خبرگزاري آريا –
آسيبهاي شکرگزار نبودن دربرابر نعمتها
شرايط اقتصادي کشور خيلي مناسب نيست و بعضي از ما، بيشتر روز حسرت نداشتههايمان را ميخوريم و غر ميزنيم. گاهي يک پست در شبکههاي اجتماعي، تلنگري به ذهن همه ميزند و بازنشر آن در کانالهاي مختلف نشاندهنده اين است که بايد بيشتر دربارهاش فکر کرد. اين روزها پست هايي با عادي_شدن_نعمت_ها در فضاي مجازي منتشر مي شود تا به ما يادآوري کند قدر داشته هاي مان را نمي دانيم.خواندن چنين پستهايي که به تازگي پربازديد شدهاند، به همراه تحليل روانشناسانه آن را به شما توصيه ميکنيم.
نشانه هاي مرض عادي شدن نعمتها
يکي از بيماريهاي خطرناک، مرضي بيصداست که هيچگونه علامتي ندارد اما ميتواند آسيب شديدي به شما بزند. اين بيماري، مرض «عادي شدنِ نعمت» است که چند نشانه دارد:
نعمتهاي فراواني داشتهباشي اما آنها را نعمت نداني و در قبالش شکرگزاري نکني.
وارد خانه شوي و همه اعضاي خانواده در سلامتي بهسر برند اما «شکر خدا» را بهجا نياوري.
به بازار بروي، خريد کني و به خانه برگردي، بيآنکه قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشي و آن را عادي و حق خودت در زندگي بپنداري.
هر روز در کمال صحت و سلامتي از خواب برخيزي و از چيزي نگران و ناراحت نباشي، اما خدا را سپاس نگويي.
آسيبهاي شکرگزار نبودن دربرابر نعمتها
درهم آميختگي ويژگيهاي شخصيتي انسانها، باورها و ارزشهايشان انکارناپذير است. از سوي ديگر تجربياتي که هر فرد در زندگي خود دارد ميتواند باوري را در او شکل دهد يا باورهاي پيشين اش را تحکيم کند، آنها را يکباره تغيير دهد يا باوري جديد در او نهادينه کند. گاه اين تجربيات افراد را به سمتوسوي خاصي سوق ميدهد. ممکن است براي فردي به قدري برتري بر ديگران و بينقص بودن حائز اهميت باشد که او قادر نباشد در هيچ حالتي و در هيچ حدي از موفقيت، از خود و در نهايت زندگياش احساس رضايت کند. کمالگرايي ميتواند واکنشي به احساس فقدان دروني و خلأ ناشي از آن باشد. در واقع زمانيکه افراد بهصورت دروني فاقد احساس رضايت از خود هستند، تلاش ميکنند با کسب کردن و صاحب شدن موقعيتهاي بيروني چشمگيرتر و اشياي گرانقيمت بيشتر، رضايت دروني به دست بياورند و کمي شادتر باشند. غافل از اينکه هيچ اندازهاي از دستاوردهاي بيروني نميتواند خلأ درونيشان را پر کند. وقتي فرد در چنين موقعيتي به لحاظ درون رواني قرار داشتهباشد، قادر نيست از آن چه امروز متعلق به اوست لذت ببرد و بابت آنها احساس رضايت دروني داشته و در نهايت شکرگزار باشد.
يک انسان سلامت براي داشتههاي خود شکرگزار است، از نداشته هاي خود نيز آگاه است
تلاش براي رسيدن به تصويري خيالي از زندگي
گاهي افراد بيش از آنکه داراي منابع ارزشي دروني باشند، از ارزشهاي اجتماعي و معيارهاي خوشبختي پيروي ميکنند که جامعه به آنها عرضه ميکند. ممکن است جامعه مدنظر فرد، حائز معيارهاي صحيحي براي احساس رضايت نباشد يا معيارهاي بيشمار يا دور از دسترسي را براي خوشبختي افراد در نظر بگيرد. افراد پيرو چنين اجتماعي صرف نظر از اينکه از چه ميزان امکاناتي برخوردارند، نميتوانند به رضايت دروني برسند. در اين صورت افراد همواره به دنبال انطباق خود با يک تصوير خيالي هستند که اجتماع آن را ارزشمند ميداند. بديهي است که در چنين حالتي فرد بابت آن چه از آن برخوردار است، احساس خشنودي و رضايت نميکند.
