خبرگزاري آريا –
تنبلي به معني عدم تمايل به فعاليت يا تلاش، عليرغم برخورداري از توانايي کافيست
تنبلي، کاهلي و تنپروري به معني عدم تمايل به فعاليت يا تلاش، عليرغم برخورداري از توانايي کافيست
به طور کلي، به تاخير انداختن کارها از ۳ ناراحتي منشا مي گيرد:
الف ) احساس خود کم بيني
به طور نسبي هر کس در مواقعي احساس خود کم بيني مي کند. يعني شخصيتخود را در جايگاهي پايين تر از آنچه هست مي بيند و از اين نظر دچار ناراحتي مي شود يا اعتماد به نفس خود را از دست مي دهد و احساس بي ارزشي مي کند.اين احساس از آن جهت در شخص ايجاد مي شود که:
۱- هرکسي دوست دارد کارش را هرچه بهتر و کاملتر انجام دهد.
۲- اعتماد و محبت ديگران را نسبت به خود جلب کند.
۳- با رفتاري مجدانه بر تصورات باطل خود که از ضعف شخصيت سرچشمه مي گيرد، غلبه ورزد.
خصوصيات ياد شده در رفتار هر کس به طور نسبي ديده مي شود.
گاهي به دلايل مختلف موفق نمي شويد که کارتان را به موقع انجام دهيد و در نتيجه احساس شرمندگي مي کنيد. احيانا به خودتان مي گوييد :(( من آدم بدي هستم ، چون کارم را به موقع انجام نداده ام )). خوب کسي که در ارزش وجود خود شک مي کند طبيعي است که آمادگي انجام کار خوب را ندارد.
از کار کردن نهراسيد و تنها به خوب ارائه کردن آن توجه نداشته باشيد، چون هميشه قضاوت درباره کار انجام نشده، پوچ و بي حاصل است. اگر شما به ايده آل مي انديشيد، يعني مي خواهيد هر کاري را به بهترين شکل انجام دهيد ولي نمي توانيد ، طبعا ناراضي مي شويد.
نارضايتي عاملي است که شما را از فعاليت بعدي بازمي دارد و ديگرحاضر نخواهيد بود آن کار را ادامه دهيد و اين وضع در شما ابتدا به صورت بهانه جويي وسرانجام عادت ظهور خواهد کرد. شما بايد بدانيد مقصود از کار، انجام آن به نحو احسن نيست. هر کار خوب و ظاهرا بي ايراد، خالي از نقص نخواهد بود.
پس سخت گير نباشيد و به خود اعتماد داشته باشيد. يکي از دلايل بي علاقگي، عدم اعتماد به نفس است، پس خود را باور کنيد.
ب ) پايين بودن سطح تحمل (سرخوردگي)
يکي از علل سرخوردگي يا پايين بودن سطح تحمل ، به ((خود رسيدن)) وافراط است؛ مثلا افراط در خوردن، افراط در خوشي، زياده روي در مصرف مواد مخدر وغيره. عوامل ياد شده موجب ((سرخوردگي)) نمي شوند، ولي بتدريج زمينه را براي آن مهيامي کنند.
پرتوقعي در حقيقت عامل مستقيم سرخوردگي است. دوست داريد درآزمون ادبيات انگليسي حتما نمره ۲۰ بگيريد يا لااقل نمره ۱۸ و ۱۹، در غير اين صورت ترجيح مي دهيد به تحصيلتان ادامه ندهيد. اين همان پرتوقعي است که از آن ياد کرديم وطرز فکري است که شما را به تنبلي سوق مي دهد، زيرا ترس داريد که توقع شما در حدانتظارتان نباشد و به اين دليل کوشش و سعي لازم را به کار نمي بريد، در نتيجه نسبتبه کار بي علاقه مي شويد.
در حقيقت ، توقع بيش از حد براي کسب موفقيت هرچه بيشتر ، شما را دچار ترس و فرار از کار کرده است..
هرگاه در کاري به نتيجه بالاتر از ميزان استعداد و توانايي خودفکر کنيد، بايد بدانيد به جاي اين که به ادامه آن تشويق شويد، به بيزاري و انزجاراز آن سوق داده خواهيد شد؛ چراکه توانايي شما نمي تواند بيش از حد کارآيي تان در آنباشد. بدون واهمه درباره نتيجه کار به فعاليتهاي خود بپردازيد.
