امام صادق«ع»:
مقدّرات در شب نوزدهم تعيين؛
در شب بيست و يكم تأييد
و در شب بيست و سوم امضا ميشود.
كافي ؛ ج 4،ص 159
درباره شب قدر
روزها و شبها، بستر رخدادها هستند. طلوع و غروب وقایع، در بخشى از زمان صورت مىبندد و زمان و لحظهها، هفتهها و ماهها، و سالها و قرنها، مخلوق خدا، مولود طبیعت، مرهون نظام جارى و حرکات موزون عالم اسـت و بـه ظاهر هیچ فرقى میان آنها نیست.
ولى قرآن کریم، همه ی ایام را یکسان نمىبیند. برخى ازآنها را ایام مبارک و مقدس مىداند کـه ماه رمضان و شبهاي قدر از جمله آنهاست.
در منظر قرآن، شب قدر، شب باارزش و پرفضیلت و با امور مهم و باعظمتى همراه اسـت؛ همانند نزولِ اجمالى قرآن، پیدایش افاضات باطنى و فضاى خاصّ معنوى، تقدیر و تعیین سرنوشتها، تدبیر و برنامهریزىهاى جدید و نزول جبرئیل و فرشتهها.
پرستش در آن شب، بالغ بر هشتاد سال ارزش دارد و قابل قیاس با سایر شبها نیست. در چنین شبى خداوند بال رحمت مىگشاید و بندگان خودرا در رواق آن مىنشاند و مؤمنان و پرستشگران را مشمول رحمت خاص خود مىسازد.
شب قدر، قدر و قیمت بىشمار دارد. در کلمات محدود نمىگنجد و کند و کاو مضاعف مىطلبد تا دراین باره بـه سؤالات مهمى پاسخ دهد از قبیل اینکه:
فلسفه وجودى شب قدر چیست و چرا قدر نامیده مىشود؛ و چه ویژگیهایي دارد؟
آیا شب قدر پیش از اسلام نیز بوده اسـت و آیا تنها یکبار اتفاق افتاده یا هر سال تکرار مىشود؟
ارزش عبادى آن چقدر اسـت؟
در آن شب، فرشتهها و روحالامین بـه چه کسى و بـه چه هدفى نازل مىشوند؟
اصولاً چه اعمالى در آن شب توصیه شده و پیشوایان دینى چه سیرهاى در آن داشتهاند و آیا شب قدر، در قالب غیبى هم قابل تفسیر اسـت؟
مفهوم شناسی
«قدر» در لغت بـه معناى اندازه کردن، مقدر ساختن، قرار دادن چیزى بـه تعداد مخصوص و بـه شکل و شیوه مخصوص اسـت. همچنین بـه معناى تعدیل کردن، بـه مقدار معینى قرار دادن، تقدیر و تدبیر امور خلقت، حکم و قضا و بـه مفهوم اندازه معین طبق مصلحت و بـه مقتضاى حکمت اسـت. پس شب قدر یعنى شب مخصوص رقم زدن سرنوشت انسان و برنامهریزى کردن.
بـه همین جهت آنرا شب قدر مىنامند؛ چون خداوند آنچه را در طول سال انجام خواهد گرفت، در آن شب، تقدیر و تعیین مىکند، همانند حیات و مرگ، خیر و شر، طاعت و عصیان، سعادت و شقاوت، توسعه و تنگى رزق و معیشتو… و این گفتار، عصاره و مضمون آیه چهارم سوره «دخان» اسـت کـه بـه صراحت بیان شده اسـت:
«فیها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیمٍ
در آن شب هر امرى بر اساس حکمت «الهى» تدبیر و جدا مىگردد».
حتما بخوانید: احادیث و روایات زیبا درباره شب قدر در ماه رمضان
پیدایش شب قدررسم دیرینه دولتها اسـت کـه در مجالس قانونگذاری و تصمیمگیرى، بودجه و برنامههاى اقتصادى را بـه مدت یک سال تعیین مىکنند تا با طرح و تدبیر معین حرکت کنند و در مدار ثابت قرار گیرند. گویى این رسم، از نظامى برگرفته شده کـه در سراسر هستى جارى اسـت.
خداوند برنامه هر کسى را بـه تناسب شأن و شوکت و استعداد و صلاحیت خویش، در شب قدر تدبیر و تعیین مىکند و فلسفه وجودى شب قدر هم، همین اسـت.
زیرا ملتهاي فاقد برنامه منظم و تقدیر و تدبیر ثابت، همیشه متزلزلند، و ثبات ندارند و مدتها بـه دور خود مىچرخند و ره بـه جایى نمىبرند و بـه کمال و پیشرفت مطلوب، راه نمىیابند.
نظر بـه ضرورت برنامهریزى اسـت کـه خداوند در مقطع خاص و مبارکى، با تلاش و اراده خود افراد، براى آنها، برنامهریزى مىکند، تا در چارچوب آن حرکت کنند. تاریخ و تجربه، بـه خوبى نشان داده اسـت کـه جهشهاي نابههنگام، و پیشرفتهاي غیرمنتظره و پیش از مقتضاى زمان، در پرتو انوار لیلةالقدرها و الهامات غیبى بوده اسـت کـه در تاریکترین زمان، براى اولیاء خدا و پیامبران میسر شده اسـت.
