نوار کاست (Cassette Tapes) تنها یک جعبه کوچک موسیقی نیست. نوار کاستها بخشی درخشان و باشکوه از تلاش و تجربه بیپایان بشر برای ثبت و ضبط خاطرهها و افکارش است. خاطرهها و افکاری که بشر را با عبور از کوران حوادث و مشکلات به اینجا کشانده تا از درون غارها بر فراز آسمانها برود. اگرچه تلاش برای ثبت وقایع، بیشتر در قالب صدا و تصویر بوده و به شیوههای گوناگونی هم منجر به نتیجه شده؛ ولی در اصل حتی ثبت دیگر اطلاعات نیز همگی بر یک منطق ساده پایهگذاری شده است.
در یک عبارت ساده شده، ثبت اطلاعات بر مفهوم ثبت انرژی استوار است. بشری که در غارهای ۴۰ هزار سال پیش لرستان نقشهایی از افکار و تصورات خویش را با گل اخرا نقش زده، به نوعی انرژی ماهیچهای دست خود را به روی دیوار جاودانه کرده است. اکنون نیز با ثبت تغییرات انرژی و تبدیل آنها به دادههای دیجیتال باز هم همان روند را به شیوهای مدرن به طور مکرر برای ذخیره اطلاعات انجام میدهد. از میان همه این اسباب و وسایل برای تحقق ماجرای ضبط و البته پخش، بعضی چنان خوش درخشیدن که باعث انواع تحرکات اقتصادی، رشد فوق العاده تکنولوژی، خلق سبک های هنری، گسترش مراودات فرهنگی، تعمیق روابط اجتماعی، تسریع وقایع سیاسی و... شدند.
نوار کاست (Cassette Tapes) که امروز هنوز تعدادی از آنها در دسترس ما قرار دارد، روزی یکی از شگفتیهای دنیای علم شناخته میشد. داستان تاجگذاری نوار کاستها از سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۲) آغاز شد. در میان آن دستگاههای بزرگ و بدقلق نوار کاستها با جثهی کوچک خود یک مدعی بزرگ بودند. این داستان فرمانروایی سلسله نوار کاستها است تا زمانی که تخت سلطنت باشکوه آنها توسط سیدیها به زیر کشیده شد.
در ابتدا نوار کاستها یک وسیله محبوب در نزد مصرف کنندگان خانگی برای ضبطهای خانگی بود؛ اما کاستها با کیفیت ضبط صدای خوبی که از خود نشان دادند به سرعت جایگاه بهتر و قلمرو بزرگتری برای خود دست و پا کردند. نفوذ آنها به حدی بود که تقریبا در میان همه رسانههای صوتی، قدرت بلامنازع و انتخاب اول بودند.
نوار کاستها و تسخیر جهانباوجود ظهور نوار کاستها یا کاست فشرده (Audio Cassette) در دهه ۴۰ شمسی (۶۰ میلادی) و تأثیر شگفتی که در طی سه دهه اقتدار بر جهان و زندگی امروز ما گذاشت، سرآغاز حماسه آنها ریشه در تلاشهایی دارد که در اوایل قرن گذشته توسط مهندسان کمتر شناخته شده لیکن سختکوش انجام شد. اما فصل مشترک این مهندسان در پایهگذاری و رشد اختراعی بود که جانمایهی نوار کاستها است. جانمایه و بخش کلیدی هر نوار کاست را نوارهای مغناطیسی (Magnetic Tape) با طول دهها متر تشکیل میدهد.
مقالههای مرتبط:یکی از روشهای مرسوم در قرن گذشته برای ضبط و بازخوانی دوبارهی اطلاعات نوشتن به روی کاغذها بود ولی خلاقیت بشر به شیوههای دیگر نیز از کاغذها برای انتقال دادهها، مخصوصا در مواجهه با ماشینآلات صنعتی استفاده میکرد. روش دیگر ثبت اطلاعات بر کاغذ که در سه قرن گذشته بسیار مرسوم بود، ذخیره اطلاعات روی کارتهای پانچ (Punch Card) و نوارهای پانچ (PUNCHED TAPE) شده بود. این وسایل در دههی ۱۱۰۰ شمسی (۱۷۲۰ میلادی) در صنایع نساجی کاربرد داشتند ولی ایدهی جالب این متد در ثبت اطلاعات قابل چشمپوشی نبود و دستمایه پیشرفت صنایعی همچون تلگرام، دستگاه پخش موسیقی خودکار و... بود. این شیوه در تصور خلق دستگاههای جدید ضبط داده با جنس های متفاوت از قبیل فلزات و غیرفلزات نیز مؤثر بود. روال کار به نحوی بود به ازای هر تغییر شدت صدا یک اثر فیزیکی روی مادهای ثبت شونده ایجاد شود تا خلق اولین ضبطهای آنالوگ در تاریخ بهوقوع بپیوندد.
در اوایل قرن بیستم تقویت شیوههای ضبط آنالوگ (Analog) پایهگذار ساخت دستگاههای ضبط صدایی متفاوت بود که مشهورترین آنها در نزد ما گرامافون است. این دوران را میتوان عصر ضبط آنالوگ نامگذاری کرد که در آن انواع مدیومهای ضبط صدا با رقابت نفسگیر ، سعی در کنار گذاشتند دیگر رقبا داشتند. غیر از شیوهی ثبت بافت فیزیکی، ایدهی استفاده از نوسان و خاصیت الکترومغناطیسی مواد نیز مورد توجه قرار گرفت. نمونه اولیه این تفکر در سال ۱۲۷۷ (۱۸۹۸) توسط ولادمیر پولسن (Valdemar Poulsen) در دستگاهی به نام وایر رکوردینگ (Wire recording) عرضه شد. در این دستگاه، ضبط روی یک سیم فولادی (Steel wire) انجام میگرفت.
