خلاصه : دانلود رمان ماه پیشونی ایران ابطحی در گذشته قربانی تجاوز بوده. حالا ایران با تلاش خودش تونسته به موقعیت اجتماعی بالایی دست پیدا کنه. به سختی گذشته تلخش و فراموش کنه. با ورود جاوید نواب به زندگیش دوباره جرات تکیه کردن به مردی و پیدا می کنه.جاوید نواب که مردی با اخلاق خاص خودش از گذشته تلخ ایران چیزی نمیدونه ولیاتفاق های باعث میشه گذشته ایران مخفی باقی نمونه.
ناتوان به دیوار تکیه زدم سرم و بین زانوهام و دستام زندانی کرده ام. صدای نفس زدنش تنها
چیزی بود که سکوت بینمون رو می شکست.
هنوز که هنوزه صدای عربده های مردم تو گوشم پژواک می شد. بین خورده شیشه های که
روی زمین ریخته بود قدم های هیستریک برمی داشت. زیر لب با خودش کلامت نامفهومی
زمزمه می کرد. روبه روم ایستاد سرم و بلند کردم نگاهم روی قامت بلند بالاش لغزید. نگاه
دلخور و غمگینش و تاب نیوردم. با شرم چشم دزدیدم. چشم دوختم به سیبک گلوش که
ثانیه به ثانیه بالا پایین می شد. مردم بغض داشت . دلم به خاطر بغض مردانش که از سر غیرتش بود داشت می پوکید.
مرد: چرا نمیگی اشتباه شده؟ چرا نمیگی اشتباه میکنم؟ حرف بزن بگو گلی بگو تا خودم
مرد: خراب کردی گلی ! زندگیمون و با دستای خودت خراب کردی.
روی زمین کشیده می شد. لعنت به من، با مردم چیکار کرده بودم؟!
دستش روی دستگیره در خشک شد. به در تکیه زد. صداش می لرزید. کاش ساکت می شد .
کاش اینجوری با التماس صدام نمی زد. کاش من می مردم ، کاش!!!!
مرد: گلی ؟! آخ گلی قلبم داره میترکه ، آخ گلی .
به تن بی جونم تکون دادم و ایستادم. گوشه لبم ذوق ذوق می کرد. سمت چپ صورتم به