وقتي ميزان توقع شما بيش از حد تواناي تان است ، کار براي شما کسل کننده خواهد بود.
تنها اشتغال به کار، شما را از انديشه هاي مزاحم نجات خواهد دادو بتدريج درمي يابيد که به سوي موفقيت گام برمي داريد و در کارتان احساس بهروزي مي کنيد. شما در هر کاري که شروع مي کنيد، بايد از پيش خودرا براي مواجهه با برخي مشکلات آماده کنيد. اين احتمال کاملا طبيعي و منطقي است. نبايد با خود بگوييد: «به علت مشکلاتي که وجود دارد آن کار را دوست ندارم.» پس در مواجهه با مشکلات شکيباباشيد. به خود تلقين کنيد که مي توانيد آن را به شکلي دلخواه انجام دهيد. خود اينفکر به شما نيرو مي دهد که در جهت مقصود پيش برويد.
ج ) خشم
بسياري از تنبلي ها نتيجه خشم و پرتوقعي است؛ مثلا شاگردي از ترس مردود شدن، انجام تکاليف درسي خود را عقب مي اندازد و از آن نظر که نمي تواند آن رابه طور کامل انجام دهد، بهانه تراشي مي کند. مثلا تقصير را به گردن هم اتاقي خود مي اندازد، استادش را مقصر مي داند که تکليف مشکل براي او تعيين کرده است. والدينش رامقصر مي داند که او را به مدرسه برده اند و نسبت به معلمان و والدين خود احساس دشمني مي کند.
به جاي اين که از دست خود عصباني باشد و خود را مقصر بداند، همه تقصيرها را به گردن ديگران مي اندازد!
در بررسي آماري که در اين مورد به عمل آمده، معلوم شده علت عمده تنبلي در افراد، پرتوقعي و پايين بودن سطح تحمل آنهاست که به خصومت و تنفر آنها ازاشخاص مي انجامد.
بسياري از تنبلي ها نتيجه خشم و پرتوقعي است
راهکارهايي براي از بين بردن تنبلي
از كلمه بايد استفاده نكنيد.
تنبلها بيشتر به خود ميگويند: بايد آن نامهها را بنويسم ، بايد شروع كنم. عبارتهاي بايددار معمولا موثر نيستند، زيرا احساسي از گناه توليد ميكند و در نتيجه شرايطي فراهم ميكنند كه شما از انجام آن خودداري ميكنيد. در همان لحظه كه به خود ميگوييد : «بايد اين كار را بكنم» احتمالا اين انديشه را در سر داريد …«اما حالا به انجام آن مجبور نيستم، تا فرصتي ديگر صبر ميكنم.» گاهي اوقات هر چه بيشتر به خود بگوييد كه بايد كاري صورت دهيد، انجامش به همان اندازه دشوار ميشود.
قاطعيت نشان دهيد.
خيليها به علت نداشتن قاطعيت و موافقت كردن با انجام كارهايي كه علاقهاي به انجام آن ندارند، مسامحه ميكنند. البته همه ما در مواقعي براي كمك به ديگران تن به انجام كارهايي ميدهيم كه به آن علاقهاي نداريم، اما اگر احساس كنيد شما بايد هميشه آري بگوييد و همه را راضي كنيد ، ميتواند مسالهساز شود. ممكن است بيش از حد خود را متعهد كنيد و به جاي آن كه برخوردي صادقانه داشته باشيد ، تن به مسامحه دهيد و آنوقت کار مهم تري را با تاخير انجام دهيد.
وقت مشخصي را تعيين كنيد.
(مثلا چهارشنبه از ساعت ۱۰ تا ۱۵/۱۰ دقيقه) و اين وقت را منحصرا به انجام كاري كه به تعويق انداختهايد اختصاص دهيد. خواهيد ديد كه همين ۱۵ دقيقه كوشش، كل مشكل تعلل ورزي شما را از ميان برميدارد.
در به عهده گرفتن كاري كه از آن پرهيز داريد شجاع باشيد.يك عمل شجاعانه ميتواند همه ترسهاي شما را از ميان ببرد. ديگر به خود نگوييد عملكردتان بايد خوب باشد. به خاطر داشته باشيد كه نفس عمل كردن بسيار مهمتر است.