حال که ضبط به روی مواد جدید به طور موفقیتآمیزی در حال رشد بود، دغدغههای دیگر برای اصلاحات ضبط صدا شکل گرفت. پارامترهایی همچون ظرفیت، هزینه، دوام و کیفیت مورد بررسی قرار میگرفتند تا مدیوم موفقتر صاحب کرسی سلطنت، در دنیای صداها شود. با وجود پیشرفت خوب در ضبط صدا در آن دوران، هنوز هم کیفیت با تعاریف امروزی چندان ملاک نبود و تنها در طی دهههای بعد که مدیومها توانستند به راحتی از پس مشکلات اولیه برآیند و پارامتر کیفیت ضبط جایگاه اصلی خود را پیدا کرد.
در آن زمان قطعات موسیقی در قالب آلبوم های Long Play و Extended Play توزیع میشدند. بستر توزیع نیز صفحات گرامافون یا فونوگراف بودند که از حدود ۷۰ سال قبل از ظهور نوار کاست حضور خود را در دنیای موسیقی شروع کرده بودند. طبق گزارشهای رسمی، خالق گرامافون اولیه یا فونوگراف (Phonograph) توماس ادیسون در سال ۱۸۸۷ میلادی بود و هنوز نیز بشر با همان اصولی که ادیسون به ضبط پرداخت؛ ولیکن با ابزاری مدرنتر به ضبط و پخش صدا میپردازد. ظاهر گرامافون نیز توسط امیل برلینر (Emile Berliner) با اختراع صفحه گرامافون به چیزی که امروز در خاطر داریم، نزدیکتر شد. این صفحات نیز در طول آن سالها ابعاد مختلفی داشتند که به آنها اجازه میداد، زمان بیشتر برای ضبط صدا در اختیار داشته باشند. بزرگترین مدل این صفحات تا ۳۰ دقیقه در هر سمت قابلیت ضبط داشتند؛ اما گذشته از ابعاد آنها، نکته مهم در موفقیت صفحات گرامافون، استفاده از مادهی پلی وینیل کلراید (Polyvinyl chloride) بود که صفحات گرامافون را به نام صفحات وینیلی هم معروف کرد.
پلی وینیل کلراید که به PVC نیز معروف است از خانواده پلیمرها به شمار میرود. صفحات وینیلی باعث شدند که صفحات گرامافون یک آلبوم کامل موسیقی (Long Play) را درون خود جای دهند و همین امر باعث میشد که آنها رقیبی سرسخت برای دیگر رقبا مخصوصا تازه واردانی همچون نوار کاستها باشند. صفحات کوچکتری نیز بودند که وظیفه پخش مینی آلبومها یا آلبومهای چند آهنگی (Extended Play) را برعهده داشتند و سعی در حفظ علاقه همه کاربران بود. هرچند صفحات وینیلی گرامافون در اوایل دهه ۳۰ شمسی (۵۰ میلادی) با هیبتی ۱۲ اینچی و با قابلیت ضبط آهنگ بیشتر، جایگاه تثبیت شدهای داشتند ولی تلاشهایی در دست بود تا نشان دهد حکومت صفحات گرامافون، همانقدر که زیباست، شکننده نیز هست. به موازات رشد صفحات گرامافون و استفاده از پلیمرها روش دیگری هم برای ضبط صدا بر پایه فیلم های پلاستیک (Plastic film) یا پلیمری در کار بود تا جایگاه شایسته خود را به دست آورد.
منظور از فیلم پلاستیکی یک ورقه نازک ساخته شده از مواد پلیمری است. مواد پلیمری هم در طبیعت یافت میشوند و هم در آزمایشگاها ساخته میشوند. بهعنوان مثال وقتی یک قطعه ساخته میشود و از آنها به تعداد بسیاری در کنار هم چیده میشود میتوان از مفهومی به نام پلیمر استفاده کرد. نمونهی مفهومی دیگر این مدل یک تسبیح است. نخ تسبیح همان رابطی است که پلیمرها در کنار یکدیگر نگاه میدارد. البته فرآیند پلیمر با چیدمان اتمها و به طور معمول ترکیب هیدروژن و کربنها ساخته میشود؛ ولی درک کلی این مفهوم کمک میکند تا به قدرت شگفتآور پلیمرها در تغییر زندگی انسانها پی ببریم. نمونهای از این قدرت، استفاده از پلیمرها برای ساخت مدیوم ضبط صدا به شیوهای متفاوت بود. یک روش همانند صفحات گرامافون و دیگری فیلمهای پلاستیکی.
