خلاصه:
دانلود رمان بغض همیشگی دریا دختری با غرور و تکبر مختص خودش ،دختری که زبون تند و تیزی داره ولی زمونه باعث میشه پشت کنه به هرچی که قبلا داشته.دختر ی که توی بهترین دانشگاه درس خونده و بهترین مهارت رو داره حالا باید با اجبار وارد کاری بشه که تمام غرور و عزت نفسش رو از بین می بره….با بغض خفته توی گلوم ،توی خیابونای نا آشنای شهر راه میرم…به بلندی خونه ها ،به جلوه اشون با دقت نگاه می کنم….خدایا آخه این چه عدالتیه …!من جایی ندارم برای زندگی اونوقت اینا….
پیشنهاد میشود
دانلود رمان روی خط عشق (جلد اول)
یهو چی شد که شدم این….!
مادرم رفت…!خونه رو بانک مصادره کرد .اونوقت من تک وتنها توی این شهر بی در وپکر اسیر خیابونا شدم….
منی که توی بهترین دانشگاه دولتی اونم رشته ی معماری درس خوندم شده آخر وعاقبتم این
برم خونه ی مردم کلفتی کنم!دانلود رمان بغض همیشگی
با خستگی ساک وسایلم رو روی زمین می زارم ،همه ی دار وندارم همین ساک کوچیکه….!
با پشت دستم عرق خشک شده روی پیشونیم رو می گیرم….سیبک گلوم بالا وپایین میشه ،قطره اشکی روی صورتم می غلطه….
خدایا نزار له بشم توی این حجم نداری….!دانلود رمان بغض همیشگی
نذار غرورم بشکنه ،خدایا تکیه گاهم باش…!
کاغذمچاله شدع توی دستم رو به آرومی باز می کنم.با دقت آدرس رو می خونم ….فکر کنم همین جاها باشه….
چشم می گردونم ،با دیدن درب سفید رنگی که پلاک مورد نظر روش بود دهنم از شدت تعجب باز موند….!
این جا خونه اس یا کاخ…!
هه من اینجا میشم خدمتکار شبانه !
با پاهای سستی ،مقابل در قرار می گیرم.
دختر مغروریم ولی اینجا باید غرورم رو بزارم زیر پام له بشه…
زبون تند وتیزی دارم ،انقدری تند که یه روز سر همین زبونم سرم رو به باد میدم.