دلايل لذت نبردن از زندگي روزمره
گاهي افراد به دليل اتفاقات پيشآمده در زندگيشان و نپرداختن به مسائل دروني که براي هر انساني يک ضرورت است، دچار سردرگمي ميشوند. ميزان زياد مسائل دروني حلنشده، افراد را درگير يک نارضايتي عميق ميکند. در اين حالت افراد رفته رفته احساساتي مانند حزن، اندوه و اضطراب را بيش از ديگر احساسات تجربه ميکنند. اين افراد قادر نيستند از زندگي روزمره و بودن در کنار خانواده احساس رضايت کنند. در چنين حالتي ديد روانشناختي فرد کدر ميشود و او ارزشي براي داشتههاي خود قائل نيست. گاه ممکن است حتي اين مسئله به دليل مشکلاتي باشد که جامعه فرد را با آن درگير کردهاست؛ براي مثال ناتواني در کسب درآمد کافي يا داشتن تفريحات سالم از اين قبيل مسائل هستند. حتي در چنين حالتي يک انسان برخوردار از سلامت رواني، ميتواند تا حدي بر موقعيت پيشآمده فائق شود. او ميتواند با افزايش قابليتهاي درونياش مانند سرسختي و واقعبيني بهجاي نااميدي و استفاده از شبکههاي حمايتي همچون خانواده و دوستان، شدت آسيبهاي وارد شده از شرايط اجتماعي بيروني را کاهش دهد.
توانايي ديدن داشتههاي ارزشمند را ياد بگيريد
شايد بتوان گفت در چنين موقعيتي پرورش توانايي ديدن داشتههاي ارزشمند شخصي، بيش از پيش حائز اهميت است. در ديگر موارد ممکن است فرد درگير يک نياز دروني شود که بيش از هر نيازي در زندگي درونرواني او نقش بازي ميکند؛ براي مثال درصورتيکه فرد به شدت از تنهايي يا نبود رابطه عاشقانه رنج ببرد و اين نياز در او پررنگ باشد قادر نيست به ديگر داشتههاي خود در زندگي بينديشد و بابت آنها احساس خوشحالي کند. فردي که از موقعيت مالي و اجتماعي خوبي برخوردار است و دوستان حمايتگري دارد اما تمام نيازهاي درونياش مربوط به خواست يک رابطه عاشقانه است، لذتي از مصاحبت با دوستان يا اعضاي خانوادهاش نميبرد. چنين فردي نياز به کمک تخصصي دارد تا بتواند دليل چنين محوريتي را در روان خود دريابد، از سرمايه گذاري نامناسب درونرواني درباره چنين تمايلي اجتناب کند و در نهايت خواسته و نياز خود را بهطرز مناسبي پاسخ دهد. بهطورکلي ناتواني از ديدن داشتههاي شخصي ميتواند ناشي از دلايل و عوامل مختلفي باشد. بسياري از رفتارها و تظاهرات بيروني رفتاري ممکن است در ظاهر يکسان جلوه کنند درحاليکه از ايجادکنندههاي متفاوتي به لحاظ درونرواني شکل گرفتهاند.
افراط در ديدن داشتهها ممنوع
افراط و تفريط در هر زمينهاي مشکل ساز خواهدبود. گاه افراد تمايل به انکار ناکاميهاي خود دارند، بنابراين به شکل کاملا اغراقشدهاي به داشتههايشان توجه ميکنند. در اين حالت پرداختن به نکات مثبت زندگي شخصي نه يک توانايي سالم که يک دفاع روانشناختي در مقابله با اضطراب و ناخرسندي دروني است. يک انسان سلامت در عين حال که براي داشتههاي خود شکرگزار و خرسند است، از نداشته هاي خود نيز آگاه است. چنين فردي قادر است تمام احساساتش را بپذيرد و به نيازهاي درونياش بدون اينکه گرفتار انکار يا بزرگ نمايي شود پاسخ گو باشد.
منبع: khorasannews.com