وقتی پلیمر را به صورت ورقهای نازکی در میآورند، کاربردهای زیادی در زندگی برای آنها یافت میشود از نایلونها و نایلکسها تا سلفونها انواع مختلف از فیلمهای پلیمری هستند. با افزودن یا تغییر مواد سازنده این فیلمها خواص مختلفی از قبیل استحکام و تحمل کشش یا تحمل حرارت را در آنها کنترل میکنند و اینجا است که مواد پلیمری نام پلاستیک به خود میگیرند. هنگامی که به جای هیدروژن از کلر در ترکیبها استفاده میشود، مادهای با نام تجاری PVC (پلی وینیل کلراید) ساخته میشود که امروزه از پرکاربردترین پلیمرها به شمار میرود و برگ برنده صفحات گرامافون وینیلی در دنیای ضبط و پخش صدا است. فیلمهای پلاستیکی یک شیوهی نوین برای ضبط اطلاعات به شمار میرفتند که باعث تحول در دنیای صدا و تصویر و اطلاعات شدند. بشر با آنها توانست اولین دستگاههای ضبط و پخش صدا، تصویر و اطلاعات را با پیادهسازی اطلاعات روی فیلم پلاستیکی (Plastic film) مهیا کند. تبدیل متغیرهای فیزیکی به سیگنالهای الکترونیک و در ادامه تبدیل به امواج الکترومغناطیس فرآیند تثبیت شدهای بود که با روشها و مواد مختلف سعی در پیادهسازی آن بود.
جذابترین بخش استفاده از فیلمهای پلاستیکی، استفاده از مادهای فرومغناطیس (Ferromagnetism) به نام اکسید فریک (Fe2O3) به عنوان پوشش نوارها بود. اکسید فریک، همان گل اخرا است که بشر هزاران سال قبل به خاطر رنگ قرمز آن در نقاشی غارها به استفاده از آن مشغول بود. بشری که با گل اخرا به ثبت نقاشی درون غار میپرداخت آن روز به جای رسیده بود که با آن به ضبط صدا میپرداخت. گل اخرا که به هماتیت هم مشهور است از خانواده اکسید آهن (FeO) است و میتواند تبدیل به آهنربا شود. هر چند این از ماهیت آهن است که درون یک میدان مغناطیسی، خواص آهنربایی از خود نشان میدهد؛ ولی موادی همانند اکسید فریک با قطع میدان مغناطیسی، این خاصیت آهنربایی را در خود حفظ میکنند و آهنربا میمانند. از این جهت به موادی همچون اکسید فریک، فرومغناطیس (Ferromagnetism) میگویند.
خاصیت فرومغناطیسی اساس روشهای ضبط مغناطیسی است. با استفاده از این تکنولوژی و قطعات ریز فلزی که به روی یک فیلم پلاستیکی قرار گرفتهاند، تحول بزرگی شکل گرفت که باعث تولید بسیاری از مدیوم های ضبط از نوارهای حلقه به حلقه (Reel-To-Reel Tape) و نوار کاستها تا فلاپی دیسکها (Floppy Disks) و هارد دیسکهای امروزی شد. ستون فقرات عصر الکترونیک ضبط کنندههای مغناطیسی هستند. متد ضبط مغناطیسی (Magnetic recording) راه کاری بود تا این مواد قدرت ضبط دایمی اطلاعات را داشته باشند. کاربری آسان و هزینه پایینتر ضبط کنندههای مغناطیسی، برگ برنده آنها در مقایسه با دیگر شیوههای ضبط است.
ماجرای نوارهای مغناطیسی از سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸) در آلمان شروع شد. یک مهندس آلمانی-استرالیایی نوارهای مغناطیسی را اختراع کرد تا جایگزین بهتری، بجای ضبط روی سیم (wire recording) به دنیا ارایه دهد. ساخت این نوار به شرکت AEG این فرصت را داد تا دستگاه Magnetophon را به عنوان مادر دستگاههای پخش ریل تو ریل (Reel To Reel) در سال ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) بسازد. نوارهای حلقهای آلمانی که قصد داشتند صفحات گرامافون را از دور قدرت کنار بگذارند، اجداد اولیه سسلسه نوار کاستها بودند. این حلقهها در سایزهای متفاوت و با ظرفیتهای گوناگون به سرعت طرفداران خود را در زیر یک پرچم جمع کردند. استودیوهای ضبط حرفهای و ایستگاهای رادیویی مملو از حلقههای بزرگ نوار شدند. تا اوایل دهه ۳۰ شمسی (۵۰ میلادی) نمونههای کوچکتری با سایز ۱.۴ اینچ نیز وارد مدارس و خانهها شده بود. حتی بعدها در دهه ۵۰ شمسی (۷۰ میلادی) حلقههایی با سایز کوچکتر وارد بازار شدند ولی حکم سلطنت در دنیای موسیقی به نام پسر عموی آن، یعنی نوار کاست زده شده بود.
نوار ویدیو (Videotape) عموزادههای دیگر نوار کاستها بودند که به ضبط تصاویر و صدا باهم میپرداختند. آنها نیز از تکنولوژی ضبط نوارهای مغناطیسی بهره میبرند و در آغاز دهه ۵۰ برای کسب جایگاه خود در دنیای ضبط تصویر و صدا از شهر لوس آنجلس، تلاش خود را آغاز کردند. این زمانی بود که برای ثبت انواع اطلاعات از صدا و تصویر گرفته تا دادهها روش های مدرنی به کار گرفته شده بود که کارایی خودشان را نشان داده بودند و تکنولوژیها به سمتی میرفت که این روشها بهبود پیدا کنند. مثلا در دهه در دهه ۵۰ برای داشتن اطلاعات در حدود ۵ مگابایت کامپیوتر به اندازه یک تن وزن داشتند و در دهه ۸۰ پیشرفت تکنولوژی این وزن به اندازه ۲۵۰ کیلوگرم کاهش یافت و قدرت حفظ اطلاعات به ۲.۵ گیگابایت رسید. این روند به سادگی میسر نبود و در طی این دوران محصولاتی به دنیا عرضه شد که نتوانستند جایگاهی پیدا کنند هر چند برای آیندهگان نسل خود راه باز کردند.
