ساعت: 15:29 منتشر شده در مورخ: 1397/05/15 شناسه خبر: 1395113
روستای «مهاجرآباد» یا آنگونه که گذشتگان خطابش میکنند، «گِردپُشته» در زُمره روستاهای بخش مرکزی شهرستان تنکابن است که با دیدنش تنها این جمله به ذهن میرسد: مگر هنوز چنین محرومیتی هم وجود دارد؟!
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از بلاغ، روستای «مهاجرآباد» یا آنگونه که گذشتگان خطابش میکنند، «گِردپُشته» در زُمره روستاهای بخش مرکزی شهرستان تنکابن است که با دیدنش تنها این جمله به ذهن میرسد: مگر هنوز چنین محرومیتی هم وجود دارد؟ این در شرایطی است که مهاجرآباد تنها 12 کیلومتر از شهر تنکابن فاصله داشته و 26 خانوار ساکن، جمعیت دارد. کشف مهاجرآباد، به معنی واقعی کلمه، کشفی است که بهعنوان یک توفیق برای اهالی این رسانه اتفاق افتاد تا در قبال تمام سالهایی که مهاجرآباد دیده و شنیده نشده، از آن بنویسد و اَدای دیِنی به مردمانی کند که با پوست و گوشت و استخوان محرومیت را تجربه و لمس کردند و پس از گذشت سالها و نسلها کسی دادخواه آنان نبوده است.
کشف مهاجرآباد!
وقتی برای نخستین بار با «ایران گلینعباسیان»، عضو شورای اسلامی مهاجرآباد تماس میگیرم و خودم را معرفی میکنم، از شدت اشتیاقش برای گفتوگو و بیان مشکلات روستا غافلگیر میشوم. میخواهم همان روز را برای دیدار و بررسی مشکلات روستا هماهنگ کنم که میگوید برای پیگیریِ اداری مشکلات روستا در شهر تنکابن حضور دارد، اما درنهایت قرار مشخصی را در زمان مناسب هماهنگ میکنیم. باید اعتراف کنم، آن زمان که به مهاجرآباد فکر میکردم، این روستا تنها یک سوژۀ قابلبررسی از بین سایر روستاهای احتمالی بود که در نظر داشتم و نه بیشتر؛ اما دیدار مهاجرآباد حکم تأییدی بر انتخاب آن برای این شماره شد.
قرارمان در میدان «شهید عزیزپور» (میدان دوهزار) در مسیر جادۀ سلیمانآباد است. رأس ساعت مشخص هر دو آنجا حاضر هستیم. به همراه خانم عباسیان و همسرش «بهروز مرادی» سوار خودرو شخصیشان به سمت مهاجرآبادی رهسپار شدیم که ابتدا نمیدانستم چه کشف مهمی خواهد بود.
آنها از خودشان میگویند و چگونگی رسیدنشان به مهاجرآباد؛ اینکه هردو بازنشستهاند و بومی و پس از بازنشستگی، ماحصل 30 سال کار را با وامهای مختلف رویهم جمع کرده و در مهاجرآباد مشغول به کار شدند. پس از ورودشان به روستا و مشاهدۀ وضعیت بُغرنج روستاییان، عباسیان تصمیم میگیرد تا کاندید عضویت در شورای اسلامی روستا شده و وکیل مردم برای پیگیری حقوقشان شود. نهایتاً او به همراه «علی اسماعیلزاده» و «بهروز بابائی» اعضای اولین دوره شورای اسلامی روستای مهاجرآباد را تشکیل میدهند. همسرش نیز که وکیل پایهیک دادگستری است، در حقیقت رأس چهارم هِرم شورا را تکمیل کرده و امور حقوقی مهاجرآباد و روستاهای اطراف را پیگیری میکند.
در حال گپ و گفت هستیم و غافل از بیرون؛ که عباسیان با اشاره به ساختمانی نیمهتمام و سفیدرنگ میگوید: «اینجا مرز روستای پُلطان و مهاجرآباد است و این ساختمان هم مجموعۀ آبمعدنی جدیدِ در حال احداث است که در انتهای محدوده پلطان قرار دارد.» انتهای جادهی آسفالت شدهی پلطان را ندیدم اما از روی تکانهای شدید خودرو که چرخهایش مسیر خاکی را بهزحمت طی میکرد، فهمیدم که مهاجرآباد آغاز شده است.