پیدایش و پیشرفت حیرتانگیز آیین اسلام، در تاریکى جاهلیت عرب، در لیلةالقدر درخشید و یک شبه راه هزار ساله پیمود.
پس فلسفه وجودى شب قدر این اسـت کـه خداوند متعال مىخواهد انسانها بـه ویژه مسلمانان، بـه سبب محبوبیتشان در نزد خدا، خود دراین شب تعیین سرنوشت و زمان تدبیر و برنامهریزى، نقش لازم را در تعیین مقدرات خویش ایفا کنند.
همچنین از انسانها، سلب اختیار نشود و از شب قدر و تعیین تقدیر، بوى جبر نیاید و بشر راهِ جبر نپیماید؛ زیرا تقدیر هیچگونه تضادى با آزادى اراده انسان و مسئله اختیار ندارد، چرا کـه تقدیر الهى بـه وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهاي افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکى نیت و اعمال آنهاست؛ یعنى براى هر کس آن مقدر مىکنند کـه لایق آن اسـت، یا بـه تعبیر دیگر زمینههایش از ناحیه خود او فراهم شده باشد، و این نه تنها منافاتى با اختیار ندارد بلکه تأکیدى بر آن اسـت.
ویژگیهاى شب قدرقرآن براى شب قدر، ویژگیها و برجستگیهایي قائل اسـت کـه آنرا از دیگر شبها ممتاز مىکند و ما بـه بیان گذراى هر یک ازآنها مىپردازیم:
1. نزول قرآن: بدون تردید قرآن در شب قدر نازل شده اسـت:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَيْلَةِ الْقَدْرِ»
و بی شک، شب قدر در ماه رمضان قرار دارد:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»
از بافت و پیوست این دو آیه برمىآید کـه اولاً شب قدر بـه یقین یکى از شبهاي ماه مبارک رمضان اسـت. ثانیاً مجموع قرآن در آن نازل شده اسـت نه جزئى ازآن و نه آیات آغازین آن؛ کـه برخى بر آن و برخى بر این نظر، اصرار مىورزند.
تأکید بر این نکته ضرورى اسـت کـه نزول همه ی قرآن، در شب قدر، منافاتى با نزول تدریجى آن در طول بیست و سه سال دوران رسالت ندارد زیرا خود قرآن شاهد صادق اسـت کـه آیات آن دو بار و بـه دو شکل نازل شده اسـت:
الف ـ نزول دفعى و یک باره در ماه رمضان و در شب قدر بـه صورت نور، و بسیط و بسته و بـه دور از قالب مادى و حروف و کلمات؛ و بـه دیگر بیان، بـه صورت اجمال و فشرده و لیستوار.
ب ـ نزول تدریجى، تفصیلى و بـه صورت باز و گسترده و بـه مقتضاى زمینه و زمان و رویداد خاص. این مطلب بـه دو دلیل قابل اثبات اسـت:
نخست: دلالت قرآن: برخى از آیات بر این دو نزول دلالت روشنى دارد:
«کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ»
کتابى اسـت کـه آیات آن استوار گشته «و بـه هم پیوسته» سپس از جانب خداى حکیم و آگاه تفصیل داده شده اسـت.
این آیه، از نزول اول بـه عنوان نزول تحکیم یافته و استوار و بـه هم پیوسته «= اُحکمت» و از نزول دوم کـه با تأخیر و فاصله زیادى از نزول اول صورت گرفته با کلمه «فُصِّلت» «= تفصیل داده شده» تعبیر مىکند.
دلیل دوم استفاده از کلمه نزول و تنزیل اسـت کـه اولى در نزول دفعى و دومى در تدریجى کاربرد دارد.
2. برترى شب قدر
ازآنجا کـه خداوند مىخواهد مقامات معنوى مؤمنان را بالا ببرد، موقعیت خاصى را تمهید و مقطعى از زمان را معین کرده اسـت تا آنان، با اعمال صالح در آن شب، چندین برابر ارزش بیابند و مانند برخى از حاکمان دلسوز اسلامى کـه در مناسبتهاي خاصى چون عید غدیر، عید فطر، میلاد نبوى و نیمه شعبان و سیزده رجب و… تعدادى از مجرمان و زندانیان را مورد عفو قرار داده و زمینه آزادى برخى را فراهم مىآورند. این حقیقت در گفتار پیشوایان دینى نیز انعکاس یافته اسـت:
یکى از شاگردان امام ششم «ع» بـه نام حمران مىگوید: بـه حضرت صادق «ع» گفتم: مقصود خداوند از اینکه فرموده: شب قدر بهتر از هزار ماه اسـت چیست؟
فرمود: عمل صالح هم چون نماز و زکات و انواع کارهاى خیر در آن شب بهتر اسـت از همان اعمال در هزار ماهى کـه در آن، شب قدر نباشد.
و اگر خداوند جزاى اعمال خیر مؤمنان را چندین برابر نمىکرد، آنان بـه جایى نمىرسیدند، ولى خداى متعال، پاداش حسنات را براى آنها، چندین برابر بالا مىبرد «تا در قیامت بـه چشمهسار سعادت رهنمون شوند».