خانواده نوارهای مغناطیسی به خوبی در انواع فرمتها و برای انواع مصارف ذخیره داده گسترش پیدا کردند.
از خانواده نوارهای مغناطیسی، عضو جدیدی در سال ۱۹۵۸ متولد شد که در حقیقت پدر نوار کاستها به شمار میرود. نام این کاست RCA بود. در کاست RCA برخلاف دیگر پسر عموها، نوار حلقهها درون یک قاب عرضه شد و که به نام کارتریج معروف شد. این کاستها که ابعادی در حدود ۱۳×۲۰ سانتی متر داشتند، قابلیت ضبط دو طرفه، با ظرفیت ۳۰ دقیقه را ارایه میکرد. RCA tape cartridge تمایل طراحان به سمت ساخت یک وسیلهای کاربر پسند بود ولی چندان موفق نبود. عیب بزرگ آنها در سرعت پایین ضبط بود. در دنیای که میان رادیو، تلویزیون و سینما هنوز برای کسب جایگاه رسانه برتر رقابت سختی برپا بود، سرانجام از این نسل فرزندی زاده شد که کسی فکر نمیکرد تا بدین حد در تغییر جهان موثر باشد.
در سال ۱۹۶۲ فیلیپس از تولد محصول جدیدی خبر داد که شباهت زیادی به پدر خود کاست RCA داشت. این نسل جدید که با ابعاد بسیار کوچکتری از پدر به بازار وارد شد با نام Compact Cassettes وظیفه ضبط صدا را با شجاعت برعهده گرفت. نوار کاست فیلیپس نگاهها را به خود خیره کرد و به سرعت به عنوان یک قالب استاندارد پذیرفته شد و شرکتهای زیادی در ساخت و تولید آن فعال شدند.
تنها به فاصله دو سال بعد اولین دستگاههایی که با تکنولوژی کاست صدا همگام شده بود، در آمریکا نیز عرضه شد. در همین سال رقیب سرسخت دیگری برای کاستها نوظهور بانام 8trake tape ساخته شده بود که پشتیبانان ایده آن، بیشتر خودروساز بودند و در نهایت نیز توانست میان رانندگان جایگاه خوبی پیدا کند.
نوار کاستها باارایه مدل های فیدلیتی Hifi خودی نشان داده بودند ولی رقبای زیادی در میدان حضور داشتند که نیمی از آنها پسر عموهای خودشان از خانواده نوارهای مغناطیسی بود. نوار کاست نیز به مزیت، طراحی و ساخت مهندسی خود تکیه کردند تا به سرنوشت پدر خود دچار نشوند.
منصفانه بگوییم، نوار کاستها ساختار سادهای دارند.دو قرقره (Spool) و یک نوار مغناطیسی باریک و طولانی که در یک قاب قرار گرفتهاند. این نوارها بستگی به زمان ضبط هر کاست طول متفاوتی دارند برای یک کاست ۹۰ دقیقهای ۱۳۵ متر از این نوار در نظر گرفته میشد. بخش ابتدای نوار کاستها به leader معروف بود که شفاف بود و خاصیت ضبط مغناطیسی نداشت. این بخش بیشتر برای فرصتی بود تا سرعت وضعیت نوار به حد و کفایت لازم برای خواندن یا ضبط کردن هد برسد. هر قرقره یک سوراخ با دندانههای ریز دارد که محل قرار گرفتن آن را درون چرخندههای دستگاه پخش ثابت میکند. قطعه مهم دیگری که به چشم میآید یک فلت پد (felt pad) است که در زیر نوار مغناطیسی جای گرفته است. کار این قطعه نگه داشتن نوار در زیر هد دستگاه هنگام عمل خواندن یا ضبط و البته پاک کردن است.
اما کاستها موفقیت خود را مدیون اسبابی دیگر هم بودند. برجسته ترین آنها قطعهای به نام هد نوار (Tape head) و در اندازه یک نخود بود که در میان دستگاه پخش نوار کاست جایگذاری میشد. این ظلمی بزرگی است که از نوار کاست و خانواده نوارهای مغناطیسی بدون یادی از هدها صحبت شود. این هدها هنوز هم به صورت مدرنتر در میان هارد دیسک رایانه به وظیفه خود مشغول هستند؛ ولی هد نوار کاست ماجرای خود را داشت.
وظیفه Tape head تبدیل سیگنالهای الکترونیک به نوسانهای مغناطیسی بود. Tape head این قابلیت را داشت که نوسانهای مغناطیسی را نیز به سیگنالهای الکترونیک تبدیل کند. به نوعی با تبدیل انرژی از یک مدل به مدل دیگر توسط یک ترنسدیوسر (Transducer) که به Tape head و در ایران به هد معروف بود، ضبط پخش صدا ممکن میشد. این اسلحه بزرگ کاستها برای فتح حکومت صفحات گرامافون بود.
بخش مهم دیگری نیز بهصورت دو غلتک در کنار هم نیز جفت میشد که نوار در دستگاه پخش از میان آن عبور میکرد. این هم نشینی به منظور کنترل و تنظیم سرعت نوار انجام میگرفت. سرعت عبور نوار از میان Pinch Roller و Capstan بسیار دقیق تنظیم میشود. این سرعت معادل ۴.۷۶ سانتیمتر در ثانیه است.
