زیبا کرمعلی بازیگر جوانی است که توانسته اخیرا خودرا در سینمای کشور ایران نشان دهد و محبوبیت خاصی در بین مردم دارد.زیبا کرمعلی از جمله بازیگرانی است که می تواند آینده روشنی در سینمای کشور ایران داشته باشد، بازیگری که برای نخستینبار در فیلم سینمایی «لاتاری» ایفای نقش کرد و توانست بیش از حد انتظار از یک بازیگر تازه کار ظاهر شود. کرمعلی علاوه بر بازیگری، در رشته کارگردانی سینما در دانشگاه هنر تحصیل میکند ودر صحبتهایش گفته است که بزودی یک فیلم کوتاه میسازد.
او که روزی رتبه 8 کنکور سراسری شده است، علت انتخاب رشته کارگردانی سینما را علاقهاي میداند که از کودکی و نوجوانی به آن پیدا کرده است. او می گوید که علاقه دارد بازیگری را ادامه دهد؛ اما کارگردانی را بیشتر از بازیگری دوست دارد.
در ادامه گفتوگوی زیبا کرمعلی بازیگر فیلم سینمایی «لاتاری» را میخوانید:
خانم کرمعلی چه شد که سینما را بعنوان آینده کاری خود انتخاب کردید؟
علاقهمند شدن من به حوزه سینما به سن 12 سالگی باز می گردد. در آن سال ها من به صورت جدی شروع به نگارش برای نشریه مدرسه کردم و داستانهاي کوتاه و بلند می نوشتم و حتی وبلاگ هم داشتم.
یعنی به صورت جدی نویسندگی می کردید؟
برای خودم کاملاً جدی بود اما هنوز به اندازه کافی جسارت و شجاعت نداشتم که دامنه مخاطبان نوشتههایم را گستردهتر کنم. حتی داخل وبلاگم با نام مستعار مطلب می نوشتم. البته در زمانی دوستی بود که به شدت من را برای نشر نوشتههایم تشویق کرد اما احساس کردم هنوز زود است. هنوز هم تک تک نوشتههایم را نگه داشتهام که مهمترین آن شاید زمانی است که سالهای زیادی از زندگیام را صرف آن کردهام و منتظرم زمانش برسد تا آنرا آماده نشر کنم.
به غیر ازآن، نوشتن از همه ی چیز تبدیل به عادت شده بود تا زمانی که دریافتم صفحه کاغذ تخیلات مرا ارضا نمیکند و لازم است تمام این نوشتهها بصری شوند! سینما شوند! و تقریبا 13 سالگی بود که مصمم شدم سینما را بعنوان رشته تحصیلی خود انتخاب کنم.
از 12 سالگی دوست داشتید که در سینما کار کنید، پس چرا وارد رشته ریاضی شدید؟
دوست داشتم امکانی بود تا بتوانم رشته سینما را برای مقطع هنرستان انتخاب کنم که در آن زمان در شهر کرج این رشته برای دختران ارائه نمیشد و از آنجا که کیفیت تحصیل و آموزش در سایر هنرستانها به شدت ضعیف بود، برای دستیابی به نتیجه بهتر در کنکور هنر تصمیم گرفتم از رشتههاي نظری یکی را انتخاب کنم که نهایتاً انتخابم ریاضی بودو دیپلم من ریاضی شد و پیش دانشگاهی را در رشته هنر گذراندم. البته که اگر به عقب برمیگشتم بجای ریاضی، علوم انسانی را برای دیپلم انتخاب می کردم. چرا که امروز بیشتر از ریاضی به کارم میآمد.
رتبه 8 کنکور شدید؟
بله؛ البته قرار بود بهتر بشوم اما چون آخر کار کمی خسته شده بودم و شاید حتی بیانگیزه، از فضای درس خواندن فاصله گرفتم و نهایتا 8 شدم. البته از این نتیجه کاملاً راضی و خوشحالم.
بعد از کنکور چه اتفاقی افتاد؟
بعد از کنکور… شاید پررنگ ترین خاطره برای من، بیماری شدید پدربزرگم است که در روزهایی که خبر رتبه کنکورم رسید، خلاف بقیه خانوادهها چندان فرصت شادی پیدا نکردیم و کاممان تلخ بود. بعد هم که ورود به دانشگاه و باقی ماجراها.
از همان اول می دانستید که دانشکده سینما تئاتر دانشگاه هنر تهران را انتخاب می کنید؟
بله؛ از همان اول برنامهام ادامه تحصیل در رشته کارگردانی سینما در دانشگاه هنر بود. به من گفته بودند برای ورود به سینما تئاتر لازم است رتبه زیر 100 داشته باشید که البته بعدا فهمیدم رتبه بسیار بهتری نیاز است! و طبیعتا تمام برنامه ریزیها و هدفم کسب بهترین رتبه برای ورود به دانشگاه مورد علاقهام بود.
از انتخابتان و دانشگاهتان راضی هستید؟
انتظارم از دانشگاه زیاد نبود. با توجه به اینکه مشاور کنکورم، خودش دانشجوی سال بالایی رشته سینما بود، خیلی از شرایط نامساعد آموزشی در دانشکده را برای من تشریح کرده بود؛ بهمین خاطر چندان منتظر اتفاق خاصی نبودم و شاید دلیلی که خلاف بقیه هم سالانم دچار سرخوردگی نشدم همین آمادگی قبلی بود.
