تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




میترا با پای خودش به لانه مجردی رفت !

ساعت 24-زن 25 ساله در حالی که عنوان می کرد وسوسه های زن همسایه زندگیش را به نابودی کشاند به تشریح ماجرای زندگیش پرداخت.

4 سال بعد از پایان دوره متوسطه پسر یکی از آشنایان پدرم از من خواستگاری کرد و خیلی زود مراسم عقدکنان ما برگزار شد چرا که پدر ومادرم معتقد بودند «مرتضی» می تواند مرا خوشبخت کند. این در حالی بود که پدرم هیچ گونه شناختی از «مرتضی» نداشت . با این وجود من همه تلاشم را به کار گرفتم تا زندگی خوبی را در کنار همسرم تجربه کنم. مدتی بعد، وقتی زندگی مشترک ما آغاز شد سعی می کردم با رفتار و گفتار عاشقانه به همسرم بفهمانم که او را دوست دارم به همین منظور بعد از آن که «مرتضی» سرکار می رفت من هم مشغول نظافت و رفت و روب منزل می شدم. خانه را مرتب می کردم، غذای مورد علاقه اش را می پختم و منتظر شنیدن صدای زنگ می ماندم. وقتی وارد منزل می شد بلافاصله به استقبالش می رفتم و با خوشرویی با او برخورد می کردم اما او هیچ اهمیتی به رفتارهای من نشان نمی داد و با بی حوصلگی از کنارم عبور می کرد. اعمال و حرکات همسرم روز به روز زندگی ام را سرد و بی روح می کرد. او حتی به غذاهای متنوعی که روی میز غذاخوری می گذاشتم اعتنایی نمی کرد و با بهانه جویی و جملات کنایه آمیز اشک را از چشمانم جاری می کرد. آن جا بود که فهمیدم او قبل از ازدواج با من، دختر دیگری را دوست داشته و تنها به خاطر اصرار پدر و مادرش با من ازدواج کرده است. مجبور شدم موضوع را با پدر و مادرم در میان بگذارم اما آن ها نیز مرا درک نمی کردند و معتقد بودند «مرتضی» جوان سر به راهی است که مدام برای آسایش و امرار معاش من تلاش می کند تا زندگی خوبی داشته باشم... این گونه بود که برای رفع مشکلم به بیگانگان پناه بردم و با اعتماد به زن همسایه، درددل های خانوادگی ام را برایش بازگو کردم. «میترا» هم مشکلات زیادی با همسرش داشت و مدعی بود که زندگی من نیز همانند زندگی او طلسم شده است. از آن روز به بعد پای حرف های «میترا» می نشستم و بدون اجازه همسرم با او بیرون می رفتم. این موضوعات بر شدت اختلافات من و «مرتضی» افزود به طوری که همسرم از من خواست رابطه ام را با «میترا» قطع کنم اما در همین حال «میترا» عنوان کرد، زنی را می شناسد که می تواند طلسم زندگی ام را بشکند. من هم بدون اجازه شوهرم از خانه فرار کردم و به همراه «میترا» به منزل آن زن رفتم. اما با دیدن رفتارهای عجیب و غریب آن زن و زنان معتادی که آن جا بودند فهمیدم که دچار چه اشتباه بزرگی شده ام چرا که آن جا لانه فساد بود...




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «میترا با پای خودش به لانه مجردی رفت !»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..