تعداد هدها در دستگاههای پخش متفاوت است. معمولا دو هد برای پخش و ضبط و یک هد برای پاک کردن موجود است. گذشته از ضبطهای ارزان که شاید فقط یک هد داشته باشند دستگاه های پخشی هم هستند که یک هد چند وظیفه را برعهده گرفته است. اگر روی هد وسط دقت کنید میتوانید دو تا الکترومگنت کوچک را ببینید.
هر کدام از این الکترومگنتها به روی نیمی از سطح نوار کار میکنند. در سمت دیگر نوار نیز یک راهنمای حرکت نوار (Tape Guide) و فلایویل (Flywheel) نوار را قبل از ورود به زیر هد تنظیم میکردند.
الکترومگنتها دارای یک فاصله کوچک در راس خود هستند. این الکترومگنتها یک هسته پوشیده از سیم دارند که در حین فرایند ضبط سیگنال های صدا به هسته دستوراتی برای تولید میدان مغناطیسی میدهند. برای تکیمل این اثر میدان و جبران فاصله نوار مغناطیسی که در کنار هد در حرکت است، مورد استفاده قرار میگیرد. با تغییر جهت اکسیدهای روی نوار یک پل کوچک برای جبران فاصله هد و تکمیل میدان ایجاد میشود. نکته مهم این است که این تغییر روی نوار که به مسیر خود ادامه میدهد، برای همیشه ثبت میشود.
در حین فرایند پخش، نوار که حالا دارای اکسیدهای تنظبم شده است با عبور از زیر هد خواننده باعث میشود که میدان مغناطیسی مناسبی در هسته هد ایجاد شود. این سیگنالها توسط یک تقویت کننده به بلندگوها فرستاده میشوند و ما با شنیدن دوباره اصوات ضبط شده تجربه صدای قبلی خود را این بار از طریق پخش نوار کاست مرور میکنیم.
نوارها کاستها این قابلیت را داشتند که اطلاعات را در دو نیمه نوار مغناطیسی به روی خود ضبط داشته باشند. این کار توسط هدها انجام میگرفت از این رو برای گوش دادن به سمت دیگر نوار کاست، باید آن را از دستگاه بیرون آورده و با چرخاندن به سمت دیگر آن را در دستگاه قرار میدادند. خیلی زود کاستها این ضعف خود را از بین بردند و دستگاههای پخشی ساخته شد که قابلیت بخش سمت دیگر نوار کاست را بدون درآوردن کاست داشت. حتی نوار کاستها با تقسیم سطح همان نیمه نوار مغناطیسی به چند کانال فرصت ضبط و بخش استریو را نیز عرضه کردند.
در کنار نوار کاستهای شرکتی و درون قاب همراه، صفحات کاغذی بودند که با مشخصات و تصاویر محتوا نوار را در معرض دید قرار میدادند. طرحهای جالب و تصاویر آن به قدری جذاب بودند که بعضی آنها را با جلد کتابها و پوسترها مقایسه میکردند. این کاورها چند صفحه داشتند و به Jcard معروف بودند. جیکاردهای مرسوم دو یا سه صفحهای بودند ولی گاهی تا ۸ صفحه نیز طراحی میشدند. پسر عموی Jcard قابی مقوایی به نام Ocard بود. Ocard نوار کاست را به درون خود جای میدادند و روی آن تصاویر و اطلاعات لازم نقش بسته بود. قابهای شفاف و شیشه مانند با لبههای کاملا صاف نیز محافظ مناسب و خوبی برای کاستها بودند. این قابها در طرح و رنگهای مختلف از پلاستیک سخت ساخته شده بودند و به Case Tape معروف بودند.
آزمایشگاه دالبی دست به ساخت دستگاهی از طیف کاهنده نویز به نام Dolby noise-reduction system زد که مناسب برای ضبط نوارهای مغناطیسی بود. ابتدا سیستم دالبی آ (Dolby A) در ۱۹۶۵ و سپس گام محکمتری برای ساخت سیستم دالبی بی (Dolby B) در سه سال بعد، نشان داد که کیفیت ضبطهای فیدلیتی (Hifi) روی نوار کاستها البته بسته به کیفیت آنها به راحتی ممکن است. این باعث ساخت چند مدل دیگر از کاهندههای نویز مانند دالبی C، دالبی SR، دالبی HX Pro شد که تا آغاز دهه ۸۰ میلادی وارد بازار شدند.
اقبال مخاطبان به کاستهای فشرده باعث جلب توجه هنرمندان نیز شد و در سال ۱۹۶۶ هنرمندانی مانند نینا سیمون (Nina Simone)، ارتا کیت (Eartha Kitt) و جانی ماتی (Johnny Mathis) آلبوم های خود را در قالب نوار کاست نیز عرضه کردند.
در همین سال فیلیپس دستگاهی ترکیبی به نام Boombox به بازار عرضه کرد. این محصول جذاب به کاربران فرصت میداد از برنامههای رادیو و نوار کاست به دلخواه استفاده کنند؛ اما جذابترین بخش این دستگاه امکان ضبط برنامههای رادیو توسط نوار کاست بدون نیاز به کابل یا میکروفن بود که برای اولین بار دیده میشد. دستگاه Boombox به عنوان یک دستگاه پرتابل نیز قابل استفاده بود که باعث محبوبیت بیش از پیشش بین جوانان و نوجوانان شد. Boombox و جمع عشاقش تادهه ۹۰ نیز به خلق خاطرههای جدید میپرداختند.
