تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




ناگفته‌های شنیدنی از زندگی خصوصی انور سادات

روزنامه سازندگی - سمیرا دردشتی: صفیر گلوله هایی که در ششم اکتبر 1981 از اسلحه خالد اسلامبولی و همراهانش خارج شد و جهان «انور سادات» را تیره و تار کرد، برای سال ها در گوش «جهان سادات» تکرار می شد. گروه جهاد اسلامی مصر به هدفش رسیده بود و بسیاری از مسلمانان خشمگین مرگ سادات را جشن گرفتند ولی برای «جهان سادات» آنچه روی داد، یک سیاهی تمام عیار بود.

او در یک روز باشکوه برای مصر همسری را از دست داد که نه تنها قدرتمندترین مرد مصر بود بلکه مردی بود که صمیمانه به او عشق می ورزید، با او قد کشیده بود، مشق عشق و وطن کرده بود، برای فرزندان شان رویا بافته بود و حالا درست در مقابل چشمانش شاهد سقوط توأمان خاطرات و رویاهایش بود.

او از نخستین روزی که تصمیم گرفت زندگی مشترک را با اتور آغاز کند، همواره در هراس جان او بود. با این همه توانست محکم در کنار شوهرش بایستد و نقش های خود را به عنوان بانوی اول به صورتی تمام عیار ایفا کند. او برخلاف بسیاری از همسران رهبران کشورهای مسلمان راه انفعال را نپیمود و تلاش کرد در سیاست و مهمتر از آن در زمینه اجتماعی حضوری فعال داشته باشد. جهان اولین همسر یک رهبر مسلمان است که تصویرش در روزنامه ها منتشر می شود، برای رسیدگی به برنامه ها و کارهایی که در دست داشت، تنها به خارج از کشور سفر می کرد و می کوشید برای رهایی دیگر زنان از بند سنت های متصلب اجتماعی فعالیت کند:

ملکه جمهوری عربی

جهان سادات پس از مرگ همسرش راوی زندگی مشترک شان شد. کتاب «جهان سادات: زئی از مصر» زندگینامه او از کودکی تا آشنایی با انور سادات، مرگ او و روایتی از فعالیت های اجتماعی این زن است. او در این اثر می کوشد تا با تکیه بر حافظه و خاطراتش از یک سو و برخی کتب برجسته تاريخ مصر و خاطرات و آثار همسرش از سوی دیگر تصویری دگرگونه از مصر ارائه دهد تا سیطره تصویر و تصور غالب ایجاد شده از این کشور را به خصوص در سرزمین های غربی دگرگون کند. تصویری که به قول خودش در آن زنان مصری پرده نشین و مردانش شترسوار هستند.

با این همه اگرچه جهان سادات به سبب شرایط تربیتی از یک سو و امکاناتی که موقعیت همسرش در اختیار او قرار داده بود از سوی دیگر نسبت به جامعه خود، زنی پیشتاز به شمار می رفت که فعالیت های اجتماعی قابل ملاحظه ای داشت أما به رغم همه این اختلاف ها در نهایت کتاب زنی را به ما معرفی می کند که مانند بسیاری از دیگر زنان خاورمیانه است. کسی که همسرش را ستایش می کرد، او را مرد شجاع و قدرتمندی می دانست و مانند یک همسر مطلوب به او خدمت می کرد و برای فرزندانش مادری مهربان بود. جهان سادات تصویر زن با وقاری را به ما ارائه می کند که همپای شوهرش بود و از تمامی تصمیمات او دفاع می کرد.

البته این امر احتمالا نتیجه سیطره تربیتی موجود در مصر بود. برای جهان، ازدواج امری مقدر محسوب می شد که همه از جمله خودش انتظار داشتند که دیر یا زود اتفاق بیفتد و بیهوده نبود که در دبیرستان رشته خانه داری را انتخاب کرد؛ چرا که جامعه و خانوادهاش جز این از او انتظار نداشتند. امری که خودش بعدها نوشت برای دخترانش نمی پسندد و کوشید با طی کردن مسیر دانشگاه تا بالاترین مقاطع آن را جبران کند. بانو جهان سادات اگرچه در این اثر می کوشد چهره ای متفاوت و پیشتاز از خود ارائه دهد ولی به صورتی ملال آور محصول توأمان شرایط فرهنگی مصر به عنوان یک کشور شرقی اسلامی و تلاش برای وام گیری سنت های غربی بانوان به ویژه در زمینه حضور در عرصه اجتماعی بود.

