تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




پیامدهای جنگ بر اقتصاد کشورها

ساعت 24 - بسیاری از آمریکایی ها - از جمله اقتصاددانان با نفوذ و صاحب نظر - هنوز هم به اشتباه فرض می کنند جنگ برای اقتصاد خوب است. به عنوان مثال، اقتصاددانان بسیار با نفوذ مانند پل کروگمن و مارتین فلدساتین، چهره سازنده ای از جنگ برای اقتصاد تصویر می کنند. بسیاری از اعضای کنگره معتقدند کاهش در هزینه های نظامی، می تواند بر بسیاری از مشاغل، آسیب زا باشد. صحبت های مفصل رئیس واشنگتن پست، دیوید برادور گویای این مدعاست. با این حال ایده سازندگی جنگ مخالفانی هم دارد.

 گزارش زیر مروری بر صحبت های اعضای حاضر در میزگرد دانشگاه هاروارد و  مفاد سخنان آنها را به طور کلی مطرح می کند.

جوزف استیگلیتز، اقتصاددان برنده جایزه نوبل می گوید جنگ برای اقتصاد خوب نیست. استیگلیتز در سال 2003 نوشت: « به طور گسترده ای تصور می شود که جنگ با دوران رونق اقتصادی ارتباط دارد. به طور مثال برای جنگ جهانی دوم اغلب گفته می شود که جهان را از رکود خارج کرده است، و از آن زمان جنگ به عنوان یک محرک رشد اقتصادی معرفی شده است. برخی حتی به این نتیجه رسیده اند که سرمایه داری به جنگ نیاز دارد، بدون آن، رکود اقتصادی همواره مانند سایه آن را همراهی می کند. امروز ما می دانیم که این گفته ها بی معنی است. رونق دهه 1990 نشان داد که صلح از لحاظ اقتصادی به مراتب بهتر از جنگ است. جنگ خلیج 1991 نشان داد که جنگ به طور جدی می تواند برای اقتصاد بد باشد.» استیگلیتز همچنین معتقد است که جنگ عراق در دهه گذشته برای اقتصاد تاثیر مخربی داشته است.

آلن گرینسپن، رئیس پیشین فدرال رزرو، نیز در این باره با استیگلیتز هم نظر است. در سال 1991، گرینسپن گفت که درگیری طولانی مدت در خاورمیانه به اقتصاد آسیب وارد می کند. او در سال 1999 این نطق را دوباره مطرح کرد: « جوامع به خرید بیمه نظامی( استفاده از ابزارهای نظامی برای حفظ امنیت و تمامیت ارضی ملی) به همان اندازه ای نیاز دارند که برای توسعه منابع انسانی خود لازم است هزینه کنند.  اما در حالی هزینه بیشتری صرف امور نظامی می شود که اعتباری را که می تواند در جهت بهبود بهره وری اقتصاد شود، به طور کلی در امور نظامی تلف می شود. سیستم های حمل و نقل موثرتر، شهروندان تحصیلکرده بهتر و مواردی مشابه آن از جمله هدف های مغفول مانده کنونی است . کدام عوامل قبلا رشد اقتصادی ما را قبلا تضمین می کردند و موجب ارتقای سطح عملکرد اقتصادی کشور ما می شدند؟ در پاسخ باید گفت منابعی که  قبلا برای تولید محصولات نظامی صرف می شد در  پایان جنگ سرد از لیست هزینه های نظامی خارج شد و به چرخه های دیگر اقتصادی ورود پیدا کرد. یک دلار برای ایجاد یک دلار استفاده و محصولات نظامی به عنوان بیمه دلارهای اقتصادی ما در نظر گرفته شد. تا آنجا که می توانید این دلار ها را به مناطق دیگر ببرید، ممکن است آموزش و پرورش و آموزش های شغلی و شاید حمل و نقل ... این امر می تواند یک اثر اقتصادی خوب داشته باشد.»