اگر کسى در چنین شبى، دست بـه دعا بردارد، گویا بیش از هشتاد سال در حال دعا بوده اسـت و خدا دست ردّ بـه سینه چنین کسى نمىزند، و از درگاه خویش نا امید نمىکند.
شب قدر در پرده نهان
ارزش فوقالعاده پرستش در شب قدر، این شب را همان گونه در بین شبهاي ماه مبارک رمضان مخفى و ناشناخته نگهداشته اسـت؛ بدین جهت کـه مردم بـه همه ی این شبها اهمیت دهند.
چنانکه خداوند رضاى خودرا در بین انواع طاعات پنهان کرده تا مردم بـه همه ی طاعات روى آورند و غضبش را در بین معاصى پنهان کرده تا از همه ی بپرهیزند، دوستانش را در بین مردم مخفى کرده تا همه ی را احترام کنند، اجابت را در بین دعاها پنهان کرده تا بـه همه ی دعاها روى آورند، اسم اعظم را در بین اسمائش مخفى ساخته تا همه ی را بزرگ دارند و وقت مرگ را مخفى ساخته تا در همه ی حال آماده باشند.
البته این سخن بدین معنا نیست کـه حضرات معصومین «ع» و اولیاء خاص خدا، شب قدر را نمىدانستند. بلکه آنرا بـه یقین مىشناختند ولى آنرا بـه عمد و از روى مصلحت فاش نمىساختند.
هر کـه را اسرار حق آموختند
مُهر کردند و دهانش دوختند
انچه مؤید این معناست، گفتار صریح پیشوایان معصوم «ع» اسـت کـه مجموع آنها نشان مىدهد کـه فرشتگان در شبهاي قدر بـه خدمت آنان مشرف مىشدند. براى نمونه، کسى از امام باقر «ع» پرسید: آیا شـما مىدانید شب قدر کدام شب اسـت؟ فرمود:
« کَيْفَ لَا نَعْرِفُ وَ الْمَلَائِکَةِ تَطُوفُ بِنافِیها
چگونه نمىدانیم در حالى کـه فرشتگان در آن شب بـه گرد ما دور مىزنند»!
توسعه طولی زمان
آیا در پرتو شب قدر میتوان ارزش زمان را دریافت؟ و آیا می توان زمان را توسعه داد؟ و فاصله میان خود و هدفهاي مهم و مقدس را کوتاهتر نمود و بـه عمر طولانی دست یافت؟
آری اگر شـما دریک روز بـه صد میلیون تومان دست بیابی کـه آنرا در مدت یک سال بـه دست مىآوردى، آیا این یک روز براى تو بهتر از یک سال تمام نیست؟ بـه همین گونه اسـت لیلةالقدر کـه بـه انسانى کـه قدر آنرا بشناسد، چیزى مىبخشد کـه مساوى با یک عمر دراز اسـت: هشتاد و سه سال و چهار ماه، و بـه تعبیرى رساتر: هزار ماه.
«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر
شب قدر بهتر از هزار ماه اسـت»
اجل هر یک از ما در نزد خدا معین اسـت و گاه چندان کوتاه اسـت کـه هر یک از ما نمىتواند بـه یک دهم از هدفهاي خود دست بیابد، ولى آیا مىتوان با این واقعیت بـه چالش و مبارزه برخاست؟
آرى. ولى نه بدان صورتى کـه بیشتر مردم چنان تصور مىکنند و خواستار درازى عمر خویش مىشوند و عدّه کسانى کـه بـه این آرزوى خود مىرسند اندک اسـت، بدان سبب کـه عوامل وفات، فراوان و بیشتر آنها از اراده آدمى بیرون اسـت، پس راه براى درازتر کردن عمر چیست؟
ژرفتر کردن آن و از لحظهلحظه آن برخوردار شدن اسـت، در پیش خود تصور کن کـه اگر پاره کوچکى از زمین داشته باشى و نتوانى آنرا بزرگ تر کنى، چه خواهى کرد؟
ممکن اسـت بـه بناى ساختمانى بپردازى کـه بخشى ازآن در زمین اسـت و بخشى دیگر در فضا اسـت و سر بـه ابرها مىساید، بعضى از مردمان سالهاي معدودى از عمر داشته و در طول این عمر بـه انجام دادن کارهایى پرداختهاند کـه معادل کار قرنهاي دراز اسـت، مثلا عمر رسول اکرم «ص» از شصت و سه سال تجاوز نکرد و بیست و سه سال ازآن بـه ایام دعوت او اختصاص داشت، ولى اثر آن از اثر عمر دراز نوح بیشتر اسـت، بلکه از سالهاي عمر همه ی پیامبران چنین اسـت و بـه همین گونه خداوند رحمان موهبت شب قدر را مخصوص امت او و آنرا بهتر از هزار ماه قرار داد تا بتوانند عمر خودرا در بعد سوم «یعنى بعد عمق» درازتر کنند، و شاید خبر مأثور از رسولالله «ص» اشاره بـه همین معنى بوده باشد، چه روایت شده اسـت کـه عمرهاى امتهاي پیش از وی را بـه او نشان دادند و چنان مىنماید کـه عمرهاى امت خودرا کوتاه دید و دریافت کـه در درازى عمر بـه پیشینیان نمىرسند، و بـه همین جهت خدا شب قدر را بـه او عطا کرد و آنرا بهتر از هزار ماه قرار داد.