سادگی کار با نوار کاستها باعث میشد غیر از نسخههای حاوی موسیقی و آهنگ که توسط ناشران موسیقی به بازار عرضه میشد فروش قابل توجهی در بخش کاست های خام آماده ضبط ایجاد شود. قابلیت جالب استفاده ساده و مجدد کاستها و ضبط دوباره روی آنها در دستگاههای ضبط صدا خانگی بسیار هیجان انگیز بود. حالا نوار کاستها جایگاه خوبی در میان عامه مردم نیز پیدا کرده بودند و رقابت مابین نوار کاستها و نوارهای ۸ تراک شکل جدیتری به خود گرفته بود. علاوه بر مصرف کنندگان خانگی رانندگان خودروها نیز از سال ۱۹۶۸ با یک پخش کننده کاست در داشبورد خودرو با نوار کاستها دست دوستی دادند.
قابلیت دوام و ابعاد کوچک و کیفیت بیشتر، نوار کاست را همسفر مردان و زنان، در حین رانندگی، در اقصی نقاط دنیا کرد. مردان زنانی که به دستگاه پخش خودرو خود نگاهی همچون معشوقه خویش داشتند و اوقات فراوانی را با آنها در اتوموبیلهای خاموش و دستگاه پخش صورت روشن، صرف میکردند.
غیر از بخش های فنی، ابعاد کوچک نوار کاستها اولین قلابی بود که کاربران آن زمانرا اسیر خود میکرد. آنها در شلهایی به ابعاد ۱۰ در ۶.۳ در ۱.۳ سانتی متر عرضه شدند؛ ولی نوار کاستها با بهبود ابعاد خود جبهه جدیدی را باز کردند و در سال ۱۹۶۹ مینی کاستها (Microcassette) نیز وارد بازار شدند. این کاستها که ابعادی ۱.۴ کاستهای معمولی داشتند در دو مدل ۳۰ و ۴۵ دقیقه ارایه میشدند. بیشتر کاربرد آنها در ضبط صوت های کوچک و دستگاه منشی تلفن بود؛ ولی روند رشد و پیشرفت آنها با ارتقا کیفیت نوارها، کاربردهای جدیدی از قبل ضبط اطلاعات در رایانهها را نیز ممکن کرد. انعطاف پذیری ساختار نوار کاست باعث شد در بازار سه اندازه نوار کاست مرسوم شود. میکرو کاستها (Micro Cassette) یا همان مینی کاستها، کاستهای استاندارد (Standard Cassette) که بیشترین فروش را داشتند و کاستهای حرفهای (Executive Cassette).
مقالههای مرتبط:
اما رقبا نیز با نوآوری بیگانه نبودند همچنانکه از خلاقیت و یادگیری نیز به نحو احسن استفاده میکردند. در سال ۱۹۶۹ سلسله ویدیو کاستها که محتوا نوار ویدیو (Videotape) بود، توسط سونی وارد بازار شد. به جرات میتوان گفت تاثیر قرار دادن نوار مغناطیسی در کارتریجها و موفقیت نوار کاست موجب ظهور این محصولات جدید شد؛ اما این همه ماجرا نبود. مدلی که بیشتر و بعدا در میان عموم طبقات جامعه، علی الخصصوص خانهها برای پخش و ضبط تصاویر و صدا رایج شد بر اساس استاندارد (Video Home System) که به کاست ویدیو VHS معروف شد. دهه ۷۰ دوران رقابت انواع رسانه های نسل جدید با یکدیگر بود. رسانههایی که با رادیو، سینما و تلویزیون رقابت میکردند و مزیتهای جدیدی از قبیل استقلال ضبط و پخش، حمل و کاربری آسان و... را در بوق و کرنا میکردند تا به عنوان رسانه جایگزین خود را معرفی کنند. حلقه های نوار نیز هنوز سعی میکردند به حضور خود ادامه بدهد اما بیشتر در زمینه حفظ اطلاعات استفاده میشدند. مجموعه همین نوارهای باعث خلق Tape Library به عنوان مخازن بزرگ اطلاعات رایانه های عظیمی شده بود. مدلهایی دیگر نیز از آنها در ابعاد کوچکتر با کارتریجهای ۱/۴ اینچ از سال ۱۹۷۲ برای ذخیره اطلاعات استفاده میشدند و بی شباهت به نوار کاستها نبودند. مقدار حافظه آن بر حسب انداز از ۱۲۰ مگابایت تا ۴۰۰ مگابایت متغییر بود. البته ضبط اطلاعات به صورت فشرده میتوانست این ظرفیت را تا دو برابر بالا ببرد.
در ابتدای دهه ۷۰ فلاپی دیسکها دیگر عضو خانواده مگنت رکورد با ابعاد بسیار بزرگی که داشتند وارد بازی شدند.آنها یک صفحه نرم پلاستیک با مواد فرومغناطیسی بودند که در یک قاب مربع شکل نگهداری میشدند و به تدریج کوچکتر شدند. با این همه در سال ۱۹۷۰ نوار کاستها رقیب مشابه خود را که بسیار محبوب رانندگان آمریکایی بود به زیر کشیدند. هرچند 8trake tape تا دهه ۸۰ به مبارزه و مقاومت برای حفظ جایگاه خود پرداختند ولی گستره و عمق نفوذ نوار کاستها در دیگر نقاط جهان بی نظیر بود.
