با اجرای بی نظیر افسون غفائی و به قلم بسیار زیبای هادی پورحسین و با تنظیم سمیر رستگار
#هفت_نامه
نامه هفتم
سلام مهربانوی زیبای من:
حال از آن روزگار سالها میگذرد
و من عشق پاک تو را همچون
تندیسی مقدس در ذهن و قلب خود
محفوظ نگاه داشته ام ,
تو آنقدر مهربان و خوب بودی که
پس از سالها هنوز هم صورت زیبا و
چشمهای مهربانت را در خواب و
بیداری حس میکنم ,
مخصوصا نگاه های روز آخر و قول
و قرارهایی که با همدیگر گذاشتیم ,
تو با تمام زن بودنت مردانه به پای
تمام آنها ایستادی و من . . .
امروز بعد از سالها دلم بهانه ات را
میگیرد , خورده نگیر از بیقراری های
دل تنگم , چرا که این دل سالهاست
به انتظار نشسته است .
امروز که قلم به دست گرفته ام بلکه
چند ستری از دلتنگی ها و شب زنده
داری هایم برایت بنویسم جانی دوباره
گرفته ام , دستهای لرزانم نمیلرزد و
چشمهای به گود نشسته ام سویی
دو چندان به خود می بیند
و قلب رنجورم در هر
طپش نام تو را فریاد میزند .
زیبای من :
دیوارهای خانه پدری ات دیگر با من
غریبه گی نمیکنند و شاخه های بلند
درخت اقاقی اش از دور برایم دست
تکان میدهند ,
گلفروشی ات سالهاست که دیگر
عطر افشانی نمیکند و جایش را به
جواهر فروشی داده است ,
نمیدانم کدام جواهری میتواند جای
خالی تو را پر کند چرا که آن
مکان میعادگاه عشق بود
نه بازار مکاره زرگران .
یار باوفای من :
صحبت به درازا کشید و زخمهای
جسم بی رمقم دهان باز کرد مرا
ببخش که در عشق , مثل تو ثابت
قدم نبودم و راز دل را برملا کردم
چرا که این سینه را دیگر تاب
و توانی باقی نمانده و نفس
بشماره افتاده است و بیم این دارم
بی آنکه عشقت ماندگار شود تن به
خاک سرد بسپارم ,
پس خواستم
نامت و عشقت تا
ابد جاویدان باقی بماند .
مهربانوی زیبای من :
هر جا که منزل گزیده ای
عمرت بلند , عشقت جاودان و
سایه پر مهرت بر زندگی مستدام باد .
#هادی_پورحسین