اقتصاددان دنی بیکر می نویسد:« اغلب اعتقاد بر این است که افزایش هزینه های جنگی و نظامی برای اقتصاد مناسب است. در واقع، اکثر مدل های اقتصادی نشان می دهد که هزینه های نظامی منابع را از استفاده های تولیدی مانند مصرف و سرمایه گذاری منحرف می کند و در نهایت موجب کاهش رشد اقتصادی و سطح اشتغال می شود.»

پروفسور امیرتوس، رئیس روابط بین الملل در دانشگاه آمریکایی جاشوا گلدشتاین یادداشت می کند: «جنگ تکراری موجب تخریب ثروت، خرابکاری بازارها و رشد اقتصادی شده است.»

جنگ به طور کلی مانع توسعه اقتصادی و تضعیف رونق می شود. دیوید رندر هندرسون - استاد اقتصاد در دانشکده مدیترانه نیروی دریایی در مونتری، کالیفرنیا و پیشتر یک اقتصاددان ارشد با شورای مشاوران اقتصادی ریگان - می نویسد: «آیا تعارض نظامی واقعا برای اقتصاد کشور درگیر خوب است؟ اقتصادانان اصولی پاسخ می دهند "نه". »

مایک لفگرن معتقد است: «هزینه های نظامی ممکن است در یک برهه، مشاغل جدی در اقتصاد ایجاد کند، زمانی که سلاح ها با خطوط تولید غیرنظامی تولید می شوند، اما این قاعده در دراز مدت پابرجا نیست. (در واقع، جنگ جهانی دوم از بسیاری جهات متفاوت بود و بنابراین اثرات اقتصادی آن قابل مقایسه با جنگ های امروز نیست.) بیشتر پروژه های اسلحه اکنون نیاز به کار کم و تکنولوژی بیشتر دارند. در عوض، سهم ناچیز در تحقیق و توسعه با هزینه بالا (که از آن، اقتصاد خصوصی، کمتر بهره مند می شود)، هزینه های مدیریت بیش از حد، هزینه های بالای امنیتی، حمل و نقل و از بین بردن، از جمله پولی که به مبارزات سیاسی مربوط می شود، متمایز است. یک دلار برای ساخت و ساز بزرگراه، مراقبت های بهداشتی و یا آموزش، احتمالا مشاغل بیشتری را به ارزش یک دلار برای خرید تسلیحات سلاح های پنتاگون ایجاد خواهد کرد.»

در طول دهه 2000، بودجه وزارت دفاع امریکا، از جمله بودجه های صرف شده در جنگ، نسبت به طولانی ترین مدت جنگ که همان دوران جنگ جهانی دوم است، به دو برابر افزایش یافته است. با این حال، طی دهه اخیر، اشتغال در کمترین سرعت خود ایجاد شده است. اگر بودجه نظامی به اقتصاد آمده بود، باید در بالاترین دوره رونق اقتصادی به سر می بردیم. به گفته سرویس تحقیقاتی کنگره، تنها جنگ های عراق و افغانستان بیش از 1.4 تریلیون دلار به کسری بودجه دولت آمریکا دامن زدند. این که آیا این جنگ ارزش این همه هزینه را داشت یا نه، یک بحث سیاسی برای زمان دیگری است؛ آنچه روشن است این است که هزینه های بودجه نظامی در رونق بلند مدت اقتصادی کاملا بی تاثیر و گاه نتیجه عکس به همراه دارد.

واشنگتن پست در سال 2008 نوشت:« مقاله اخیر اداره ملی تحقیقات اقتصادی، به این نتیجه رسیده است  که کشورهایی که هزینه های نظامی بالایی دارند، طی جنگ جهانی دوم رشد اقتصادی قوی تری پس از جنگ را نشان می دهد، اما می گوید این رشد را می توان با در نظر گرفتن رشد جمعیت، برآورد کرد. این مقاله نشان می دهد که هزینه های جنگی بر درآمد سرانه این کشورها تاثیرات منفی داشته است.»

یک نظرسنجی تاریخی از اقتصاد ایالات متحده در وزارت امور خارجه ایالات متحده، گزارش می دهد که جنگ ویتنام تاثیر اقتصادی متفاوتی داشته است. اولین جنگ خلیج فارس به طور معمول ایالات متحده را به سوی رکود اقتصادی سال 1991 حرکت داد.

