خلاصه:
چهارتا دوست که دانشگاه قبول شدن..خوشحالن اما حتی فکرشم نمیکنن چه چیزایی رو قراره تجربه کنن..یه اشنای قدیمی رو پیدا میکنن و صدالبته با یه سری پسراشنا میشن اما یکیشون کاری میکنه که ورق برمیگرده… پایان خوش
دانلود رمان نفرین قرمز اختصاصی یک رمان
سخن نویسنده :
سلام دوستان این رمانی که شروع کردم اولین رمانی که مینویسم و باید بگم اسم شخصیت ها همه واقعیه ولی فامیل هاشون عوض شده و اخلاق شخصیت های داستان آشنا میشید هم واقعیه اما موضوع فرضی هست.
چون اولین رمانم هست اگه اشکالاتی توی رمان دیدید به بزرگی خودتون ببخشید چون تجربه ی رمان نویسی نداشتم.شاید بعضی جاهاش تکراری باشه اما سعی کردم خسته کننده نشده باشه و زیاد تو جزئیات نرم و سرسری هم ننویسم.اگه از نظر موضوع یا چیزی شباهتی به رمان دیگه ای دیدید اتفاقیه…..رمانم اسمش”بالاخره پیدات کردم…”
قسمتی از متن رمان :
بعد از آهنگ گوش کردن یه نگاه به بغـ*ـل دستم کردم دیدم….!زکی! اینا که خوابن… کرمم گرفت اذیتشون کنم که گفتم بیخی بزار نگاشون کنم ببینیم چه شکلین! آلا یه دختره تقریبا سبزه و جذابه و موهاش قهوه ای نه خیلی تیره نه خیلی روشنه و چشاش رو هم دقیق نمیدونم چون در یک نگاه انگار سبزه!اما وقتی بیشتر نگاه کنی قهوه ای خیلی روشنه.
خب نازی دختر سفیدیه و نه چاقه نه لاغر هیکل پری داره و موهاش قهوه روشنه و چشاش عسلیه