در حدیثى دیگر چنین آمده اسـت: بـه پیامبر گفتند کـه مردى از بنىاسراییل هزار ماه سلاح را در راه خدا از گردن خود برنداشت، و او سخت دچار شگفتى شد و آرزو کرد کـه چنین کسى نیز در امت او بوده باشد، و گفت: پروردگارا!
بـه امت من کوتاهترین عمرها را دادهاى کـه با آن اعمالشان کمتر مىشود، پس خدا لیلةالقدر را بـه او بخشید و گفت: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر» کـه در آن ماهها آن اسراییلى سلاح را در راه خدا حمل مىکرد، و این شب براى امت تو تا روز قیامت در هرماه رمضان خواهد بود.
بنابر این شایسته آن اسـت کـه هدف تو در شب قدر تحقق یافتن تغییرى اساسى و ریشهدار در نفس خودت باشد، و لازم اسـت کـه خودرا در برابر داور خرد بـه محاکمه بخوانى، و نابسامانیهاي پیشین و انحرافات جارى آنرا تسجیل کنى، و عزم بر آن مجزوم سازى کـه از همه ی اینها با پشیمانى از ارتکاب خطا درگذرى، و بـه ترک آنها نیت خالص کنى و بـه خدا پناه برى کـه از گناهان گذشتهات درگذرد و در آینده تو را موفق بـه آن سازد کـه بر گرد گناه نگردى.
3. نزول فرشتگان
سومین ویژگى شب قدر، فرود آمدن جبرئیل و انبوهى از فرشتگان آسمان، براى تعیین سرنوشت همراه با خیر و برکت معنوى اسـت.
مضارع بودن فعل «تنزّل» حاکى از استمرار نزول فرشتههاست. آنها تنها یکبار نازل نمىشوند تا یکبار هم بـه آسمان صعود کنند، بلکه این نزول و صعود پیوسته از آغاز شب تا طلوع فجر ادامه دارد.
فضاى آن شب، فضاى ملکوتى و سراپا معنویت و نشانه گسترش رحمت خاص الهى در آن ساعات اسـت. ابنعباس از پیامبر اسلام «ص» نقل مىکند کـه فرمود:
هنگامى کـه شب قدر مىشود، فرشتگان بالگستر «سدرةالمنتهى» کـه جبرئیل یکى ازآنهاست فرود مىآیند در حالى کـه جبرئیل با پرچمهایى مىآید؛ یکى ازآنها را بالاى قبر من و پرچمى را بر بالاى بیتالمقدس و پرچمى را در مسجدالحرام و پرچمى را بر طور سینا نصب مىکند و هیچ مؤمن و مؤمنهاى در مکانى نمىماند مگر جبرئیل بـه وى درود مىکند مگر گروههاي خاصى همانند شرابخوار و…
4. صفا و سلامتى
شب قدر، شب تقدیر اسـت و تعیین سرنوشت یکساله و لحظات سرنوشتساز؛ لحظات حساس و اضطرابآمیز؛ از این رو باید آنرا شب دلهره دانست، ولى قرآن، سِلم و سلامتى را از ویژگیهاي دیگر آن شب مىداند و آنرا شبى سراسر سلامت معرفى مىکند! زیرا تعیین مقدرات براى انسان وقتى خطرناک و نگران کننده اسـت کـه آدمى زمان آنرا نداند، و مهمتر آنکه، خود وى در تغییر سرنوشتش نقشى ایفا نکند؛ ولى خداوند از سه جهت بشر را در رقم خوردن سرنوشتش سهیم و شریک کرده اسـت:
الف. نخست زمان برنامهریزى و تقدیر را معین کرده و آنرا بـه همگان اعلام داشته اسـت: شب قدر در قلمرو ماه رمضان اسـت و مفسران واقعى قرآن و سخنگویان رسمى خدا یعنى پیشوایان معصوم «ع» محدوده آنرا تنگتر کرده و یکى از شبهاي سهگانه 19؛ 21 و 23 رمضان را شب قدر اعلام کردهاند تا با گرامىداشت و حریمبندى هر سه شب، سرنوشت و برنامههاى خداپسند تعیین شود؛ و جالب آن کـه خود قرآن، ساعات آنرا نیز مابین آغاز شب تا طلوع فجر صادق تعیین نموده اسـت.
ب. افزون بر تعیین زمان، ارزش معنوى آنرا نیز تبیین و تصریح نموده اسـت کـه آن شب، بیش از هزار ماه، ارزش عبادى دارد و عظمت آن رابا جمله استفهامیه و در قالب اسم ظاهر و نه ضمیر و با سه نوبت تکرار، یادآور شده اسـت: «و ما ادریک ما لیلةالقدر»؟ و تو چه دانى شب قدر چیست؟
ج. افزون بر آنها، خداوند در تعیین سرنوشت بشر، بـه او حق «وتو» داده و پرونده را از سوى خودش و صاحب سرنوشت، مختومه اعلام نکرده بلکه همان گونه باز گذاشته و سرنوشت را بـه صورت مشروط قابل تغییر اعلام داشته اسـت و هرکس مىتواند بـه وسیله توبه و زارى و اطاعت و پرستش و شبزندهدارى، در سرنوشت و مقدرات خود اثر مستقیم بگذارد. پس خطر و نگرانى مزبور برطرف مىشود و این همان سلامت شب قدر اسـت.
