تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی) درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی 

25 اردیبهش ماه به عنوان روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نام گذاری شده است، شاعر معروف زبان پارسی و آفريننده اثر شاهنامه.هر سال دراین روز آیین‌های بزرگداشت فردوسی وشاهنامه در دانشگاه ها ونهادهای پژوهشی برگزار میشود.

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

خلاصه ای از شرح زندگی نامه حكيم ابوالقاسم فردوسی

استاد بزرگ بي بديل ، حكيم ابوالقاسم منصور بن حسن فردوسی طوسي، حماسه سراي بزرگ ايران و يكي از شاعران معروف عالم و ستاره در خشنده آسمان ادب فارسي و از مفاخر نامبردار ملت ايرانست كه بعلت همين عظمت مقام و مرتبت، سرگذش مانند ديگر بزرگان دنياي قديم با افسانه و روايات مختلف در آميخته است.

مولد او قريه باژ از راء ناحيه طابران يا: طبران طوس بود، يعني همانجا كه امروز مقبره اوست، فردوسی در آن دِه درحدود سال 329 – 330 هجري، درخانواده ای از طبقه دهقانان چشم به جهان هستي گشود.چنان كه مي دانيم دهقانان يک طبقه از مالكان بودند كه در دوره ی ساسانيان «و چهار پنج قرن اول از عهد اسلامي» در ايران زندگي ميكردند و يكي از طبقات اجتماعي فاصل ميان طبقه كشاورزان و اشراف درجه اول را تشكيل مي دادند و صاحب نوعي اشرافيت ارضي بودند.

زندگانی آنان در كاخهايي كه در اراضي خود داشتند مي گذشت.آن ها به وسيله ی روستاييان ازآن اراضي بهره برداري می‌نمودند ودر گردآوري ماليات اراضي با دولت ساساني و سپس در عهد اسلام با دولت اسلام همكاري داشتند و حدودا تا زمان حمله مغول به تدريج بر اثر فتنه ها و آشوبها و تضييقات گوناگون از بين رفتند.

اينان در حفظ نژاد و نسب و تاريخ و رعايت آداب و رسوم ملي، تعصب و سختگيري خاص ميكردند و به همين سبب است كه هر وقت در دورهي اسلامي كسي را دهقان نژاد مي دانستند مقصود صحت نژاد ايراني او بودو نيز به همين دليل است كه در متون فارسي قرون پيش از مغول دهقان به معني ايراني و مقابل ترک و تازي نيز استعمال مي شده است .

فردوسی به خاطر تعلق به اين طبقه از جامعه، از تاريخ ايران وسرگذشت نياكان خويش آگاهي داشت، به ايران عشق مي ورزيد، به ذكر افتخارات ملي علاقه داشت. وي از خانداني صاحب مكنت و ضياع و عقار بودو به قول نظامي عروضي صاحب چهار مقاله، در ديه باژ «شوكتي تمام داشت و به دخل آن ضياع از امثال خود بي نياز بود».

ولی اين بی نيازی پايدار نماند؛ زيرا او همه ی سودهای مادی خود رابه كناری نهاد و وقتي تاريخ ميهن خود و افتخارات گذشته آنرا در خطر نيستي و فراموشی يافت زندگي خود رابه احياء تاريخ گذشته مصروف داشت و از بلاغت و فصاحت معجزه آسای خود دراين راه ياری گرفت.

از تهيدستي نينديشيد، سي سال رنج برد، و به هيچ روي، حتي در مرگ پسرش، از ادامه كار باز نايستاد، تا شاهنامه رابا همه ی ی رونق و شكوه و جلالش، جاودانه براي ايراني كه مي خواست جاودان باشد، باقي مي گذارد «كه رحمت بر آن تربت پاك باد».

فردوسی ظاهرا در ابتداي قتل دقيقي «حدود 367- 369 ه» به نظم داستانهاي منفردي از ميان داستانهاي قديم ايراني سرگرم بود، مثل داستان بيژن و گرازان، كه بعد ها آن ها را در شاهنامه ی خود گنجانيد و گويا اين كار را حتي در حين نظم شاهنامه ابومنصوري يا بعد ازآن نيز ادامه مي داد و داستانهاي منفرد ديگري را مانند اخبار رستم، داستان رستم و سهراب، داستان اكوان ديو، داستانهاي مأخوذ از سرگذشت بهرام گور، جداگانه به نظم در ميآورد .