به مهاجرآباد خوش آمدید!
جادهای که در آن قرار داریم به گفتۀ عباسیان، قدمتی حدود یک قرن دارد و مسیرِ عبور و مرور به روستاهای بالا دستِ منطقۀ دوهزار بوده است، اما بهتدریج با بازگشایی مسیرهای دسترسی جدید و جایگزینی آنها، این راه و شاید این روستا به فراموشی سپرده شدند. چشمم به تابلوی ورودی روستا میاُفتد، «به مهاجرآباد خوش آمدید!»؛ زیر تابلو، بَنِری نیز با این عنوان جا خوش کرده: پروژۀ بهسازی جاده مهاجرآباد! شرایط جاده نیز گویای اقدامات تازۀ بهسازی و عریض کردن آن است. عباسیان میگوید: «اینجا سابقاً کورهراهی بود در لابهلای درختان جنگلی که تنها یک خودرو امکان تردد داشت.»
مجبوریم از خودرو پیاده شویم، چون مسیر به دلیل فعالیت خودروهای سنگین راهسازی مسدود است. باقی راه را مهمان پاهای عزیز هستیم. گلولای سِمج جاده سرسختانه به کفشهایم میچسبند و رهایم نمیکنند، اما زیبایی این جاده فکر و حواسم را از کفشهایم دور میکنند. مهاجرآباد در کنار رشتهکوههایی قرار دارد که با درختانی رنگ گرفته از نوازشهای پاییز، مناظری چشمنواز را رقم زدهاند، حالآنکه در سمت دیگرش «تیرم رود» بهآرامی میخرامد. اینجا همیشه صدای پای آب به گوش میرسد و غوغای پرندگان لانه کرده در درختانِ رنگارنگ تودرتو و انبوه، روح و جسم را در آرامشی ژرف فرومیبرد.
پا به پای گِردپُشته، درست در آن سمت تیرم رود، روستای «کراتچال» به ما مینگرد. لحظهای هوش و حواسم فارغ از روستا و هدف آمدنم، محو مناظر میشود که با صدای عباسیان که به باغهای کیوی اشاره میکند به خود میآیم. اینجا در پای دامنه تا بخواهی باغات کیوی، سلسلهوار ادامه دارند. شغل اکثر مهاجرآبادیها کشاورزی است. باغات کیوی، مرکبات، خرمالو، چای و سبزیکاری و پرورش گل و گیاه در جایجای روستا پهن شده است و البته شغلی دیگر که مهاجرآباد را متمایز میکند! وجود پنج استخر پرورش ماهیان سردآبی با ظرفیت تولید 40 تن در سال است، همین شرایط مساعد روستا وهمجواری با تیرم باعث شده است که عباسیان و همسرش نیز یک استخر پرورش ماهی در این روستا براه انداخته و مشغول کار شوند.
کورهراهی که جاده شد!
با توجه به حجم بالای تولیدات روستا، وجود راه دسترسی که امکان تردد خودروهای حامل را داشته باشد، مهمترین دغدغۀ روستاییان است. با این اوصاف تنها راه ارتباطیِ اهالی و مسیر خروج تولیدات آنها تا امروز، کورهراهی است بدون هیچگونه امکانات روشنایی که حتی در مواقع خروش و طغیان تیرم رود بخشهایی از آن نیز رانش کرده و بهطور کامل مسدود میشود.
امّا امسال با پیگیری اعضای شورا و بازید مسئولین شهرستانی که از وجود چنین روستایی بهتزده و حیران بودند، سرانجام 50 میلیون تومان بابت بهسازی مسیر دریافت میکنند. این اعتبار تنها برای بهسازی مسیر پرداخت شد و دریافت بودجه جهت آسفالت جاده، کما فیالسابق اعضای شورا را در یک چرخۀ اداریِ بیانتها انداخته است و معلوم نیست چه زمانی به نتیجه خواهد رسید. جادۀ قدیمی گردپشته که امروز آن را خیابان «شهید محمودنژاد» نام نهادهاند، هر چه پیش میرود و به مرکز روستا نزدیکتر میشود، اوضاع وخیمتری پیدا میکند.