تداوم شب قدراگرچه قرآن یکبار در شب قدر نازل شده ولى خود شب قدر، هر سال تکرار مىشود و ارزش معنوى آن نیز همان گونه استمرار دارد؛ بـه دلیل برخى از روایات کـه بر تداوم شب قدر تصریح دارد؛ براى نمونه: مردى از امام صادق «ع» پرسید: مرا آگاه کن کـه آیا شب قدر تنها در گذشته بوده یا هر سال پدید مىآید، فرمود: اگر لیلةالقدر، برداشته شده بود قرآن هم برداشته مىشد.
پس انچه همه ی روایات مختلف وارده از ائمه اهلالبیت «ع» در آن اتفاق نظر دارند این اسـت کـه شب قدر تا روز قیامت جارى و باقى اسـت و همه یساله تکرار مىشود.
از انچه گفتیم پاسخ سؤال دوم نیز روشن شد کـه مىپرسند آیا پیش از اسلام نیز شب قدرى بوده اسـت یا مخصوص امت اسلام اسـت؟
با این توضیح کـه بادقت در روایات یاد شده و آیات سوره قدر بر مىآید کـه از روزى کـه نوع آدمى مستعد فرا گرفتن شریعت آسمانى گردید و بـه رشد و بلوغ فکرى رسید و پیامبران در بین آنها، برانگیخته شدند، لیلةالقدرى داشتند کـه اصول معارف و شرایع در آن شب مقدر مىشده اسـت.
دلیل دوم بر تداوم شب قدر، بـه کار رفتن فعل مضارع در مقام معرفى آن اسـت، همانند: «فیها يُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در سوره دخان، و «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ» در سوره قدر، و فعل مضارع هم براى استمرار اسـت. صاحب «المیزان» دراین باره مىفرماید:
اخبار اهل بیت اتفاق نظر دارند کـه شب قدر در هر سال تکرار مىشود و تداوم آن، تا روز قیامت استمرار خواهد یافت.
اعمال شب قدر
عظمت شب قدر بـه قدر ضرورت و ظرفیت بیان شد و حال سخن از تکلیف و برنامههاى عملى در شب قدر اسـت؛ شبى کـه نفحات معنوى بـه صورت استثنایى پدید آمده و باید آنرا غنیمت شمرد و بـه توان قدر سود جست. پیامبر اکرم «ص» فرمودند:
«إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِي أَيَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا
خدا را در امتداد ایام، نسیمهاى خاص معنوى اسـت بـه هوش باشید و خودرا در دسترس آنها قرار دهید».
وظایف ما دراین ایام باید در ابعاد فردى و اجتماعى صورت پذیرد و عمدتاً باید در سه محور مهم انجام وظیفه کنیم: خودسازى، رذیلتزدایى و اصلاحات اجتماعى.
1. خودسازى
در خودسازى نخستین گام موفق شدن بـه مقام «شرح صدر» اسـت.
جان آدمى چون جهان طبیعت اسـت؛ مواد این جهان، تا شکافته و منشرح نگردد، برکت آن، ظاهر نمىشود، هسته خرما تا بـه هم بسته اسـت، شاخه و برگ و ساقه و میوهاى ندارد، ولى همین کـه شکفته شد، بـه درخت پرگل و با شاخ و برگ و میوه بسیار تبدیل مىشود.
زمین بر اثر سرماى زمستان، افسرده و خشک و بىروح و بىفروغ گشته اسـت، اما پس از بارش باران و تابش آفتاب و نسیم بهارى، سینهاش شکافته مىشود و از خاک و چمنزارش و حتى از سنگ و صخرههایش چشمهها و جویبارها جارى مىشود و از هر توده خاکش مرغزار مىدمد و در هر قدمش نعمتى جلوه مىکند.
روح آدمى نیز تا گرفته و در هم اسـت نه مىتواند خیرى بگیرد و نه مطلع خیرى شود. نه توان دارد حقیقتى را بیان کند و نه حقیقتى را دریابد. ولى از زمانى کـه بـه شرح صدر توفیق یابد، مىتواند هم خوب بیندیشد و بفهمد، هم خوب بیان کند و هم خوب عمل کند و هم دیگران را بـه خوبى هدایت نماید.
روح ملکوتى انسان چون پرنده بوستان، تا بال و پر نگشاید توان پرواز نمىیابد. پس قدم نخست در اقدام بـه خودسازى، نیل بـه شرح صدر و موفقیت در انبساط و جنبش درونى و روحى اسـت.
بدین جهت خداوند در مقام امتنان و شمارش نعمتهاي خویش در خصوص رسول خدا «ص»؛ نخست نعمت مهم «شرح صدر» را یادآور مىگردد و در قالب استفهام تقریرى بیان مىدارد کـه:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ
آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»؟
صعود بـه این قله عظیم الهى، شرایطى مىطلبد کـه ما تنها بـه برخى ازآنها اشاره مىکنیم:
الف. مشارطه و پیمان با خویشتن بر بندگى خالصانه خدا و رهایى از بندگى شیطان؛
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ
آیا با شـما عهد نکردم اى فرزندان آدم کـه شیطان را نپرستید کـه براى شـما دشمن آشکار اسـت»؟
ب. برنامهریزى بـه تناسب استعداد، وقت و توانایى فکرى و جسمى؛ چرا کـه ایام مبارک و شبهاي قدر براى تقدیر و تنظیم برنامهریزى نوین اسـت.