شرایط اجتماعی و تحرکات اقتصادی و سیاسی نیز میتوانست به عنوان بستر مفید برای جلوهگری و قدرتنمایی این رسانههای جدید، جذاب و پویا باشد. بستری که نوار کاستها با تکیه بر مزیت ذاتی خود از آن استفاده بسیاری برای رسیدن به جایگاه رفیع و خاطره انگیز خود کردند. آنها بدین روش در تاریخ ایران نیز جایگاه ویژه و خاص پیدا کردند و با بخشی بزرگی از خاطرات ایرانیان عجین شدهاند. در دهه ۷۰ میلادی و از سالهای دور بخش بسیار مهم و قدرتمندی از مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی بر عهده نوار کاستها بود تا حدی که گاهی حمل و نگهداری این نوار کاستها عواقب بسیار وخیمی را برای صاحب آن ایجاد میکرد. انتخاب نوار کاست به عنوان یک رسانه جایگزین در مقابل رسانههای آن روز ایران نشان از کارایی و استفاده راحت و تأثیرگذاری عمیق این مدیوم بود. تا زمان موفقیت انقلاب، در سال ۱۹۷۹ به دلیل مسایل سیاسی نوار کاستها جایگاه خود را به عنوان بک رسانه جایگزین در میان انواع مکتبهای فکری ایران تثبیت کرده بودند و در بیان عقاید و تنظیم و نشر آنها و در نهایت شکلگیری انقلاب بسیار موثر بودند.
بعد از انقلاب هنوز هم نوارها کاست به دلیل جایگاه ویژه و در دسترس بودن، نقش یک رسانه جایگزین را در تاثیر گذاری تهاجم فرهنگی مخالفان انقلاب حفظ کردند. در ابتدای دهه ۸۰ میلادی که جنگ تحمیلی عراق با ایران آغاز شد و در طی آن نوار کاستها، به بهانههای مختلف در بین مردم کوچه و بازار توزیع میشد. ضبط کردن،گوش دادن و کپی کردن نوار کاستها به قدری رایج بود که بهعنوان منبع بخشی از فرآیند ثبت و ضبط تاریخ ایرانیان تبدیل شد. تنها یک گزارش بر وجود ۳۰ هزار ساعت نوار کاست ضبط شده از وقایع دوران جنگ تحمیلی خبر میدهد. شاید برجسته ترین حضور نوار کاستها در تاریخ ایران استفاده از جایگاه نوار کاست به عنوان بخشی از یک حمله تروریستی بود.
نوار کاستها در دست اکثر اشخاص از مشتاقان موسیقی تا پژوهشگران و خبرنگاران و... دیده میشدند. انواع سخنرانی، سرودها، آوازها حتی خاطرهها از جنس سرگرمی مذهبی و سیاسی به راحتی روی کاستهای ضبط و پخش و البته منتشر میشد. حتی کاستهای معیوب در دست کودکان به عنوان وسیله خانه سازی یا قطعات دومینو استفاده میشد. گویی کاستها هیچگاه دور ریزی نخواهند داشت. آنها خود را بهعنوان یک رسانه مانند تلویزیون و رادیو معرفی کرده بودند. اثبات این مدعی شکل گیری بازارهای زیر زمین نوار کاست بود. در دهه ۷۰ و حتی ۸۰ انواع گروه های و بازارهای زیر زمینی با مقاصد و اهداف مختلف به اندازه و حتی بیشتر از بازارهای معتبر رونق داشتند. این گروه ها فرصتی برای مطالبه گری اقشار کم اقلیت بود.
در حقیقت آنچه که باعث میشد نوار کاستها برخلاف دیگر رقبا این چنین جایگاهی پیدا کنند، این بود که در میان توده مردم از هر جنس و فکر و عقیدهای که بودند یک دوست صمیمی و همراه جادویی به نظر میرسیدند. مردم با هزینه کمتری آنها را میخریدند و تهیه دستگاه پخش نوار کاست چندان سخت و پرهزینه نبود. خرید دستگاه رادیو و ضبط و بخش نوار کاست در قالب یک دستگاه ترکیبی، تجربهی بود که دیگر عادی شده بود. از سمت دیگر هیچ مذمتی هم در اینباره وجود نداشت در حالی که برای خرید دستگاه پخش نوارهای ویدیو که به صورت جداگانه از تلویزیون به فروش میرسیدند، این مزیتها در کار نبود. وجود دستگاههای پخش نوار کاست در خودروها که بواسطه تلاش ۸ تراکها به یک آپشن خوب و پرطرفدار در خودرو تبدیل شده نیز به گسترش و تعمیق ارتباط روزمره مردم با نوار کاست کمک بسیاری میکرد.
از جلوههای جالب دوران نوار کاست و اهمیت همراهیشان در هر زمان و مکان بود. نوار کاستهایی که برچسب و ظاهری متفاوت با محتوایشان داشتند تا صاحب آنها، بدون دغدغه هر کدام را خواست به همراه خود، به هر جا ببرد. گاهی تاسف از جا گذاشتن یک نوار کاست یک نفر را تا چند روز بیاعصاب میکرد. مثلا اگر این فراموشی در بردن نوار کاستها به هنگام سفر به شمال بود، باعث میشد که حتی جادههای شمال نیز حال و هوایی نداشته باشند.
شاخص یک نوار کاست خوب در حفظ کیفیت صدا و کارکرد طولانی اجزای مکانیکی است. از سمتی نوار کاستها با تکنولوژی ساده خود،این جرات را به افراد میدادند که اقدام به تعمیرات و اصلاح آنها کنند. تا جایی که خطوط بازیافت نوار کاستها در خانهها فعال بود و از چند کاست معیوب یک کاست کار راهانداز ساخته میشد.
