۸۳۲۷۶۱
۱۴۸۶ بازدید
برترینها: طبیعت انسان این است که میتواند به هرچیزی عادت کند و در عین حال از تغییر بترسد. افرادی که در این مطلب میبینید فهمیده اند که تغییرات به خودی خود ایجاد نمیشوند و قدرت ترک کردن شغلی که از آن متنفر بودند را پیدا کردند یا بعد از سالها کاری که دوست داشتند را انجام دادند. امیدواریم این ماجراها الگوی خوبی برای کسانی باشد که میخواهند تغییر کنند، اما میترسند.«من نمیتونم از دستهام استفاده کنم، به همین خاطر با دهانم نقاشی میکشم. این اولین نقاشی رنگ و روغنم بود.»
«۱۳ سال پیش تحصیل در رشته پزشکی رو شروع کردم. الان جراح قلب و ریه هستم و خوشحالم»
«سه سال پیش برای اولین بار در مقابل ۵ نفر تک نوازی کردم و به شدت استرس داشتم. دیشب در مقابل بیش از ۱۰۰۰ نفر اجرا کردم و هر ثانیهاش رو دوست داشتم»
«من از ۸ سالگی عینک میزدم و به شدت نزدیک بین بودم. سال پیش عمل لیزر کردم و اکنون بینایی کامل دارم. وقتی فهمیدم همه برگهای درخت رو بدون عینک میتونم ببینم گریه کردم. روز خوبی بود.»
«۴ سال پیش من و برادرم تصمیم گرفتیم بریم دنبال علاقهمون و شرکت مبلمان زدیم. ماه پیش اولین جایزه مون رو بردیم. زیاد نیست، اما واقعا هیجان انگیزه»
«این برادر کوچیکم متیو است (۱۸ ساله). متیو ۶ هفته داشت که گفتن هیچوقت نمیتونه راه بره و باید همه عمر روی صندلی چرخدار باشه. ۲ ماه پیش به او گفته شد که ممکنه روزی بتونه راه بره. حالا این متیو است، یک ماه تمرین کرده و حالا ۴۰ متر بدون هیچ کمکی راه میره»
«پدرم تازه مدرک دکتراش رو گرفته (اولین دکتر تو خانوادهمون، تو خانواده خیلی فقیری بزرگ شده) و من بهش افتخار میکنم.»
«فیل بعد از یک سال زندگی در خیابان ها، یک شغل در مک دونالد پیدا کرده، البته با کمک پلیس مهربانی که قبل از مصاحبه صورتش رو اصلاح کرده و لباس تمیز به او داده»
«نیم ساعت پیش بعد از سه سال افسردگی و بدبختی و بودن با بدترین آدمها و مدیری که در زندگیم دیدم، از شغلم استعفا دادم. الان واقعا خوشحالم و اشک شوق میریزم.»
«بعد از ۳۰ سال مصرف سیگار بالاخره ترکش کردم»
«بعد از ۱۷ سال موهام رو کوتاه کردم»
«پدرم در سال ۲۰۱۸ پاهاش رو از دست داد و حالا در سال ۲۰۱۹ دوباره راه میره»
«من فعالم. ۱۶۰۰ کالری در روز غذا مصرف میکنم و ورزش میکنم. هرچیزی که به ذهنتون برسه میتونین بهش برسین، بهتون قول میدم.»
«برادرم به تازگی شغلش رو ترک کرده تا هنرمند بشه. از اون موقع تو یه کارخونه نوشیدنی کانادایی کار میکنه و قوطیها رو طراحی میکنه»
«بالاخره از شغلم استعفا دادم و دو روز بعد تصمیم گرفتم یه کار هیجان انگیز انجام بدم. بنابراین تو ۳۵ سالگی یک تخته شنا اجاره کردم و برای اولین بار موج سواری کردم. دوباره احساس زنده بودن میکنم»
«این دختر نابینا بالاخره در رشته حقوق فارغ التحصیل شد. مادرش ۴ سال قبل از هر امتحان همه کتابهایش را برایش میخواند»
« بعد از سه هفته از عمل، بالاخره احساس میکنم دختر زیبایی هستم»
«از همسرم که آزارم میداد با یک فرزند شش ماهه جدا شدم و نزد والدینم رفتم و به عنوان یک هنرمند کار کردم. حالا پسرم هشت ساله است، کاری که دوست دارم انجام میدم، و امروز به اولین خونه خودمون میریم.»
«حدود شش ماه پیش از همه چی بدم میومد و تصمیم گرفتم همه چیز رو رها کنم و یه خونه کوچیک بسازم. بالاخره تمام شد.»
«۵ سال پیش ۱۷ ساله بودم که تصمیم گرفتم خودکشی کنم؛ در بیمارستان دلم شکست و به خودم قول دادم هرکاری کنم تا روزی به افراد آسیب پذی کمک کنم. الان ۲۲ ساله هستم و به عنوان پرستار بیماران روانی فعالیت میکنم.»
تصمیم گرفته وزنش رو کم کنه و دوستش به او قول داده کمکش کنه. هنوز لاغر نشده، اما یک قدم به هدفش نزدیکتر شده
منبع: brightside