موسسه اقتصاد و صلح  نشان می دهد که هر گونه تشدید جنگ، در بهترین حالت دستاوردهای موقت اقتصادی به همراه دارد. به عنوان مثال، در حالی که جنگ جهانی دوم، تولید ناخالص داخلی را به طور ناگهانی افزایش داد اما این شاخص پس از دوره جنگ روند پایدار گذشته خود بازگشت. پس از جنگ کره، تولید ناخالص داخلی به زیر خط روند پایه کاهش یافت.با بررسی وضعیت اقتصادی در هر یک از دوره های مهم جنگ پس از جنگ جهانی دوم، می توان دید که اثرات مثبت افزایش هزینه های نظامی با تأثیرات منفی ناخواسته اقتصاد کلان، کاهش یافته است. در حالی که تأثیرات تحریک آمیز هزینه های نظامی به وضوح با افزایش رشد اقتصادی همراه است، اثرات نامطلوب یا به سرعت یا به زودی پس از آن، از طریق تورم بیشتر، کسری بودجه، مالیات بالا و کاهش مصرف یا سرمایه گذاری خود را نشان می دهند. اصلاح کردن این اثرات نیاز به تصمیمات جسورانه ای دارد که نه کارآمد است و نه مطلوب. زمانی که اقتصاد دارای ظرفیت بیش از حد بیکاری است، ممکن است افزایش هزینه های نظامی بتواند محرک مهمی باشد. با این حال، اگر محدودیت های بودجه ای وجود داشته باشد، همانطور که در حال حاضر در ایالات متحده وجود دارد، هزینه های نظامی بیش از حد می تواند هزینه های غیرمستقیم تولیدی را در زمینه های دیگر مانند سرمایه گذاری در صنایع پیشرفته، آموزش و پرورش یا زیرساخت کاهش دهد. اثرات خروج از مخارج دولت نسبت به تعهدات نظامی می تواند بر تأمین خدمات یا توسعه زیرساخت اثر بگذارد، و در نهایت بر نرخ رشد بلندمدت تأثیرگذار باشد.

تجزیه و تحلیل مولفه های اقتصاد کلان تولید ناخالص داخلی در طی جنگ جهانی دوم و درگیری های بعدی نشان می دهد هزینه های نظامی ارتش دارای چندین اثر اقتصادی ناخوشایند است. این به عنوان یک نتیجه مستقیم از نیازهای مالی افزایش هزینه های نظامی رخ داده است. ایالات متحده برای تامین مالی هزینه های جنگ خود، بدهی های خود را  (جنگ جهانی دوم، جنگ سرد، افغانستان / عراق) با افزایش مالیات (جنگ کره ای) یا تورم (ویتنام) پرداخت کرده است. در هر مورد، بار این فشار بر دوش مالیات دهندگان و مصرف کنندگان بوده است و در نتیجه مصرف و سرمایه گذاری بخش خصوصی محدود شده است. سایر اثرات منفی عبارتند از کسری بودجه بیشتر، مالیات های بالاتر و رشد بالای روند که منجر به فشار تورمی می شود. این اثرات می تواند همزمان با درگیری عمده یا از طریق تأخیر در آینده به اجرا درآید. صرف نظر از نحوه تامین مالی جنگ، تاثیر کلی اقتصاد کلان بر اقتصاد، منفی است. برای هر یک از دوره های پس از جنگ جهانی دوم، ما باید بپرسیم، چه چیزی در شرایط اقتصادی اتفاق می افتد، اگر این جنگ ها اتفاق نیفتاد؟ بر اساس شواهد مشخص شده، می توان گفت که احتمال دارد که مالیات کمتر، تورم پایین تر، مصرف و سرمایه گذاری بیشتر و قطعا کسری بودجه نازلتری گریبانگیر اقتصاد باشد.  بعضی از جنگ ها برای مبارزه ضروری است و اثرات منفی مبارزه با این جنگ ها می تواند هزینه های جنگ را به مراتب بیشتر از آنچه می باید افزایش دهد. با این حال اگر گزینه های دیگر وجود دارد، باید محتاطانه آنها را به عنوان رویکردهای جدی در نظر گرفت تا از تحمیل بار هزینه های جنگ بر اقتصاد جلوگیری کند. نتایج، مدت زمان و عواقب اقتصادی این چنین برهه هایی برای برای پیش بینی دشوار است.