ترجیح مصر بر انگلیس

زمانی که «صفوت رئوف» به خانواده اش در مصر اطلاع داد که قصد ازدواج با «گلادیس چارلز کاترل» را دارد و اگر آنها این اجازه را به او ندهند، اقدام به خودکشی خواهد کرد، گمان نمی برد روزی دخترش برای ازدواج با یک سرباز انقلابی مقابل او بایستد. جهان محصول ازدواج یک جراح مصری با یک زن انگلیسی در شهر شفیلد انگلستان بود. برادر بزرگتر او در همان شهر به دنیا آمده بود اما جهان زمانی به دنیا آمد که خانواده او برای همیشه به مصر مهاجرت کرده بودند. او در میان تربیت طایفه پدری که از سعیدی های مصرعلیا بودند و مادر مسیحی انگلیسی اش بزرگ شده بود. نامش را در شناسنامه «جهان» گذاشته بودند اما مادرش او را «جينا» صدا می کرد.

وقتی جهان به هنگام نوشتن خاطراتش رفتار مادر را به یاد می آورد، هیچ شباهتی به یک مادر مصری در نوع عشق ورزی، عاطفه و مهربانی ندارد. با این همه این زن فرزندانش را به آیین و روش خود تربیت نکرد و اگر چه مسیحی معتقدی بود و آیین ها و عبادته ای مذهبی را به جا می آورد و کریسمس را در خانه اش جشن می گرفت، اما اجازه داده بود که فرزندانش به روش سرزمین پدری شان تربیت شوند و به ویژه در زمینه مذهبی جهان کوچکترین دلبستگی به مسیحیت نداشت و در کودکی از زنی به نام خاله «نعمت» که خاله دوستش بود، آداب اسلامی را تمام و کمال آموخته بود. با این حال او رشد احساسات ملی گرایانه را در خود مدیون مادرش بود.

این زن با آب و تاب از رشادت های خلبانان و سربازان انگلیسی می گفت و قهرمان محبوبش «وینستون چرچیل» بود. جهان هرگز به سرزمین مادری عشق نورزید بلکه برعکس به انگلیس ها به دیده خائن نگاه می کرد اما توانست از همین رهگذر یاد بگیرد که مصر را دوست بدارد. دوران کودکی جهان مصادف بود با اوج فعالیت و عضوگیری تشکیلات اخوان المسلمين و اگرچه این تشکیلات مردانه بود و تنها برادران جهان به جلسات آنها فراخوانده می شدند اما جهان مشتاقانه پول توجیبی خود را برای کمک به این جریان می داد. در این زمان تشکیل دولت غاصب اسرائیلی در محدوده سرزمین های فلسطینی و متعاقب آن آغاز جنگ اعراب و اسرائیل، احساسات ناسیونالیستی بسیاری از اعراب را برانگیخته بود و برای جهان که برخلاف خانواده اش بسیار اخبار را دنبال می کرد،

ملکه جمهوری عربی

روزنامه می خواند و به سیاست علاقه مند بود، موضوع قابل توجهی بود. به ویژه نقش انگلیس حساس بود. این کشور قیمومیت فلسطین را برعهده داشت و بارها به اعراب وعده داده بود که در صورت همراهی با آن کشور در طول جنگ جهانی دوم استقلال فلسطین تأمین خواهد شد اما همه آن وعده ها به تشکیل دولت اسرائیل انجامیده بود. همچنین انگلیسی ها در تمام طول جنگ در مصر حضوری فعال داشتند و به نظر نمی رسید که قصد خروج از آن کشور را داشته باشند. ارتش این کشور به میزان قابل ملاحظه ای تحت کنترل انگلستان بود. در زمان ملک فاروق تنها فرزندان اشراف بودند که حق پیوستن به ارتش را داشتند و تنها با قرارداد نظامی مصر و انگلیس به منظور توسعه ارتش مصر در سال 1936 بود که فرزندان طبقات پایین اجازه ورود به ارتش مصر را پیدا کرده بودند.