اما تاريخ نظم اين داستانها مشخص نيست و تنها بعضي از آن ها داراي تاريخ نسبتا روشن و آشكاري است. مثل داستان سياوش كه درحدود سال 387 ه. سروده شده و نظم داستان نخجير كردن رستم با پهلوانان در شكارگاه افراسياب كه در 389 شروع شد.

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

آغاز نظم شاهنامه

اما نظم شاهنامه، يعني شاهنامه ای كه درسال 346 هجري به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان فراهم آمده بود، دنباله ی اقدام دقيقي شاعرست در همين مورد. دقيقي بعد از سال 365 كه سال جلوس نوح بن منصور ساماني بود، به امر او شروع به نظم شاهنامه ابومنصور كرد ولي هنوز بيش از هزار بيت آن رابه نظم در نياورده بود كه به دست بنده ای كشته شد.

بعد از شهرت كار دقيقي در دهه ی دوم از نيمه ی دوم قرن چهارم و رسيدن آوازه ی آن و نسخه ای از نظم او به فردوسي، استاد طوس بر آن شد كه كار شاعر جوان دربار ساماني رابه پايان برد.

ولي مأخذي را كه دقيقي در دست داشت مالك نبود و مي بايست چندي در جست و جوي آن بگذراند.بر حسب اتفاق يكي از دوستان فردوسی دراين كار وي را ياري كرد و نسخه ای از شاهنامه منثور ابومنصوري را بدو داد و فردوسی ازآن هنگام به نظم شاهنامه دست يازيد، بدين قصد كه كتاب مدون و مرتبي از داستانها و تاريخ كهن ترتيب دهد.

تاريخ اين واقعه ، يعني شروع به نظم شاهنامه،صريحاً معلوم نيست ولي با استفاده از قرائن متعددي كه از شاهنامه مستفاد مي گردد و با انطباق آن ها بر وقايع تاريخي، مي توان آغاز نظم شاهنامه ابومنصوري رابه وسيله استاد طوس سال 370 – 371 هجري معلوم كرد.

اين كار بزرگ، خلاف انچه تذكره نويسان و افسانه سازان جعل كرده اند، به امر هيچ يك از سلاطين، خواه ساماني و خواه غزنوي، انجام نگرفت بلكه استاد طوس به صرافت طبع، بدين مجاهدت عظيم دست زد ودر آغاز كار فقط از ياوري دوستان خود و يكي از مقتدرين ايراني نژاد محلي در طوس بهره مند شد كه نمي دانيم كه بود ،

ولي چنانكه فردوسی خود مي گويد او ديري نماند و بعد از او مردي ديگر، هم از متمكنان و بزرگان محلي طوس، به نام “حيي” يا “حسين” بن قتيبه ، شاعر را زيربال رعايت گرفت و درامور مادي، حتي پرداخت خراج سالانه، ياوري نمود، و مردي ديگر به نام علي ديلمي هم دراين گونه ياوريها شركت داشت. اما اينان همه ی از ياوران و دوستان و بزرگان محلي طوس يا ناحيه طابران بودند و هيچ يك پادشاه و پادشاه نام آوري نبودند.

تذكره نويسان در شرح حال فردوسي نوشته اند كه او به تشويق پادشاه محمود به نظم شاهنامه پرداخت . علت اين اشتباه آن است كه نام محمود در نسخه موجود شاهنامه، كه دومين نسخه شاهنامه فردوسی است،

توسط خود شاعر گنجانيده شد و نسخه اول شاهنامه « كه منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوري » ، موقعي آغاز شده بود كه هنوز 19 سال از عمر دولت ساماني باقي بودو اگر فردوسی تقديم منظومه خود رابه پادشاهي لازم مي شمرد ناگزير به درگاه آل سامان، كه خريدار اينگونه آثار بودند، روي مي نمود نه به درگاه سلطاني كه هنوز روي كار نيامده بود.

محمود تركزاد غزنوي نه تنها در ايجاد شاهنامه استاد طوس تأثيري نداشت بلكه قصد قتل گوينده آن، به گناه دوست داشتن نژاد ايراني و اعتقاد به تشيع، را داشت.