ج. دعا و نیایش؛ انس و الفت با دعا و بـه دست آوردن روح نیایش و زمزمه و راز و نیاز با خدا از راه خواندن دعاهاى مأثور همانند ابوحمزه ثمالى و مانند آن.
دعا اعلان نیاز اسـت و التماس از رب بىنیاز و متوجه ساختن مدعو بـه سوى نیایشگر. اعلان نیاز، خود، نهایت تواضع و ذلت و بندگى نسبت بـه خداوند اسـت؛ و این عمل، رضایت خدا را جلب مىکند و سبب نزول خیرات و برکات و سرانجام موجب نیل بـه مقام رضوان الهى مىگردد. این حقیقت را از زبان وحى بشنویم کـه فرمود:
«قُلْ ما يَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُکُم
بگو اگر دعا و راز و نیاز شـما نباشد، پروردگار من بـه شـما اعتنایى نمىکند».
تا نگرید ابر، کى خندد چمن؟
تا نگرید طفل، کى جوشد لبن؟
بـه ویژه در شبهاي احتمالى قدر، باید بیشتر از هر زمان دست بـه دعا برداشت و در خلوت دل، با خدا آشتى نمود؛ و این سیره ثابت عالمان بزرگ شیعه بوده اسـت آنها کـه از مکتب اهلبیت «ع» الهام گرفتهاند، شبهاي قدر را بهترین بستر براى دعا و پرستش مىدانستند.
حتما بخوانید: متن زیبا درباره شب قدر + عکس پروفایل شب قدر (98)
دعاى مقبول
استجابت دعا دو شرط عمده دارد کـه با تحقق آنها، دعا در پیش خدا مقبول مىافتد:
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّي فَإِنِّي قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
و هر گاه بندگان من از تو درباره من بپرسند. «بگو» من نزدیکم و دعاى دعا کننده را بـه هنگامى کـه مرا بخواند اجابت مىکنم».
دراین آیه دو شرط اصلى اجابت دعا آمده اسـت:
اول: دعاکننده: حقیقتاً دعا کند و بـه صورت جدى از خدا بخواهد و نه صورتى از دعا باشد و لقلقه زبان: «دعوة الداع»
دوم: فقط خدا را بخواند و از او تقاضای کند نه از غیر او. یعنى از علایق غیر خدا قطع کند و خیال نکند کـه مستقلاً از وسایط، کارى ساخته اسـت و اگر بـه اسباب خارجى اعتماد کند، از خدا نخواسته اسـت. «اذا دعان» = دعانى
اگر این دو شرط کـه از «دعا» و «نى» استفاده مىشود تحقق یافت، دعا بـه هدف رسیده و مردود نخواهد شد، مانند دعاى بیمارى کـه دستش از دکتر و دارو کوتاه شده و قلبش از علل مادى و طبیعى مأیوس گشته و مضطرّ شود، اما باید توجه بـه وسایط نداشته باشد وگرنه مضطرّ نخواهد بودو دعا از او محقق نخواهد شد.
اسوههاى فقهى و عرفانى شیعه و مسلمانان اهل سلوک و عرفان، در همه ی حال دست بـه دعا برمىداشتند بـه ویژه در ایام قدر بـه دعا و نیایش سفارش مؤکّد داشتند. سالک صادق، امام العرفا آیتالله میرزا جواد مَلِکى تبریزى مىگوید:
اوقاتى کـه در آن ساعت دعا مقبول مىافتد سه شب قدر از ماه رمضان اسـت و افضل آنها، شب «جهنى» «شب بیست و سوم» آن ماه اسـت.
د. قرائت قرآن: قرائت قرآن اگرچه همواره و در همه ی حال عملى ممدوح و محبوب و تجدید عهد با پیماننامه الهى اسـت، ولى ماه رمضان بـه ویژه روزها و شبهاي قدر، بسیار توصیه شده اسـت. چرا کـه بهار قرآن اسـت.
تلاوت آیات وحیانى، هنگامى ارزش مضاعف مىیابد کـه خواننده بـه مفاهیم آن توجه کند و در معانى کلمات دقیق شود؛ و در پیام آیات تدبر نماید. نیز هم زمان با قرائت، معانى آنرا در ذهن بـه تصویر کشد و تجسم بخشد و روح خودرا بـه آن عرضه کند؛ خودرا مخاطب مستقیم خداى رحمان بداند و در برابر آن تسلیم شود و بـه قصد تعبد و محض بندگى آنرا بخواند و در دریافت روح معانى قرآن کوتاهى نکند.
2. رذیلتزدایى
در شبهاي قدر بـه دو چیز باید توجه بیشتر نمود: یکى: سعادتمندى و قرار گرفتن در ردیف سعادتمندان و انسانهاي خوشفرجام، و دوم: دورى از شقاوت و بدبختى و ترک صفات زشت و ناپسند. از این رو اسـت کـه پیوسته در دعاهاى مخصوص شبهاي احیاء مىخوانیم:
«وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِي فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ فِي السُّعَدَاءِ وَ رُوحِي مَعَ الشُّهَدَاءِ
خدایا امشب نام مرا در بین سعادتمندان و روحم رابا شهداى راه حق قرا ده».