دختر مدرسه ای و مرد انقلابی

در آن سوی مصر پسری از یک خانواده روستایی در حالی که پدرش به زحمت توان سیر کردن شکم سیزده فرزند خود را داشت، از قانون جدید استخدام طبقات پایین در ارتش استفاده کرده و وارد ارتش شده و در سال 1938 با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری سلطنتی فارغ التحصیل شده بود. این افسر جوان انور سادات بود که به سرعت به جای طی مراحل نظامی در سلسله مراتب ارتش علیه سلطه انگلیسی ها در ارتش فعالیت کرده و سپس دستگیر و اخراج شده بود و بعد از آن نیز بار دیگر دستگیر شد ولی توانسته بود فرار کند. در این هنگام هیچ پولی در بساط نداشت و در سی و یکسالگی از همسرش «احسان مدی» جدا شده بود و به صورت اخلاقی و قانونی - مسئول زندگی سه دخترش بود که در خانه پدر همسرش بودند

ولی او با روش مبارزاتی که در پیش گرفته بود، محکوم به یک زندگی نیمه مخفی و پرخطر بود. تابستان 1948 درست زمانی که جهان پانزده ساله بود و سری پرشور از سیاست و علاقه ای وافر به شنیدن داستان های مبارزات افسران شجاعی که برای وطن می جنگیدند داشت، این افسر جوان را که پیشتر در موردش بسیار شنیده بود، در خانه عمه اش ملاقات کرد و به ناگاه تجسم قهرمان رؤیاهایش را پیش رویش دید. شوهر دختر عمه جهان همرزم انور بود و توأمانی حضور این دو در منزل عمه جهان، به عشقی پرشور منجر شد که مخالفت خانواده نسبتا ثروتمند و بی ارتباط با سیاست جهان را در پی داشت اما مخالفت ها کارساز نشد و این دو بالاخره در حالی که انور حتی استطاعت خرید یک انگشتر برای ازدواج شان را نداشت، با یکدیگر نامزد شدند. انور به پدر جهان قول داده بود از سیاست فاصله بگیرد، امری که هرگز میسر نشد.

سختی های زندگی آشکار می شود

روایت جهان سادات از روزهای نخست زندگی زناشویی اش زندگی زنی را پیش روی ما مجسم می کند که از یک زندگی پر از ناز و نعمت وارد شرایطی شده بود که حتی برای تأمین قوت لايموت خود نیازمند بود. نسیه های فراوان از مغازه ها، ناتوانی در پرداخت اجاره و خوراکی هایی که پدر جهان برای خانه آنها می آورد تا دخترش اندکی راحت تر باشد، تصویر روزهای نخست زندگی این زوج بود. انور که شرایط زندگی را سخت یافته بود، بار دیگر به تنها کاری که برای آن آموزش دیده بود، پناه برد و درخواست بازگشت به ارتش را داد اما این امر با توجه به اینکه او را پیش تر اخراج کرده بودند، دشوار بود.

با این حال او توانست به کمک یکی از دوستانش این مهم را عملیاتی کند و از آن پس وضع زندگی برای آنها اندکی بهبود پیدا کرد. چرا که نظامیان در مصر از ارج و قرب بسیاری برخوردار بودند و حقوق و مزایای یک فارغ التحصیل دانشکده افسری بیش از هر فارغ التحصیل دیگری بود. به علاوه در نزد مردم نیز محبوبیت بسیاری داشتند. مأموریت انور در سینا بود جایی که آوارگان فلسطینی بسیاری در آنجا حضور داشتند و جهان نیز گاهی برای دیدار شوهرش به این منطقه می رفت و از نزدیک اردوگاه های آوارگان فلسطینی را مشاهده می کرد. جنگ با اسرائیل در آن زمان به جنگ تمام اعراب مبدل شده بود و مصر نیز از آن مستثنی نبود.

ناتوانی در ادامه جنگ و نبود جنگ افزارهای کافی موجب شکست و فلاکت هرچه بیشتر مردم و نارضایتی در میان گروه های مختلف از ارتشیان تا کشاورزان شده و از سوی دیگر موج احساسات ملی گرایانه، نفرت از ملک فاروق را سبب شده بود. به این ترتیب روز به روز بر وسعت ناآرامی ها افزوده می شد. انور سادات در این زمان به کمک جمال عبدالناصر بار دیگر به گروه «افسران آزاد» پیوسته بود و این گروه در نهایت «انقلاب 1952» مصر را رقم زدند و نظام پادشاهی را با حکومت جمهوری جایگزین کردند.