در سال 2011 اشاره شد که آمریکا تقریبا دو برابر زمان جنگ جهانی دوم در افغانستان بود. در عراق سالها طولانی از جنگ جهانی دوم حضور داشت. در ده یا هشت سال گذشته درگیر جنگ بوده است. و با این حال [اقتصاد هنوز هم ناپایدار است]. اگر جنگ واقعا به اقتصاد کمک کرد، آیا فکر نمی کنید همه چیز تا الان بهبود یافته بود؟ در واقع جنگ عراق به تنهایی می تواند با هزینه های جنگ جهانی دوم برابر باشد. با توجه به جنگ های دیگر که آمریکا در این دهه درگیر بود، هزینه به اصطلاح "جنگ علیه تروریسم" قطعا از "بزرگترین جنگ" حمایت خواهد کرد.بخش دولتی هزینه GNP برای اسلحه، کامیون ها، هواپیماها، تانک ها، بنزین، کشتی ها، لباس ها، چتر نجات و نیروی کار هزینه شد. این کالاها مشترک هستند؟ تقریبا همه آنها نابود شدند. نه تنها این کالاها بلکه میلیاردها ساعت کار نیروی نظامی نیز بدون ایجاد ارزش افزوده ای برای مصرف کنندگان هدر رفت. بخش عمده ای از سرمایه و نیروی کار که برای ساخت صدها هزار کامیون و جیپ و ده ها هزار تانک و هواپیما استفاده می شد اگربرای تولید اتومبیل و کامیون برای اقتصاد داخلی تولید می شد یقینا ارزش افزوده بیشتری داشت. خطوط مونتاژ در دیترویت، که در سال 1941، 3.6 میلیون دستگاه خودرو تولید کرد، برای تولید وسایل نقلیه جنگی مجددا راه اندازی شدند. از اواخر سال 1942 تا 1945 تولید خودروهای غیرنظامی اساسا محدود شد.این تنها یک مثال است. زنان بدون جوراب نایلون، به کارخانه ها رفتند تا برای تولید کشورچتر نجاتی باشند. افراد غیرنظامی با اعمال محدودیت در بنزین مواجه شدند تا بمب افکن های ایالات متحده بتوانند بیشتر از آلمان پرواز کنند. مردم بدون گوشت بودند تا سربازان ایالات متحده بتوانند تغذیه شوند.این منابع به پیروزی در جنگ کمک کرد - هیچ مسئله ای کوچک نیست. اما جنگ یک برنامه تحریک آمیز نبود، یا در قصد و جلوه های آن، و برای برون کشیدن ایالات متحده از رکود بزرگ نبوده است. اگر جنگ جهانی دوم هرگز اتفاق نیفتاد، میلیون ها اتومبیل تولید می شد؛ مردم می توانستند بسیار وسیعتر سفر کنند؛ و هیچ مقرراتی وجود نداشت. به طور خلاصه، با اندازه گیری های استاندارد، آمریکایی ها خیلی مرفه تر بوده اند.امروزه، اکثریت قریب به اتفاق، حتی از ثروتمندترین افراد، ثروتمندترند. اما با وجود این رفاه، یک چیز تغییر نکرده است: جنگ برای اقتصاد ما بد است. به جای آن 150 میلیارد دلار که دولت هر ساله در جنگ عراق و افغانستان (و به طور فزاینده پاکستان) صرف می کند برای کاهش مالیات یا کاهش کسری بودجه استفاده می شود. با پایان دادن به جنگ های مداوم خود دولت ایالات متحده  در حال توسعه، یک اقتصاد مساعدتر خواهد داشت.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «پیامدهای جنگ بر اقتصاد کشورها»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..