با شرح صدر و گشادن دل و جان درون، درب سعادت بـه روى انسان گشوده مىشود؛ و با بستن دربهاى عجب و غرور و صفات زشت دیگر درِ شقاوت را مىتوان بـه روى خود بست.
دراین مسیر، بهترین راه، رجوع بـه ضمیر و عقل بیدار و وجدان سلیم اسـت، باید پیوسته نفس را نکوهش کرد و از عملکرد غلط گذشته اظهار ندامت نمود و تصمیم بر ترک بدىها در آینده گرفت، بـه خصوص بدیهایي کـه بـه ما روحانیان و مبلغان بیشتر روى مىآورد، همانند عجب و غرور، کـه بیمارى روانى بسیار خطرناکى بوده و عمدتاً گریبانگیر عالمان و خطیبان برجسته و داعیان دینى مىگردد.
«عُجب» خطرناکتر از تکبر و خودپسندى اسـت. عجب، احساس خودکفایى در معنویات و احساس غنا و بىنیازى در عرصه خودسازى اسـت؛ با این توضیح کـه عُجب یعنى اینکه انسان کار نیک خودرا بزرگ بشمارد و چون کار نیکى انجام داده، خودش را آدم نیکى بداند و ازآنجا کـه در انجام وظیفه کوتاهى نکرده در دل خود مباهات کند و خودرا سرافراز و از دیگران کـه کوتاهى کردهاند بهتر بداند و قلباً آنها را تحقیر نماید.
این بیمارى روحى آثار و پیامدهاى ناگوارى در پى دارد و اگر انسان متوجه نفوذ چنین بیمارى در روح خود نشود، رفع و دفع آن بسیار مشکل خواهد شد.
مرحوم شیخ عباس قمى مىنویسد: از احادیث چنین بر مىآید کـه عجب از گناهان ظاهرى سختتر اسـت، براى اینکه عجب گناه دل اسـت. گناهان ظاهرى با توبه از بین مىرود و عبادات کفّاره آنها مىگردند، اما عجب کـه صفتى اسـت نفسانى، هم زایل کردنش مشکل اسـت و هم عبادات را فاسد مىکند و مضرات بسیار دارد از جمله آنکه: آدمى را متکبر مىسازد و گناهانش را از یادش مىبرد و در اثر غرور، خودرا از مکر و عذاب خدا ایمن میداند و مىپندارد کـه او در پیشگاه خدا مقام و منزلتى دارد.
افزون بر آن، شخص مبتلا بـه عجب از بس کـه بـه رأى و عقل خود، معتقد اسـت از سؤال و استفاده و استشاره دیگران محروم مىماند، و چهبسا بـه رأى غلط خود، اصرار مىورزد.
با نظر بـه این خطرات و آسیبهاي روحى عُجب اسـت کـه امیرمؤمنان علىبنابىطالب «ع» مىفرماید:
«سَيِّئَةٌ تَسُوؤُکَ خَيْرٌ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُک
کار نادرستى کـه تو را ناگواراست و همراه با کينه انجام مىدهى، بهتر از کار خوبى اسـت کـه تو را بـه عجب و غرور وامىدارد».
و امام جعفر صادق «ع» نیز دراین باره مىفرماید:
عُجب؛ گناهى اسـت کـه بذرش کفر اسـت و زمینش نفاق، آبش ظلم، شاخههایش جهل، برگش گمراهى و میوهاش نفرین و خلود در دوزخ اسـت. هر کـه داراى صفت عجب شود بداند کـه بذر کفر افشانده و زراعت نفاق کرده و ناچار زراعتش ثمر خواهد داد.
3. اصلاحات اجتماعی
اصلاح دادن میان مردم، از توصیههاى جدى و مؤکد قرآن کریم اسـت کـه وساطت را دراین مسیر عمل شایسته مىداند؛ و مستقیماً بـه آن امر مىکند در حدى کـه نجوا و تبادل سخنان سرى و صحبتهاي درگوشى را تنها در موارد خاصى چون صدقه و اصلاح بین ذات جایز مىداند.
اهمیت دراین عمل همین قدر کافى اسـت کـه دروغگویى دراین مقوله جایز اسـت. اصلاح میان چند نفر کـه باهم فاصله گرفتهاند، پاداش بىحساب دارد و در زبان پیامبر از انجام نماز و روزه مستحبى ارزشمندتر اسـت؛بـه ویژه اگر این عمل شایسته و انسانى در ایام رمضان مخصوصاً در ایام قدر صورت پذیرد، ارزش و اجر و پاداش مضاعفى مىیابد.
آخرین وصیت امیرمؤمنان بر شیعیان در شبهاي قدر، شاهد عادل و دلیل زنده بر آن اسـت. اصولاً پنج خصلت پسندیده را باید در ایام قدر زنده کرد.