ملکه جمهوری عربی

گرفتاری انور، تنهایی جهان

توصیف جهان سادات از این مقطع از زندگی مشترکش نیز قابل توجه است. جایی که اتور به شدت مشغول سیاست می شود و در حالی که یکی از رهبران انقلاب مصر است، تلاش دارد بر درگیری های داخلی میان رهبران این انقلاب فائق آید اما مشکلات موجود روز به روز او را افسرده تر و عصبی تر می کند و لاجرم این نابسامانی به خانه اش نیز سرایت می کند؛ جایی که جهان تلاش می کرد ایرادگیری ها و خشم مداوم شوهرش را محصول شرایط بیرونی قلمداد کند و بدخلقی های او را به دل نگیرد. اوضاع که کمی سامان پیدا کرد، انور نیز ریاست مجلس را عهده دار شد و بعد به وزارت کشور رسید. بنابراین حجم مشغولیت هایش به گونه ای بود که کمتر به خانه رسیدگی می کرد. جهان در این بین تلاش کرد در امتحانات دانشگاه شرکت کند

و تا جای ممکن به حجم انبوه عريضه هایی که به صندوق پستی ریخته می شد، رسیدگی می کرد. او که پیش تر در زمان انقلاب یک بار سقط جنین کرده بود، در سپتامبر 1954 صاحب نخستین دخترش شد که نام او را «لوبنا» گذاشتند. در همین اثنا سوء قصد به جان جمال عبدالناصر و انتصاب آن به اخوان المسلمين موجی عظیم از ناآرامی را در پی داشت و متعاقب آن هزاران نفر بازداشت و بازجویی شدند و حتی رئیس جمهور «ژنرال نجيب» نیز به جرم ارتباط با اخوان در حبس خانگی قرار گرفت. در دادگاهی که در نوامبر سال 1954 تشکیل شد، انور یکی از سه قاضی بود و در جریان این دادگاه شش تن از اعضای اخوان محکوم به مرگ شدند.

این امر واکنش ها و تهدیدهای بسیاری را عليه او و خانوداه اش در پی داشت و جهان ناچار بود در خانه پاسخگوی این تلفن های تهدیدآمیز و دریافت کننده یادداشت های دلهره آور یاشد. جهان فرزند دومش را در شرایطی به دنیا آورد که مصر بر سر ملی کردن کانال سوئز با انگلیس در حال جنگ بود. نامش را به احترام رئیس جمهور جمال گذاشتند، بچه ای بی رمق که در اثر استرس های جهان در شرایطی سخت به دنیا آمد و ماه ها در دستگاه بود. دو دختر دیگر جهان و انور در سال های 1958 و 1961 به دنیا آمدند. این همه در شرایطی بود که مسئولیت های انور در این زمان بسیار افزایش یافته بود. او کمتر به خانوده اش و حتی سلامتی خود رسیدگی می کرد.

امری که موجب شد در چهل و دو سالگی سکته کند و مدتی بعد سکته دوم را تجربه کرد. از این پس انور بیشتر به سلامتی اش توجه کرد، مدتی از ساعات کاری خود کم کرد و بیشتر وقت خود را در روستای دوران کودکی اش در «میت ابوالکوم» گذراند، جهان نیز او را همراهی می کرد. برای زنی که اغلب عمر خود را در قاهره گذرانده بود، روستا تجربه ای متفاوت به شمار می رفت. جایی که او را «ام جمال» صدا می کردند و جهان در آنجا به شیوه زنان روستا عبا می پوشید و حجاب بر سر می کرد تا در میان زنان زارع پذیرفته شود.

جهان در مقام بانوی اول

با مرگ جمال عبدالناصر، سادات به عنوان جانشین وی به قدرت رسید و لاجرم او و خانواده اش بار دیگر به متن حوادث در قاهره بازگشتند. در این زمان تا هنگام مرگ نابهنگام سادات، جهان سرسختانه مشغول فعالیت های مختلف در عرصه اجتماعی شد. امری که نه تنها در مصر بلکه در بسیاری از دیگر کشورهای عربی نیز کمتر پذیرفته شده بود. مناقشه برانگیزترین رویداد دوران ریاست جمهوری انورسادات، قرارداد صلح او با اسرائیل و به رسمیت شناختن آن به عنوان نخستین کشور عربی بود. موضوعی که خشم بسیاری از کشورهای مسلمان را برانگیخت و اعتراضات بی شماری را به همراه داشت.

البته این امر به میزان قابل ملاحظه ای از سوی مردم خسته از جنگ در مصر دست کم در آن مقطع پذیرفته شده بود و برای سادات تاحدودی محبوبیت به همراه داشت. جهان سادات در فصلی به نام «راه صلح» به فرآیند این صلح پرداخته و تمام قد از آن دفاع می کند. به علاوه وی در کنار انور به دعوت «مناخیم بگین» از اسرائیل دیدن می کند و در این سفر برخلاف روزهای کودکی نگاهی مثبت به اسرائیل دارد. با این همه سردمداران عرب طی کنفرانسی در بغداد مناسبات سیاسی خود را با مصر قطع کردند و تمام سفارتخانه های کشورهای عربی جز سودان و عمان در مصر تعطیل شد.