در مرکز روستا، هنوز آزادسازی و تعریض جاده انجام نشده است. گِلهای سمج روستا دیگر تمام کفشم را فتح کردند و در حال صعود به ارتفاع بالاترند. هرچند که تا تبدیلشدن این مسیر به یک راه ارتباطی شوسه و ایمن فاصله بسیار است، اما همین اقدام کوچک روزنۀ امیدی را به دلِ مهاجرآبادیها تابانده و اوضاع را بهتر کرده و این را میتوان از همکاری گستردۀ اهالی روستا در عقبنشینی باغات و منازلشان در حاشیه جاده بهخوبی دریافت.
تشنه بر ساحل!
اینجا در مهاجرآباد همیشه صدای آب به گوش میرسد. تیرم رود و وجود چشمههای فراوان در بالادست این رود که منابع غنی آبی را فراهم آورده، لحظهای ما را با این گمان روبرو میکند که مشکل آب آشامیدنی و آب کشاورزی حداقل در این روستا وجود نداشته باشد، امّا باید گفت مهاجرآباد جای شگفتیها است. اهالی روستا هیچگونه آب آشامیدنی لولهکشی و تصفیهشدهای در اختیار ندارند. موضوع دردناکتر، آن است که چشمههای بسیاری که در بالادست این روستا قرار دارد به جهت تأمین منابع آبی روستاهای بعد از مهاجرآباد توسط امور آب روستایی مورد استفاده قرار گرفته و حتی روستای آن دست رود، نظیر کراتچال نیز دارای آب آشامیدنی و تصفیه شده است. همچنین کراتچال از جادۀ آسفالت نیز برخوردار است، اما اهالی روستای مهاجرآباد که خود منبع تأمین آب روستاهای اطراف هستند از داشتن نعمتی که به دیگران میبخشند، محروم هستند. جالب اینکه یک لولۀ آب از روستای کراتچال به مسجد روستا کشیده شده و اهالی با ظرفهایی در دست برای برداشتن آب مصرفی خود تا مسجد میآیند و پس از پُر کردن آنها به خانه باز میگردند!
باغات گسترده بر دامنۀ حاصلخیز روستا و پنج استخر پرورش ماهی در تمام این سالها بر خوان پُر نعمت تیرم رود نشستهاند. ماهیان و درختان و گیاهان این زمین همواره از تیرم رود علاج تشنگی را جستهاند و به مدد آن زیستهاند و جان گرفته و به صاحبان خویش برکت بخشیدهاند؛ اما اینک که سرچشمههای این رود بهسوی روستاهای دیگر روانه میشود، برنامهریزی و مدیریت صحیح این منابع آبی امری حیاتی به نظر میرسد، چراکه اگر این روند بیرویه انتقال منابع آبی ادامه یابد، شاید در آیندهای نهچندان دور این تولیدات گسترده با حجم عظیم سرمایههای مادی و انسانی به سراشیبی نیستی فروافتد.
مهاجرآبادی مهجور!
نبود راه دسترسی، آب شرب و سایر امکانات رفاهی، چون مدرسه، خانۀ بهداشت، نانوایی و حتی نبود یک دُکّان و سوپرمارکت در روستا باعث شده تا بیشتر مهاجرآبادیها هجرت کنند و در روستاهای مجاور سکونت داشته و منزل کنند، حالآنکه باغات و محل کار روزانهشان مهاجرآباد است. این افراد تمام روز را در روستا به کار و تلاش مشغول هستند، امّا شب را در خانههایی صبح میکنند که کیلومترها از باغ و زمینشان دورتر است. تنها به این خاطر که بچههایشان تحصیل کنند و اگر بیمار شدند، امکان دسترسی به درمانگاه وجود داشته باشد. جوانان نیز مدتهاست از مهاجرآباد روی گرفته و راهی مناطقی شدند که حداقلی از رفاه را در آن بیابند.