از نوارهای مغناطیسی که با چسبهای نواری سر هم میشد تا قطعات کوچک پنبه، به جای پد، زیر نوار از مرسوم ترین روشهای تعمیر نوار کاست بود. حفظ و نگهداری نوار کاستها شیوه های خاص و همراه با دقت را میطلبید که برای بسیاری یک مشغله مقدس و شیرین بود. در هر صورت نوار کاستها نیز خود یک ماشین کوچک بودند و از قطعات مکانیکی مانند اسپول و نوار و حتی پد فنری ساخته شده بودند. کیفیت این قطعات و دوام آنها نیز به عنوان یک وسیله فرسایشی در عملکرد نوار کاستها و عمر آنها موثر بود.
اکسید فریک به عنوان یک ماده فرومغناطیس نرم (Soft Ferromagnetism) دسته بندی میشود. خاصیت مغناطیسی این مواد با قرارگیری در مقابل یک آهن ربا معمولی نیز تغییر میکند به همین دلیل در نگهداری کاستها باید آنها را از آهن ربا دور نگه میداشتند؛ اما همین ضعف یک ترفند برای پاک کردن سریع اطلاعات در کاستها نیز بود. در ادامه دستگاهایی مانند نمونه بالا نیز ساخته شد، هرچند باعث افت کیفیت نوارها نیز میشد. نه تنها کاستها بلکه دستگاه پخش نوار کاست نیز نیاز به مراقبتهایی داشتند. از پاک کردن هدهای دستگاه که یک وظیفه مهم بود تا تجهیز دستگاهها به بلندگوهای جدید و اکولایزرهای بهتر و... که آرزوی رایج جوانان آن زمان بود. بدین خاطر در کنار نوار کاستها چندین بازار پر رونق دیگر هم به راه افتاد بود.
یکی از محصولات خاص که در نهایت هر شیفته نوار کاست با آن روبرو میشد، هد کلینر دستگاه پخش بود که بهصورت نوار هد کلینر(Tape head cleaner) هم در بازار عرضه میشد. از روشهای موازی و خانگی پاک کردن هد بوسیله گوش پاککن و مقداری الکل بود که هر کس با رعایت دقت میتوانست آن را نیز انجام دهد. این تمیزکاری گاهی شامل حال ولومهای تغییر صدا و بعضی از کلیدهای دستگاه پخش نوار کاست نیز میشد.
مقالههای مرتبط:مهارت های استفاده و کنترل نوار کاست در روی دستگاه پخش هم خود تبدیل به اسرار مگو و گرانبهایی شده بود.یک مهارت جالب رسیدن سریع به آهنگ بعدی بود. مابین هر آهنگ نوار کاست زمانی برای تنفس و بدون صدای ضبط شده بود تا آهنگی بعدی آغاز شود. این کار با یک شمارش ذهنی اعداد مانند سری ۱۰۰۲،۱۰۰۱، ۱۰۰۳ و الی آخر بود که هر شماره به اندازه زمان یک ثانیه فرض میشد. گاهی این فاصله زمانی بین دو آهنگ گویی تا به ابد طول میکشید و اینجا بود که کاربر با فشردن دکمه بعدی (Next) بصورت موقت، به قدری به نوار سرعت میداد که نوار در آغاز آهنگ بعدی زیر هد قرار بگیرد. این کار برای پیدا کردن آهنگ دلخواه از روی نوار هم کارایی فراوانی داشت. البته راه های دیگر هم همچون کنتور دستگاه پخش یا علایم مدرج روی شیشه نوار کاست حتی لیست ترتیب زمان و ترتیب آهنگها روی کاورها نیز در دسترس بود ولی لذت انجام این کار و گرفتن نتیجه دلخواه قابل وصف نبود. گویی کاربر و نوار کاست و دستگاه پخش در قالب سه تفنگ دار، عملیات غیر ممکنی را به نتیجه میرساندند.
از مهارتهای جایگزین در استفاده از نوار کاست، عقب و جلو بردن نوار مغناطیسی بوسیله خودکار بود. به طور معمول دستگاهها نیز قابلیت عقب و جلو بردن نوار با سرعت بیشتری را داشتند؛ ولی قرار دادن یک خودکار بیک درون قرقره نوار کاست که به طرز عجیبی با دندانههای آن فیکس میشد، برای عقب و جلو بردن نوار بسیار رایج بود.
نوار کاستها همیشه خوش شانس نبودند. گاهی نوار مغناطیسی در حین پخش در کنار هد جمع میشد و تا یک طرف نوار به انتهای آن نمیرسید، کاربر متوجه این اتفاق تلخ نمیشد. این یکی از بزرگترین کابوسهای عشاق نوار کاست بعد از فشردن اشتباهی دکمه پاک کردن نوار یا گذاشتن نوار روی باند و تحت تاثیر قرار گرفتن نوار به خاطر آهن ربای بلندگو بود. لحظاتی در حین پخش نوار کاربران با چشمانی از حدقه درآمده و کاملا باز از دریچه دستگاه پخش به شیشه مدرج نوار کاست خیره میشدند تا مطمین شوند که نوار آنها به کنار هد جمع نمیشود و چه بسا تا غافل میشدند، کار از کار گذشته بود.
اما مهارتهای کاربری جدیدتری با حضور بخش نوینی در دستگاههای پخش به نام اکولایزر مطرح میشدند. اکولایزرها برای جبران تفاوت کیفیت نوارهای مغناطیسی و رضایت کاربرانی که کاستهای ارزان را تهیه میکردند بسیار خبر خوبی بود. این یک معامله دو سر برد بین دستگاههای پخش و نوار کاستها برای حفظ و گسترش جایگاهشان بود.
<