سران این کشورها همچنین رأی به لغو عضويت مصر را در اتحادیه دادند و مقر این اتحادیه را از قاهره به تونس منتقل کردند. گروه های مخالف صلح در داخل مصر نیز حضور داشتند. بنیادگراهای مذهبی به صورت مداوم در حال تبلیغ علیه این اقدام بودند. موضوعی که در نهایت بر شدت خشم مردم نیز افزود و به گفته جهان موجب دشمنی شماری از کسانی شد که پیش تر دوست می پنداشت اما این همه ماجرا نبود و بالا گرفتن احساس نفرت نسبت به صلح با اسرائیل در مصر در نهایت منجر به ترور انور سادات نیز شد.

ملکه جمهوری عربی

تلاش در راه ایمان و امید

حضور در روستا جهان را با روی دیگر زندگی مردم در مصر آشنا کرد. در نگاه نخست او گمان می کرد سال ها در زمان سفر کرده و به قرنی دیگر رسیده است یا جایی که در آن حضور دارد کشوری به جز مصر است. امکانات زیرساختی در ضعیف ترین حد ممکن بود، جاده ها آسفالت نبود، خانه ها خشت و گلی بودند و مردم در فقر دست و پا می زدند و خرافات در میان آنان بسیار رواج داشت اما موضوعی که بیش از همه توجه جهان را به خود جلب کرد، وضعیت زنان روستا بود که پا به پای مردان کار می کردند اما در شرایط بسیار سخت مردسالارانه زندگی به سر می بردند.

جهان سخت تحت تأثیر زندگی آنها قرار گرفته بود و تلاش می کرد تا آنجا که امکان داشت داوطلبانه به آنان کمک کند اما رفته رفته دریافت که حجم مشکلات به قدری زیاد است که باید فکری اساسی تر برای آن کرد. تأسیس شرکت تعاونی «میت ابوالکوم» تلاشی در این جهت بود. جهان بعدها در قامت بانوی اول این هدف را از یاد نبرد و بخش زیادی از فعالیت های خود را صرف بهبود کیفیت زندگی زنان از یکسو و متقاعد کردن شوهرش برای در نظر گرفتن سهمی برای زنان در سیاستگذاری ها از سوی دیگر کرد. او به عنوان بانوی اول یکسره به فعالیت های اجتماعی پرداخت. ریاست عالیه حدود سی نهاد نیکوکاری را برعهده گرفت.

ریاست عالیه سازمان هلال احمر مصر، بانک خون مصر، رئیس افتخاری شورای عالی برنامه تنظیم خانواده، همچنین رئیس انجمن بیماران مبتلا به سرطان، انجمن حفاظت از آثار باستانی مصر، کانون علمی زنان مصری، کانون رفاه دانشجویان دانشگاه ها و مدارس عالی و ... از جمله مسئولیت های موازی جهان به هنگام نقش آفرینی در مقام اول بود. او یک آسایشگاه به نام «شهرک ایمان و امید» برای معلولان تأسیس کرد تا هم به کهنه سربازان بازگشته از جنگ با اسرائیل و هم شهروندان معلول در آنجا خدمت رسانی شود. همچنین مراکزی برای بیماران عقب افتاده ذهنی در مصر تأسیس کرد که میزبان بیماران دیگر کشورهای عربی نیز بود.

وی در سفرهایش به اروپا با دقت شیوه های حفاظت از آثار باستانی را مورد توجه قرار می داد و می کوشید تا آنها را در مصر پیاده سازی کند. تلاش کرد کارزاری علیه دخانیات به منظور مبارزه با سرطان در کشور راه اندازی کند و البته تلاش هایش برای جلوگیری از پیپ کشیدن سادات دست کم برای چند روز در حمایت از این کارزار به جایی نرسید. «دهکده اِس.اُ.اِس» برای نگهداری از کودکان یتیم نیز محصول پیگیری های او بود. کارزار تنظیم خانواده و کنترل زاد و ولد اقدام دیگری بود که او با جدیت دنبال می کرد و برای ایجاد قانونی در این رابطه انور را تحت فشار قرار داده بود.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «ناگفته‌های شنیدنی از زندگی خصوصی انور سادات»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..