ساعت: 17:52 منتشر شده در مورخ: 1397/08/08 شناسه خبر: 1423694
آستان مقدس امامزاده اسماعیل(ع) قزوین صبح امروز مصادف با اربعین حسینی میعادگاه مردم قزوین برای برگزاری مراسم پیاده روی اربعین تا تپه نورالشهدا بود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از شاخص، امروز قرار عاشقی جاماندگان از پیاده روی اربعین حسینی بود؛ امروز جاماندگان از پیاده روی اربعین آمده بودند تا دلدادگی و ارادت خود را به ساحت مقدس اباعبداللهالحسین(ع) و شهدای دشت کربلا نشان دهند.
آستان مقدس امامزاده اسماعیل(ع) قزوین صبح امروز سهشنبه (۸آبان ماه) مصادف با اربعین حسینی میعادگاه مردم قزوین برای برگزاری مراسم پیاده روی اربعین تا تپه نورالشهدا بود.
همه آمده بودند از مرد و زن تا پیر و جوان؛ انگار جاماندگان از سفر کربلا برای این روز و این ساعت لحظه شماری میکردند که در همان ساعات اولیه صبح جمعیت در مقابل حسینیه امامزاده اسماعیل(ع) منتظر بودند تا مراسم آغاز شود.
این شور و شوق به حدی بود که حاضرین هر لحظه از یکدیگر میپرسیدند “چرا کاروان حرکت نمیکند؟” آنها که هر سال در این مراسم شرکت میکردند به آنها که امسال برای اولین بار به پیاده روی میآمدند نحوه برگزاری مراسم را توضیح میدادند.
عدهای پرچم و علم به دست گرفته بودند و نوجوانان و کودکان پرچمهای “یاحسین(ع)” و “یاابالفضل(ع)” را در آسمان به چرخش درآورده بودند؛ نیروی انتظامی و پلیس راهور نظم ترافیک را به دست گرفته بود و تردد وسایل نقلیه را از همان ساعات اولیه کنترل میکردند تا خللی در برگزاری مراسم ایجاد نشود.
نزدیکتر رفتم و از خانم مسنی که با چشمهای پرسشگر و نگران ایستاده بود تا ببیند کاروان چه زمانی به حرکت درمیآید؛ پرسیدم: بار اول است که آمدهاید؟
میگوید: نه. چهار ساله که میام. دیگه الانها باید حرکت کنیم.
نگاهی به من کرد و پرسید: شما اولین باره که اومدید؟
لبخنی زدم و گفتم: بله. سال اول است.
انگار که بخواهد به من اطمینان خاطر بدهد، گفت: ماشین و اتوبوس واحد هم هست اگر خسته شدید میتونید سوار بشید؛ اما من که همه رو با پای خودم مییام…
بعد از کمی هم صحبتی با این خانم؛ بلاخره اعلام کردند که همه به طور منظم از وسط خیابان حرکت کنند؛ آقایان از جلو و خانمها عقبتر قدم برمیداشتند.
مداح ابتدا دعای فرج آقا امام زمان(عج) را قرائت کرد که جمعیت هم با او همنوا شدند؛ از چهارراه شهدا عبور کردیم و به خیابان پیغمبریه رسیدیم که عدهای هم از بقعه متبرکه چهارانبیاء به جمعیت ملحق شدند و مسیر را به سمت مسجد ولایت واقع در خیابان دانشگاه در پیش گرفتیم.
مداح ذکر مصیبت حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) و حضرت ابالفضل(ع) را میخواند و جمعیت هم که هر لحظه بیشتر میشد با او زمزمه و سینهزنی میکرد؛ برخی کفشهایشان را درآورده بودند و پا برهنه راه میرفتند.
خودم را به دو نفر از خانمهایی که کفشهایشان را درآوده بودند، رساندم و خواستم صحبتی کوتاه با هم داشته باشیم؛ گفتم: برایم جالب است که بدانم چرا پابرهنه قدم برمیدارید؟
یکی از آنها که پرانرژی و باهیجان بود، گفت: فقط برای خشنودی دل حضرت زینب (س) و به نیت بی بی است؛ تا بحال قسمت نشده به زیارت کربلا برویم اما هر سال با پای برهنه در این پیاده روی شرکت میکنیم تا انشاالله آقا بطلبد.
اینجا قرار نبود بین آدمها خطکشی باشد برای همین همه آمده بودند با هر تیپ و قیافهای؛ مگر مگر در مجلس امام حسین(ع) آدمها را سبک سنگین میکنند؟
برای همین کمی جلوتر که رفتم دو خانم با تیپی امروز و خاص توجهم را جلب کردند؛ بلاخره رودربایستی را کنار گذاشتم و با سلام و خداقوت پرسیدم: سال اول است که شرکت میکنید؟
یکی از آنها با لبخند سری تکان داد و گفت: نه همیشه شرکت میکنیم.
دوباره پرسیدم: با چه نیت و هدفی در این مراسم شرکت کردید؟
این خانم جوان چشمهایش را بست و گفت: برای برآورده شدن آروزی همه دعا میکنیم و به خاطر امام حسین(ع) قدم برمیداریم.
کم کم کاروان به مسجد ولایت رسید و ده دقیقهای به استراحت پرداختند؛ مردم با شیر داغ و نان زنجبیلی از زائرین پذیرایی میکردند و هر لحظه عدهای به کاروان اضافه میشد.
برخی از مردم هم که در پیاده روها در حال عبور بودند اندکی میایستادند و با سینه زنی و اشک چشم، کاروان را همراهی میکردند.
در این حین چشمم به خانمی افتاد که با دختر خوردسالش حرکت میکرد و دخترش را تشویق میکرد که همراه او راه برود؛ پرسیدم: برایتان سخت نیست با بچه؟
گفت: اصلا سخت نیست، اینجا چیزی نیست من با همین بچه وقتی یک سال داشت پیاده روی کربلا رفتم اما چند سالی است که قسمت نمیشود.
کاروان به راه خود ادامه میداد و من در مسیر به هم صحبتی با زائرین میپرداختم؛ در مسیر منتهی به تپه نورالشهدا مردم با نزوراتی که داشتند از زائرین پذیرایی میکردند.
کاروان همزمان با اذان ظهر به مقصد رسید و بعد از زیارت مرقد شهدای گمنام؛ نماز ظهر اقامه شد. جمعیت زیادی آمده بود و همه سعی میکردند تا هر طور شده برای دیگری جا بازکنند تا کسی از نماز جماعت جا نماند.
بین نماز ظهر و عصر زیارت امام حسین(ع) در روز اربعین خوانده شد و بعد از اتمام نماز مردم از مزار شهدا وداع کردند و این جمله زیاد شنیده میشد؛ ” اربعین که قسمت نشد، انشاالله برات کربلای ما هم به زودی امضاء شود”.
انتهای پیام/