بسیاری از اهالی مهاجرآباد به کراتچال هجرت کردهاند. نزدیکترین مکان به روستا، البته اگر از میان رود حائل میان دو روستا بتوان گذشت. جالبتر اینکه در تمام این سالها و پیوند دیرینۀ کراتچال و مهاجرآباد، هیچ پُلی این دو روستا را به هم مرتبط نکرده است. آغوش تیرمرود در این میان بر مردمانی گشوده است که از چوب و فلز پلهایی نمادین و معلق ساختهاند و گاه آنان را در خروش و طغیان خویش در برگرفته، با خود برده است.
احداث یک پل مناسب بر تیرم رود در مهاجرآباد علاوه بر ایجاد مسیر ارتباطی مناسب، این امکان را ایجاد خواهد کرد تا تولیدات گستردۀ باغات چای روستاهای جلیلآباد و کراتچال نیز سریعتر و ارزانتر و در مسیری کوتاهتر به کارخانه چای واقع در پلطان برسد. بهروز مرادی با اشاره به ستون بتنی در کنار رود که آثار گذر سالها بر تنش پیداست، میگوید: «سالها پیش، طرح احداث پلی بر روی رود در این منطقه به تصویب میرسد که پس از ساخت تنها یک ستون از آن، به دلایل نامعلومی کار خاتمه مییابد و امروز مردم روستا همچنان برای کوتاه کردن مسیر عبور و مرور و رسیدن به باغاتشان، خدا را یاد میکنند و با خواندن حرز و دعا از میانۀ رود میگذرند.»
کشاورزی و شیلاتی پر رونق
همانگونه که ذکر شد، مهاجرآباد دارای باغات بسیار وسیع و پنج استخر پرورش ماهیان سردآبی است که نبض تپندۀ مهاجرآباد را شامل میشوند. تولید سالانۀ بیش از هزار تن محصول کیوی آنرا به شاخصترین محصول گردپشته تبدیل کرده است. با این وجود، محروم بودن کشاورزان از برق، آنان را در آبیاری این باغات وسیع با مشکل بسیار روبرو کرده است. از عباسیان در مورد فعالیتهای جهاد کشاورزی در روستا میپرسم. میخندد و میگوید: «یک ماه پیش برای پیگیری مشکل کشاورزان، به مرکز جهاد کشاورزی سلیمانآباد مراجعه کردم که گفتند تاکنون نام مهاجرآباد را نشنیدهاند و در طرحهای آنان جایی برای این روستای گمشده نیست!»
همراه با عباسیان به سراغ یکی از استخرهای پرورش ماهی میرویم. «کمیل منصوری»، فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشتۀ مکانیک از دانشگاه امیرکبیر، هشت سال است که اقدام به تأسیس این استخر کرده است. منصوری از حضور ما استقبال میکند و ما را به دیدن قزلآلاهای سرزندهاش میبرد. کنار استخرهای ماهی میایستیم و سرمای آب را در فاصلۀ نزدیک حس میکنیم. خروش آب در استخرها باعث شده تا صدا به صدا نرسد. مجبوریم بلندتر صحبت کنیم. مهمترین دغدغۀ این تولیدکننده انتقال آب چشمههای بالادست روستاست که اگر به همین منوال و بدون مدیریت و برنامهریزی ادامه پیدا کند، با کاهش دِبی تیرم رود، ادامۀ حیات استخرهایی که مجوز دارند نیز، با خطر روبرو میکند.
وی از سختگیریهای بسیار و بهحق، جهت دریافت مجوز و رعایت حریم رود سخن میگوید و ادامه میدهد: «باوجود تمام سختگیریها درحالیکه مشغول انجام مقدمات استانداردسازی استخرها بوده، یک استخر دیگر درست در حریم رود، بدون مجوز شروع به فعالیت کرده و همچنان نیز فعال است» و این خود یکی دیگر از عجایب مهاجرآباد است.
امامزاده یا رهگذر؟!