كلمات اي کاش، آرزو و شايد را از فرهنگ لغات خود حذف كنيد.اين كلمات ابزار به تعويقاندازي كارها هستند. هر وقت اين كلمات وارد ذهن شما ميشوند ، جملات تازهاي را جانشين آنها كنيد. مثلا جمله «اميدوارم كارها رو به راه شوند» را به جمله «آن كار را عملي خواهم كرد» تبديل كنيد و اين يكي را به زبان آوريد.
به خود پاداش بدهيد.
بزرگترين نيروي انگيزه بخش در جهان، شور و هيجان و رضايت از كاري است كه انجام ميدهيد. اگر احساس كنيد كه پاداش تلاش خود را ميگيريد انگيزهاي براي كار بيشتر به دست ميآوريد؛ اما اگر كاري كه ميكنيد هرگز به قدر كافي خوب نباشد ، زندگي، فعاليتي كسلكننده و بينشاط ميشود. اشخاص موفق و مفيد اغلب به دليل كاري كه ميكنند به خود امتياز ميدهند و احساس هيجان دارند.
مثبت فكر كنيد.
وقتي به كاري كه از انجامش طفره رفتهايد فكر ميكنيد ، احتمالا ناراحت ميشويد و ترجيح ميدهيد كار ديگري بكنيد. علتش اين است كه به خود پيامهاي منفي ميدهيد و در اثر آن خود را گناهكار و شكست خورده ميبينيد. ميتوانيد برخورد با اين افكار منفي را بياموزيد تا تحت تاثير آنها قرار نگيريد. اين افكار را يادداشت كنيد. كار بسيار مهمي است.
اجازه بدهيد تكرار كنم. علت طفرهروي شما از كار اين است كه درباره آن به طرزي غيرمنطقي و غيرواقعبينانه فكر ميكنيد. وقتي از كاري اجتناب ميكنيد، هميشه درباره چيزي خود را فريب ميدهيد.اگر انام کاري برايتان سخت است ، نگرش خود را نسبت به انجام آن تغيير دهيد .
اگر دلتان ميخواهد دنيا تغيير كند، شكوه و شكايت نكنيد،كاري بكنيد به جاي اين كه لحظات خود را با انواع نگرانيهاي اختلالآميز نسبت به كارهاي معوق مانده بگذرانيد، با اين نقطه ضعف فلاكتبار مبارزه كنيد و پيوسته در لحظه حال زندگي كنيد. يك فرد عملكننده باشيد، نه آرزوكننده، اميدوار يا انتقادكننده.
نگاه دقيقي به زندگي خود بيندازيد.
ببينيد اگر ميدانستيد فقط ۶ ماه ديگر زنده خواهيد بود، آيا همين روشها و همين كارها را انتخاب ميكرديد؟ اگر نه بهتر است كارهايي كه «ميخواهيد» انجام دهيد، زيرا به طور نسبي هر چه داريد همين است. اگر ابديت زمان را در نظر بگيريم، ۳۰ سال يا ۶ ماه فرقي با هم ندارند. زندگي شما لحظهاي بيش نيست و تاخير در هر كاري بيمعني است.
زمان حال را با دقت بررسي كنيد.
ببينيد اكنون از چه چيزي اجتناب ميكنيد و شروع به مقابله و مبارزه با ترس از زندگي مثبت و سازنده كنيد. به تعويق اندازي موجب نگراني نسبت به امري در آينده ميشود و اين نگراني جانشين زمان حال شما ميشود. اگر آن امر به صورت «اكنون» در آيد نگراني نسبت به آينده طبعا بايد از بين برود.
اگر دلتان ميخواهد دنيا تغيير كند، شكوه و شكايت نكنيد،كاري بكنيد به جاي اين كه لحظات خود را با انواع نگرانيهاي اختلالآميز نسبت به كارهاي معوق مانده بگذرانيد، با اين نقطه ضعف فلاكتبار مبارزه كنيد و پيوسته در لحظه حال زندگي كنيد. يك فرد عملكننده باشيد، نه آرزوكننده، اميدوار يا انتقادكننده.
گردآوري : بخش روانشناسي بيتوته