که
با
وجود
داشتن
کارگردانی
باسابقه
پشت
دوربین،
قربانی
پرداخت
ضعیف
در
فیلمنامه
و
کارگردانی
شده
است.
داستان
در
این
مجموعه
داستان
آقازادهای
به
نام
سلطانخواه
و
چند
تن
از
مفسدان
اقتصادی
بانفوذ
جامعه
به
تصویر
کشیده
شده
است.
این
خط
داستانی
نشان
میدهد
با
قصهای
جسورانه
روبهرو
باشیم
اما
آن
چیزی
که
در
عمل
میبینیم
به
دلیل
فیلمنامه
ضعیف
به
کاری
سطحی
و
شعاری
تبدیل
شده
است.
این
شعارزدگی
تا
آنجا
پیش
رفته
که
در
برخی
سکانسها
دیالوگهای
فیلم
مانند
پیام
انشاهای
«علم
بهتر
است
یا
ثروت»
شده
است.
در
یکی
از
سکانسهای
این
سریال
که
چند
شب
پیش
روی
آنتن
رفت
روی
عرشه
یک
کشتی
تفریحی،
مجید
واشقانی
(بازیگر
اصلی
سریال)
مشغول
گفتوگو
با
چند
نفر
است.
صحبتهای
سیاسی
که
در
این
صحنه
بیان
میشود
از
شدت
شعارزدگی
به
سمت
کمدی
میرود.
فیلمنامه
در
ورود
به
درون
کاراکترها
موفق
نبوده
است
و
البته
سازندگان
این
کار
مدعی
تحقیقات
فراوان
برای
این
سریال
هستند
اما
ً
پژوهشهایی
که
از
آن
حرف
زدهاند
نمودی
در
سریال
«هفت
سر
اژدها»
ندارد.
ساختار
این
فیلم
در
فرم
و
کارگردانی،
سرشار
از
ضعف
و
گافهای
بزرگ
است
که
هیچ
توجیهی
برای
آن
وجود
ندارد.
طراحی
صحنه
«هفت
سر
اژدها»
بسیار
ضعیف
و
سطحی
است.
تجملاتی
که
کارگردان
برای
نشان
دادن
آقازادگی
شخصیت
اصلی
داستان
انتخاب
کرده
بههیچوجه
باورپذیر
نیست.
دیالوگنویسی
این
کار
هم
حتی
در
حدی
متوسط
نیز
نیست
بلکه
بیشتر
شبیه
فیلمفارسیهایی
است
که
تمام
فکرشان
را
در
کلام
خلاصه
کردهاند.
ضعف
این
سریال
در
تصویرسازی
قدرت
اطلاعاتی
ما
به
اندازهای
آشکار
است
که
امیدواریم
دیگر
شاهد
چنین
کارهایی
نباشیم
چون
در
حقیقت
داشتههای
خود
را
زیر
سوال
بردهایم.
این
نقیصه
در
حالی
است
که
در
فیلمهایی
نظیر
«روز
صفر»
نشان
دادهایم
فیلمسازان
ما
قادرند
تصویرگر
خوبی
برای
صلابت
نیروهای
اطلاعاتی
ما
باشند
اما
مطمئناً
آثاری
نظیر
«هفت
سر
اژدها»
در
این
دایره
نمیگنجد.
البته
در
بحث
سریالسازی،
کاری
نظیر
«سقوط»
را
هم
داریم
که
سال
گذشته
در
شبکه
نمایش
خانگی
پخش
شد.
این
مجموعه
یک
اثر
خوب
با
کارگردانی
درست
محسوب
میشود
که
در
آن
به
شکلی
زیبا
قدرت
نیروهای
امنیتی
کشورمان
تصویر
شده
است.
میزانسن
و
دکوپاژی
که
طالبی
در
«هفت
سر
اژدها»
انتخاب
کرده
مانند
دیالوگهای
کارش
مصنوعی
و
اغراقشده
هستند.
در
این
میان
شاید
بتوان
از
بخشهایی
چون
فیلمبرداری
به
عنوان
نکته
مثبت
نام
برد
اما
این
اتفاق
به
اندازهای
کمرنگ
است
که
قادر
نیست
حتی
گوشهای
از
ضعفهای
آشکار
سریال
را
پوشش
دهد.
محتوا
«هفت
سر
اژدها»
در
محتوا
میتوانست
اتفاقی
خیرهکننده
در
میان
تولیدات
تلویزیونی
باشد
اما
بسیاری
از
معانی
خوب
این
سریال
قربانی
ساختار
ضعیف
شده
است.
پرداختن
به
مفاسد
اجتماعی
به
ویژه
از
طرف
آقازادهها
بهخودیخود
امری
حساسیتبرانگیز
است
اما
این
را
باید
در
نظر
داشت
وقتی
قرار
است
به
چنین
موضوعاتی
ورود
کنیم
نباید
خود
را
قربانی
مصلحتاندیشیها
کنیم
بلکه
نیاز
است
تمام
واقعیت
را
نشان
دهیم
زیرا
اگر
قرار
باشد
تنها
بخشهایی
را
خود
خواهان
آن
هستیم
به
تصویر
کشیم
مطمئناً
مخاطب
متوجه
خطکشی
بودن،
داستان
خواهد
شد.
در
این
مجموعه
سیما
از
برخی
خطوط
قرمزی
که
خود
آن
را
بنا
کرده
رد
میشود
تا
بتواند
به
این
بهانه
در
جذب
مخاطب
و
رسیدن
به
پیام
موفق
باشد.
برای
نمونه
سرو
مشروب
و
حجابهای
نامتناسب
به
گونهای
است
که
اگر
در
هر
فیلم
یا
سریالی
دیگری
رخ
میداد
با
سانسور
تلویزیون
مواجه
میشد
اما
این
بار
تلویزیون
از
مواضع
خود
کوتاه
آمده
که
این
امر
هیچ
کمکی
به
کیفیت
و
جریانسازی
نکرده
و
حتی
موجب
ترویج
منکر
شده
است.
در
انتها
باید
به
نقدهایی
که
نسبت
به
این
مجموعه
مطرح
شده
اشاره
کرد.
به
اندازهای
این
کار
ضعیف
تولید
شده
که
حتی
مدافعان
چنین
تولیداتی
در
تلویزیون
هم
حاضر
به
دفاع
از
این
کار
نشدهاند.
این
مجموعه
در
کارنامه
ابوالقاسم
طالبی
که
چند
اثر
خوب
نظیر
«دستهای
خالی»
و
«نغمه»
را
دارد
نمرهای
مثبت
محسوب
نمیشود.
جدا
از
کارگردانی،
تلویزیون
نیز
بار
دیگر
نظیر
اتفاقی
که
برای
«معمای
شاه»
رخ
داد
را
با
صرف
هزینه،
خرج
یک
مجموعه
ضعیف
کرده
که
حتی
یک
بار
دیدن
آن
هم
برای
مخاطب
جذابیت
ندارد.
داوود کنشلو
انتهای پیام