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

اتمام اولين نسخه شاهنامه

گفتيم كه فردوسی، مدتي پيش از به دست آوردن نسخه ی شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي، در دوران جواني و پيش از چهل سالگي، سرگرم نظم بعضي از داستانهاي قهرماني بودو بنا بر شرحي كه گذشت درحدود سال 370-371 هجري نسخه شاهنامه منثور ابومنصوري رابه ياري يكي از دوستان طوسي خود به دست آورد و به نظم آن همت گماشت، و پس از سيزده يا چهارده سال، درسال 384 يعني ده سال پيش از آشنايي بادربار محمود غزنوي، آن رابه پايان رسانيد. تاريخ مذكور درپاره ای از نسخ قديمي شاهنامه ديده مي شود.

در ترجمه ای كه فتح بن علي بنداري اصفهاني به حدود سال 620 – 624 از شاهنامه به عربي ترتيب داد، باز تاريخ ختم شاهنامه سال 384 است.

به مـاه سفنـدار مـذ روز اَرد

سـرآمــد كنـون قصــه يـزد گــرد

بنـام جهـان داور كـرد گار

زهجرت سه صدسال وهشتاد و چار

مقايسه ترجمه البنداري با شاهنامه معمول ، اين نكته را بر ما روشن مي كند كه بسياري از مطالب موجود در شاهنامه های متداول در آن ترجمه موجود نيست. از اينجا دريافت مي شود كه نسخه مورد استفاده البنداري كوتاه تر و مختصرتر بود.

فردوسی در شهر طوس از دنیا رفت و همان جا در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند. شاهنامه نه تنها بزرگ ترین و پرمایه ترین مجموعه شعر به جا مانده از عهد سامانی و غزنوی است، بلکه مهم‌ترین سند عظمت زبان پارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران باستان و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات پارسی به شمار می رود.

فردوسی طبع لطیفی داشت، سخنش از طعنه، هجو، دروغ و چاپلوسی به دور بودو تا جاییکه می توانست از بکار بردن کلمه های غیر اخلاقی خودداری می‌کرد.

شاهنامه نگاهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بدون وجود این اثر بزرگ، تعداد زیادی از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آن ها به جا نمی‌ماند. فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم السلام بودو خودرا بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می‌دانست و تاکید می‌کرد که:

گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم

فردوسی در شاهنامه از دودمان‌های پادشاهی پیشدادیان و کیانیان و اشکانیان و ساسانیان نام برده ‌است. سروده‌های دیگری نیز به فردوسی نسبت داده شده‌ است که بیشتر بی‌پایه دانسته‌اند. شناخته‌شده‌ ترین آن‌ها مثنوی یوسف و زلیخا و گرشاسپ‌نامه و هجونامه‌ای در نکوهش پادشاه محمود است. سروده‌های فردوسی نه تنها در ایران، بلکه در تعداد زیادی از کشور های دیگر مورد پژوهش و بررسی؛

ودر دانشگاه‌های شناخته‌شدهٔ دنیا مانند دانشگاه کمبریج انگلستان و دیگر دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی مورد مطالعه قرار گرفته ‌است و تازه‌ترین پژوهش‌ها دربارهٔ شاهنامه در مرکز مطالعات خاورمیانه و اسلامی دانشگاه کمبریج منتشر شده‌ است.

هیچ‌کس به اندازهٔ فردوسی باورمند به خرد و دانش نبوده و تشویق به اندوختن دانش و هنر ننموده ‌است. فردوسی چون خیام در اشعارش به کوتاهی زندگانی افسوس میخورد و بیان حیرانی می کند که انسان برای چه آمده ‌است و کجا میرود و پس از این زندگی چه خواهد شد.