اهالی نجیب، صبور و محروم گردپشته گرچه در سختیِ بسیار روزگار میگذرانند، اما آنجا که سخن از اعتقاداتشان باشد سنگ تمام میگذارند. در میانۀ جادۀ تازه عریض شدۀ مهاجرآباد و در ابتدای کوچهای فرعی، تابلویی نصبشده که بر آن نوشته: «آستان مقدس امامزاده سید یوسفعلی» و زیر آن نام ادارۀ اوقاف و امور خیریه شهرستان تنکابن نقش بسته است. عباسیان میگوید در جوار امامزاده، مسجد روستا نیز ساخته شده و من راهم را برای دیدن مسجد و امامزاده تغییر میدهم. حیف است که مسجد و زیارت امامزاده را از دست بدهیم. مسجدِ سفید و تازهساخت روستا، خبر از همّت اهالی در برپایی شعائر دینی دارد. درست در جوار حیاطِ مسجد، اتاقی سبز رنگ خودنمایی میکند. به سویش میروم و در را که باز میکنم، غافلگیر میشوم. هیچ قبر و مزاری برای زیارت نیست! عباسیان میگوید: «اینجا مدفن امامزاده نیست، بلکه به گفتۀ قدیمیهای روستا محلِ گذر امامزاده بوده است بااینحال مردم شور و علاقه بسیاری به این مکان دارند و در ایام و مناسبتهای مختلف سال، بهویژه در ماه محرم جمعیت بسیاری برای زیارت در اینجا تجمع میکنند.» من اما همچنان مات و مبهوت در حال حل تناقض بین تابلوی اوقاف و این مکان بدون قبر هستم!
دیدارم از روستا تقریباً پایان یافته است، به همراه عباسیان به انتهای جاده گلآلود و باصفای و بنبست مهاجرآباد رسیدهام اما شگفتیها، عجایب، محرومیتها و مهمتر از همه ناشناخته بودن گرد پشته، جملگی یک علامت تعجب بزرگ در ذهنم ایجاد کرده است. مهاجرآباد یا گردپشته تنها 12 کیلومتر از مرکز شهرستان فاصله دارد و این در حالیست که مسئول جهاد کشاورزی و معاون فرماندار محترم از شنیدن نامش و میزان محرومیتش اظهار شگفتی میکنند.
اما درحالیکه مهاجرآباد و مردمانش در بین اوراق و کاغذبازیهای اداری و غفلت و قصور مسئولین سالهاست به فراموشی سپرده شدهاند، اعضای اولین دورۀ شورای اسلامی روستا عزم خویش را جزم کردهاند تا مهاجرآباد را احیاء کرده و بار دیگر نام این روستای قدیمی را که نقش بسزایی در تولیدات کشاورزی و شیلات منطقه برعهده دارد، در شهرستان مطرح کنند. آنها امید را دوباره در دلها زنده کردهاند، اهالی رفتهرفته آهنگ بازگشت کردهاند و قصد دارند مهاجرآباد را که زیبایی مسحور کنندهاش در جوار رود و جنگل مثالزدنی است به منطقهای آباد بدل نمایند. این مهم البته درگرو همکاری مسئولانی است که باید تغافل و سستی خود را در تمام این سالها، برای مهاجرآباد جبران کنند. مهاجرآباد در انتظار آبادی ایستاده است.
با گذشت 6 ماه از انتشار گزارش فوق، پیگیریهای مجدد ما گویای آن است که با استمرار تلاشهای اعضای شورای اسلامی مهاجرآباد و پس از رفتوآمدهای بسیار به مرکز استان قول تخصیص بودجهای به مبلغ 300 میلیون تومان برای راه روستایی به آنان داده شده است، گرچه شنیدن آن باعث سرور است اما مشکلات عدیده که دامان اهالی را گرفته است میگوید مسئولان شهرستانی باید بازدیدهای از سر واکن را رها کرده و به شکلی کاربردی از حدود اختیاراتشان نهایت بهره را ببرند و با حل معضلات مهاجرآباد و خیل کثیر مهاجرآبادهای شهرستان تنکابن، به این سؤال پاسخ دهند که تا چه زمانی مردمان این دیار برای پیگیری جدی مشکلاتشان باید مصیبتزدهی طی طریق تنکابن- ساری باشند؟
انتهای پیام/