نویسنده : نگاه ۲ دیدگاه بازدید : 1,716 تاریخ : ۲۷ مهر ۱۳۹۷
دانلود رمان همیشگی ویژه نگاه دانلوددانلود رمان همیشگی ویژه نگاه دانلود
در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم.
من خیالم؛ دختری که توانست با قدرت عشق خاطرهها را زنده کند. ما عاشق بودیم، ما نشانکرده بودیم؛ اما یک حرکت اشتباه، یک لغزش کوچک، یک پرواز از آسمان دلتنگی تو، همهچیز را تغییر داد.
دانلود رمان همیشگی ویژه نگاه دانلود
پیشنهاد: دانلود رمان قدم به دنیای نارنجیام بگذار ویژه نگاه دانلود مقدمه:تو رو آرزو نکردم
ته تنهایی جاده
آخه حتی آرزوتم
واسه من خیلی زیاده
تو رو آرزو نکردم
این یعنی نهایت درد
خیی چیزا هست تو دنیا
که نمیشه آرزو کرد
تو رو تا یادمه از دور
از همین پنجره دیدم
بس که فاصله گرفتی
به پرستشت رسیدم
من گذشتم از تبی که
تو رو تو خونهام ببینم
راضیم به این که گاهی
تو رو میتونم ببینم
نه امیدی به سفر نیست
از همین فاصله برگرد
خیلی از فاصلهها رو
با سفر نمیشه پر کرد
عمری پای تو نشستم
که منو حالا ببینی
تو مث کوهی که باید
منو از بالا ببینی
– نه… آراد نرو.
و از پشت به لباسش چنگ زد.
همین یک حادثه کافی بود تا در عین ناباوری از گذشته چیزی به یادش بیاید:
«- آراد… نرو، تو رو خدا!
و از پشت دستش را ب*غ*ل کرد.
اخمی بر روی صورتش نشاند و خیال گفت:
– آراد من به هیچکسی نمیگم که تو باعث شدی سر ماکان زخمی بشه، به ماکان هم میگم اگه به کسی گفت دیگه باهاش بازی نمیکنم.
سرش را به طرف خیال برگرداند و گفت:
– خیال آخه تو میدونی اگه زنعمو بفهمه تو هم به من کمک کردی چقدر عصبانی میشه؟
با پافشاری گفت:
– مهم نیست.
اشک در چشمانش حلقه زد:
– تو رو خدا نرو آراد!»
صدای هقهق خیال به گوشش می رسید:
– آراد… آراد همهچی درست میشه… توروخدا نرو آراد!
نمیتوانست حرفی بزند.
آنموقع خیال هفتسالش بود و حالا بیستونهسالش است؛ اما باز هم بهخاطر او فداکاری میکند. چقدر دردناک!
***