فردوسی را بزرگ‌ترین سرایندهٔ پارسی‌گو دانسته‌اند. بطوریکه حتی سعدی شیرازی، به نیکی و بزرگی از فردوسی یاد میکند و بارها از نام قهرمانان کتاب شاهنامه در آثار خود نام برده ‌است و حتی بیتی از شاهنامه را در کتاب بوستان واژه به واژه آورده که در اصطلاح ادبی به اینکار تضمین می گویند:

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد
که رحمت برآن تربت پاک باد

میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

در ادامه نگاهی خواهیم داشت به گزیده اشعار فردوسی

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

ﻋﺮﺏ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﺳﺖ

ﮐﺞ ﺍﻧﺪﯾﺶ ﻭ ﺑﺪ ﺧﻮﯼ ﻭ ﺍﻫﺮﯾﻤﻦ ﺍﺳﺖ

ﭼﻮ ﺑﺨﺖ ﻋﺮﺏ ﺑﺮ ﻋﺠﻢ ﭼﯿﺮﻩ ﮔﺸﺖ

ﻫﻤﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺗﯿﺮﻩ ﮔﺸﺖ

ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﺭﺳﻢ ﻭ ﺭﺍﻩ

ﺗﻮ ﮔﻮﯾﯽ ﻧﺘﺎﺑﺪ ﺩﮔﺮ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺎﻩ

ﺯ ﻣﯽ ﻧﺸﺌﻪ ﻭ ﻧﻐﻤﻪ ﺍﺯ ﭼﻨﮓ ﺭﻓﺖ

ﺯ ﮔﻞ ﻋﻄﺮ ﻭ ﻣﻌﻨﯽ ﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﻓﺖ

ﺍﺩﺏ ﺧﻮﺍﺭ ﮔﺸﺖ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺷﺪ ﻭﺑﺎﻝ

ﺑﻪ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺭﺍ ﭘﺮ ﻭ ﺑﺎﻝ

ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺮ ﺷﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﯼ ﺍﻫﺮﯾﻤﻨﯽ

ﺯﺑﺎﻥ ﻣﻬﺮ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩ ﻭ ﺩﻝ ﺩﺷﻤﻨﯽ

ﮐﻨﻮﻥ ﺑﯽ ﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﻪ ﻣﯽ

ﮐﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﯼ ﻧﯽ

ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺰﻡ ﺍﯾﻦ ﻫﺮﺯﻩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﺎﻡ

ﮔﻨﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﮔﺮﺩﺵ ﺁﺭﯾﻢ ﺟﺎﻡ

ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺸﮑﯿﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﮔﯿﺎﻩ

ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺏ ﺑﺎﺷﺪ ﮔﻨﺎﻩ

ﭼﻮ ﺑﺎ ﺗﺨﺖ ﻣﻨﺒﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻮﺩ

ﻫﻤﻪ ﻧﺎﻡ ﺑﻮﺑﮑﺮ ﻭ ﻋﻤﺮ ﺷﻮﺩ

ﺯ ﺷﯿﺮ ﺷﺘﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺳﻮﺳﻤﺎﺭ

ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﺎﺭ

ﮐﻪ ﺗﺎﺝ ﮐﯿﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﺁﺭﺯﻭ

ﺗﻔﻮ ﺑﺮﺗﻮ ﺍﯼ ﭼﺮﺥ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﺗﻔﻮ

ﺩﺭﯾﻎ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ

ﮐﻨﺎﻡ ﭘﻠﻨﮕﺎﻥ ﻭ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩ

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

دانی که ایران نشست منست

جهان سر به سر زیر دست منست

هنر نزد ایرانیان است و بــس

ندادند شـیر ژیان را بکس

همه ی یکدلانند یـزدان شناس

بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شود

کنام پلنگان و شیران شـود

چـو ایـران نباشد تن من مـباد

دراین بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم

جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم

همه ی سربسر تن به کشتن دهیم

بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم

چنین گفت موبد که مرد بنام

بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام

اگر کشـت خواهـد تو را روزگـار

چـه نیکـو تر از مـرگ در کــار زار

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرنده هوش و رای و خرد

مر وی را دد و دام فرمان برد

ز راه خرد بنگری اندکی

که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی

جز این را نشانی ندانی همی

ترا از دو گیتی برآورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

اولین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن رابه بازی مدار

شنیدم ز دانا دگرگونه زین

چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خودرا ببین

چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد

که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش

نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی

نه چون ما تباهی پذیرد همی

ازو دان فزونی ازو هم شمار

بد و نیک نزدیک او آشکار

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

زیباترین اشعار فردوسی

به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست

نگارنده‌ی بر شده پیکرست

به بینندگان آفریننده را

نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه

که او برتر از نام و از جایگاه

سخن هر چه زین گوهران بگذرد

نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزیند همی

همان را گزیند که بیند همی

ستودن نداند کس وی را چو هست

میان بندگی را ببایدت بست

خرد را و جان را همی سنجد اوی

در اندیشه‌ی سخته کی گنجد اوی

بدین آلت رای و جان و زبان

ستود آفریننده را کی توان

به هستیش باید که خستو شوی

ز گفتار بی‌کار یکسو شوی

پرستنده باشی و جوینده راه

به ژرفی به فرمانش کردن نگاه

توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست

ز هستی مر اندیشه را راه نیست

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی) اشعار زیبای فردوسی

ازآن پس که بسیار بردیم رنج

به رنج اندرون گرد کردیم گنج

شما را همان رنج پیشست و ناز

زمانی نشیب و زمانی فراز

چنین است کردار گردان سپهر

گهی درد پیش آردت ، گاه مهر

گهی بخت گردد چو اسپی شموس

به نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس

بدان ای پسر کاین سرای فریب

ندارد ترا شادمان بی‌نهیب

نگهدار تن باش و آن خرد

چو خواهی که روزت به بد نگذرد

بدان کوش تا دور باشی ز خشم

به مردی به خواب از گنهکار چشم

چو خشم آوری هم پشیمان شوی

به عذر نگهبان درمان شوی

به فردا ممان کار امروز را

بر تخت منشان بدآموز را

مجوی از دل عامیان راستی

که از جست‌ و جو آیدت کاستی

وزیشان ترا گر بد آید خبر

تو مشنو ز بدگوی و انده مخور

نه خسروپرست و نه یزدان‌پرست

اگر پای گیری سر آید به دست

بترس از بد مردم بدنهان

که بر بدنهان تنگ گردد جهان

سخن هیچ مگشای با رازدار

که وی را بود نیز انباز و یار

سخن بشنو و بهترین یادگیر

نگر تا کدام آیدت دلپذیر

سخن پیش فرهنگیان سخته گوی

گه می نوازنده و تازه‌روی

مکن خوار خواهنده درویش را

بر تخت منشان بداندیش را

هرانکس که عذر کند بر گناه

تو بپذیر و کین گذشته مخواه

همه ی داده ده باش و پروردگار

خنک مرد بخشنده و بردبار

چو دشمن بترسد شود چاپلوس

تو لشکر بیارای و بربند کوس

به جنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ

بپرهیزد و سست گردد به ننگ

وگر آشتی جوید و راستی

نبینی به دلش اندرون کاستی

ازو باژ بستان و کینه مجوی

چنین دار نزدیک او آب‌روی

چو بخشنده باشی گرامی شوی

ز دانایی و داد نامی شوی

تو پند پدر همچنین یاددار

به نیکی گرای و بدی باد دار

همی خواهم از کردگار جهان

شناسندهٔ آشکار و نهان

که باشد ز هر بد نگهدارتان

همه ی نیک نامی بود یارتان

ز یزدان و از ما بر آن کس سلام

که تارش خرد باشد و داد پود

نیارد شکست اندرین عهد من

نکوشد که حنظل کند شهد من

بیا تا همه ی دست نیکی بریم

جهان جهان رابه بد نسپرسم

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)

گر ایوان ما سر به کیوان برست

ازان بهرهٔ ما یکی چادرست

چو پوشند بر روی ما خون و خاک

همه ی جای بیمست و تیمار و باک

بیابان و آن مرد با تیز داس

کجا خشک و تر زو دل اندر هراس

تر و خشک یکسان همی بدرود

وگر لابه سازی سخن نشنود

دروگر زمانست و ما چون گیا

همانش نبیره همانش نیا

به پیر و جوان یک به یک ننگرد

شکاری که پیش آیدش بشکرد

جهان را چنینست ساز و نهاد

که جز مرگ را کس ز مادر نزاد

ازین در درآید بدان بگذرد

زمانه برو دم همی بشمرد

چو زال این سخنها بکرد آشکار

ازو شادمان شد دل شهریار

ز مادر همه ی مرگ را زاده‌ایم

برینیم و گردن ورا داده‌ایم

درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی «درباره شاعر بزرگ فردوسی»




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «درباره روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی (درباره شاعر بزرگ فردوسی)»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..