آنها سرآمد صفات ممدوح آدمىاند و داشتن این صفات، مستلزم داشتن تمام صفات نیک و ملازم با حقیقت ایمان اسـت. داشتن آنها، نفس را براى کسب تقوا و اصلاح ذاتالبین و اطاعت خدا و رسول آماده مىکنند. این پنج خصلت بـه قرار زیر هستند:
تأثیر قلبى از یاد خدا؛ یعنى دل از درون بترسد و تکان بخورد؛
فزونى ایمان با گوشسپارى بـه قرآن؛
توکل راستین بـه خدا؛
اقامه نماز؛
انفاق مالى بـه دیگران و مستمندان.
سه صفت اول، صفت قلبى و از اعمال درون ذاتى اسـت؛ و دو صفت اخیر، از اعمال جوارح و برون قلبى اسـت.
قرآن کریم در بیان این صفات ترتیب منطقى را در بین آنها رعایت کرده اسـت:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَکَّلُونَ الَّذینَ يُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ
مؤمنان تنها کسانى هستند کـه چون یاد خدا شود، دلهایشان ترسان شود، و چون آیات او بر آنها تلاوت شود، ایمانشان را بیفزاید و بر خداى خویش توکل کنند؛ همانان کـه نماز را بر پا دارند و از انچه روزیشان دادهایم انفاق کنند».
سیره صالحان در شبهای قدرسیره رسول خدا «ص» سرمشق همه ی خلایق و حتى اسوه امامان معصوم «ع» بود. آن حضرت در شبهاي قدر، حال و هواى دیگرى داشت. امیرمؤمنان علىبنابىطالب «ع» دراین باره مىفرماید:
پیامبر اسلام خود و خاندانش در دهه آخر ماه مبارک رمضان، شب را احیا مىکردند «و بـه خواب نمىرفتند».
امام صادق «ع» سیره ایشان را چنین ترسیم مىکند:
«کَآنَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا دَخَلَ الْعَشْرُ الْأَوَاخِرُ شَدَّ الْمِئْزَرَ وَ اجْتَنَبَ النِّسَاءَ وَ أَحْيَا اللَّيْلَ وَ تَفَرَّغَ لِلْعِبَادَة
چون دهه آخر ماه رمضان فرا مىرسید، رسول خدا «ص» کمر همت مىبست و از زنان خود دورى مىجست، شبها را احیا مىداشت و تمام وقت بـه پرستش مىپرداخت».
حضرت فاطمةالزهرا «س» نیز چون پدر معصومش، شبهاي قدر را احیا مىداشت نه تنها خودش، شبزندهدار بود بلکه کودکان و نوجوانان خانه را نیز با این سنت آشنا مىساخت و شبهاي قدر کـه فرامىرسید بـه فرزندان خود، توصیه مىکرد غذاى کمترى بخورند تا بر اثر پرخورى زودتر بـه خواب نروند و براى شبزندهدارى حال و نشاط بیشترى بیابند.
همه ی ائمه «ع» از این سیره شایسته نبوى و فاطمى، تبعیت مىکردند و عالمان و عارفان صادق نیز این سنت را تداوم مىبخشیدند؛ براى نمونه حضرت علامه طباطبائى سیره استادش، سیدعلى قاضى طباطبایى را در شبهاى قدر چنین توصیف مىکند:
روش قاضى طباطبایى این بود کـه در ماه مبارک رمضان، ساعت چهارِ شب در منزل خود، رفقاى خودرا مىپذیرفتند و مجلس اخلاق و موعظه ایشان تا ساعت شش از شب، گذشته، طول مىکشیده در دهه اول و دوم چنین بود، ولى در دهه سوم، ایشان مجلس را تعطیل مىکرد و تا آخر ماه رمضان هیچکس ایشان را نمىدید. چه بسا بـه مشاهد مقدس مشرف مىشدند و بـه دور از دید مردم، همان گونه بـه مجاهدت و تزکیه نفس و خودسازى ادامه مىدادند.
امام خمینى «ره» نیز بـه محض طلوع ماه رمضان دیدار رسمى و عمومى با مردم و برخى از کارهاى خودرا تعطیل مىکردند و بـه تفکرات تنهایى و بـه دعا و نیایش و پرستش و خودسازى مىپرداختند و جان تازهاى مىگرفتند و پس از پایان ماه رمضان، با قدرت و توان و تأییدات مضاعف الهى و معنوى، در صحنه سیاست و کرسى قیادت حضور مىیافتند.
این روش عالمان شیعى و فقیهان و عارفانِ سرآمد، ریشه در سیره پیامبر دارد؛ ایشان حتى پیش از بعثت، راهى کوه حرا مىشدند و بـه دور از محیط جهلآلود مردم مکه عزلت مىگزیدند؛ چونان حضرت موسى کـه بـه کوه سینا بـه مناجات با خدا مىرفت.
آرى حضور فعال و مثبت و موفقیتآمیز، در صحنههاى سیاسى و اجتماعى و جهاد و انقلاب، حضور عرفانى در محضر معبود را مىطلبد تا بدینسان در میدان عمل، قدرت روحى بیابند و بر شیاطین بیرونى ظفر یابند و این وعده صادقانه خداست کـه:
«وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ
و آنان کـه در راه ما «با خلوص نیت» جهاد کنند، یقیناً بـه راههاي خود، هدایتشان خواهیم کرد، و خداوند با نیکوکاران اسـت».
منبع: hablolmatin.dmsonnat.ir