خلاصه:دانلود رمان جادوگر داستان دربارهی یه دختره، دختری با قدرتهای عجیب که قراره به همه چیز پایان بده. دختری که انتخاب شده تا قدم در راهی بذاره که پایانش معلوم نیست.تنها سلاحی که داره عشق و محبتیه که توی قلبشه و جادویی که توی وجودش میدرخشه. پس با جادوگر قصه همراه بشین تا پایان این راه معلوم بشه.رازها چیزهای عجیبی هستند. در اعماق بعضی رازها حقیقتی بزرگ قرار دارد؛ اما این حقایق تا کی میتوانند پنهان باشند؟
پیشنهاد می شوددانلود رمان سفر در زمان عاشقی (عروس خدایان )
قسمتی از داستان :با صدای ضربههای محکمی که به در خورد، وحشتزده از خواب پریدم.
با سرعت خودم رو به در رسوندم و بازش کردم. به محض اینکه در باز شد، صدای خنده بلند شد.
وقتی فهمیدم کار اون آتنای مارمولکه، دمپایی رو برداشتم و افتادم دنبالش.دانلود رمان
– اگه جرئت داری وایسا!
– مگه دیوونه شدم؟دانلود رمان جادوگر جلد اول
داشتم با سرعت از پلهها پایین میاومدم، به آخر راهپله که رسیدم آتنا داد زد.
– اِما مراقب باش!
ولی من پام لیز خورد و با سر داخل یه چیز نرم فرو رفتم. وقتی سرم رو بیرون آوردم
عمق فاجعه رو حس کردم. کیک تولدم که دست لاله خانم (خدمتکار خونه) بود نابود شده بود!
دستم رو روی صورتم کشیدم و سعی کردم جلوی چشمهام رو از خامه پاک کنم. با بیحالی گفتم:
– وای خدا! کیک تولدم!
آتنا با این حرفم زد زیر خنده و گفت:
– خیلی باحال شدی، کل صورتت خامهای شده.دانلود رمان جادوگر
خاله و عمو هم که با این سر و صدا داخل سالن اومده بودند، ایستاده بودن و به من میخندیدند.
با چندش سعی کردم خامههای بیشتری رو از روی صورتم پاک کنم و گفتم: بیشتری رو از روی صورتم پاک کنم و گفتم:
– این افتضاحه!
خاله رو به من کرد و گفت: