موحد واقعی، آن كسى نيست كه فقط در فكرش موحد باشد، يعنى بتواند براى توحيد دليل بياورد، براى توحيد كتاب بنويسد، در باب توحيد سخنرانى كند، در راه توحيد مباحثه كند، هركسى با او مباحثه كند جوابش را بدهد، البته اين يك مرحله توحيد است، لازم هم هست.
توحيد زمانی براى انسان توحيد واقعى است كه تا آن اعماق روحش نفوذ كرده باشد، يعنى غير از خدا چيزى را نبيند و چيزى را نخواهد و از چيزى نترسد. اگر انسان به حدى رسيد كه غير از رضاى خدا هيچ چيزى را نخواست و هرچه را كه خواست به آن دليل خواست كه رضاى خدا در اوست، موحد واقعى است.
موحد واقعی فردی است که اگر سر سفره هم نشست فكر مىكند كه الآن رضاى خدا در اين است كه من غذا بخورم يا نه؟ اگر حساب كرد رضاى خدا در اين است كه من اين غذا را بخورم چون غذا حلال است، من هم گرسنه هستم و به غذا احتياج دارم، بايد غذا بخورم تا نيرو بگيرم تا بتوانم وظايف خودم را در راه رضاى خدا انجام بدهم پس مىخورم و اگر از هيچ چيزى غير خدا هم نترسيد و باك نكرد و اگر در راه خدا از هيچ چيزى مضايقه نكرد، به چنين فردى مى گويند موحد عملى.
ابراهيم از هرچه داشت همه را گذاشت و از سرزمين اصلى خودش مهاجرت كرد و گفت: «إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ»: من به سوى پروردگارم مىروم، يعنى به دنبال عقيده و ايدهام مى روم. از همه اينها بالاتر اين بود كه از فرزندش در راه خدا گذشت، حاضر شد در راه خدا فرزند خودش را قربانى كند.
منبع: مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى(حج)، جلد 25، صفحه: 109-111، با ویرایش جزئی.
انتهای پیام