برای جبران ضعف سیستم آموزشی سعی کردم خودم از همان ترم اول فنی را یاد بگیرم ودر همین راستا سعی کردم تا حد مطلوبی تدوین بیاموزم که به نظرم یکی از بهترین اقداماتم بودو در نتیجه می توان گفت از مسیری که طی کردهام راضی هستم اما از وضعیت تحصیلی در دانشگاه خیر!
متأسفانه وضعیت آموزشی و امکانات دانشکده سینماتئاتر به رغم اسم و اعتبار بزرگی که به دوش میکشد به شدت ضعیف و شکستخوردهاست. گواهش هم اعتراضات اخیر دانشجویان دانشکده علیه ضعفهاي شدید مدیریتیاست. امیدوارم بزودی اتفاقاتی رقم بخورد تا این وضعیت نامساعد کمی سامان پیدا کند و این همه ی امید استعدادهای تازه ناامید نشود.
جلو تر میرویم، شما همراه سایر اعضای انجمن علمی سینما تصمیم میگیرید نشستی را پیرامون فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» در دانشکده سینما و تئاتر برگزار کنید.
من و دوستانم در انجمن علمی تصمیم گرفتیم فیلم ماجرای نیمروز را اکران کرده و پس ازآن نیز جلسه نقد و بررسی آن با حضور عوامل انجام شود. مسئولیت دعوت عوامل با من بود. این اکران مقارن بود با اکران فیلم در سینما های کشور. من موضوع رابا آقای مهدویان در بین گذاشتم و او بسیار استقبال کردند و مرا برای این رویداد یاری دادند و نهایتاً شرایط حضور او و پنج نفر از عوامل فیلم از جمله آقای امینی در دانشکده ما فراهم شد.
و چه شد که محمدحسین مهدویان شما را برای فیلم «لاتاری» انتخاب کرد؟
بعد از نشست، آقای مهدویان با من صحبت کردند و گفتند که در حال نگارش فیلمنامه تازه اي هستند و خود و آقای امینی گمان می کنند که یکی از نقشها مناسب من است. من آن روز حتی نمی دانستم فیلم چه موضوعی دارد، داستان آن تاریخی است یا در زمان حال رویدادی را جلو می برد. آقای مهدویان صحبتهایش را ادامه داد و گفت که اگر علاقهمند باشم آقای امینی بزودی قراری را ترتیب خواهند داد. چنین شد و نهایتاً همکاری ما شکل گرفت.
آقای مهدویان در آن روز بشما نگفت که نقشی که به پیشنهاد کرده است، نقش اول زن فیلم است؟
خیر. راستش را بخواهید در آن روزها به هر چیزی فکر می کردم، بجز بازیگری. اوایل همان بودن درکنار تیمی حرفهاي و کاربلد برای من هیجان انگیز بود. اینکه نقش چیست یا چقدر دیده می شود تغییری در تصمیم من ایجاد نمیکرد. تمام چیزی که میخواستم این بود که انجامش دهم و از بودن کنار کارگردان فیلم تحسین برانگیز «ایستاده در غبار » تجربه کسب کنم.
پدرتان وقتی فهمید که قرار است بازیگری کنید، چه واکنشی نشان داد؟
پدرم اوایل فکر نمیکرد که موضوع جدی باشد. بعد که پروژه جدی تر شد و گفتند که نقشی که قرار است ایفا کنم نقش اول فیلم است، کمی ترسیده بودم، چرا که تا به حال در هیچ فیلم یا تئاتری ایفای نقش نکرده بودم. البته که ترس به مرور از بین رفت و خواستن جانشین آن شد. پدر نیز اوایل هر چند رضایت کافی نداشت اما بعد ها در مصاحبه و تعامل با من و آشنایی بیشتر با شرایط کار رضایت و خاطرجمعی پیدا کرد.
محمد حسین مهدویان در کارگردانی و بازی گرفتن از بازیگرها، آدم سخت گیری است؟
او در بازی گرفتن از بازیگر بسیار جزئینگر، دقیق و جدی هستند. ما در فیلم سینمایی «لاتاری» آقای امینی را بعنوان بازیگردان نیز داشتیم و خب حضور ایشان خودش نقطه قوتی برای هر پروژه و هر کارگردانی است. ایشان درکنار آقای مهدویان همواره به بهترین نحو بازیگران را هدایت کرده و برای ارائه بازی یکدست و کم اشکال یاور کارگردان بود.
شما تئوری کارگردانی سینما را در دانشگاه آموخته بودید، وقتی در فیلم سینمایی «لاتاری» به صورت عملی با کاری که یک کارگردان باید انجام بدهد رو به رو شدید، از انتخاب رشته کارگردانی سینما پشیمان نشدید؟
البته که نه! خب لاتاری نخستین حضور من در سینمای بلند بود اما پیش ازآن تجربه حضور در پروژههاي فیلمهاي کوتاه به عناوین دیگر را داشتهام و حقیقتاً پروژههاي فیلم کوتاه امروز سینمای کشور ایران، از نظر کیفی و تکنیکال چیزی کم از سینمای بلند ندارند! کما اینکه در بسیاری مواقع فشارهایی که فیلمسازان فیلم کوتاه متحمل میشوند بدلیل کمبود بودجه، بسیار بیشتر است. پس طبیعتاً بودن سر صحنه «لاتاری» نه تنها برای من وحشتناک نبود، بلکه اعتماد به نفس من را برای فیلمسازی و کارگردانی دو چندان کرد.
برخورد شما با ساعد سهیلی بعنوان پارتنر چطور بود؟ ایفای نقش جلوی او برایتان سخت بود؟
تمرینات من با آقای امینی آغاز شد که البته در ادامه امیر حسین هاشمی هم برای کمک به من به برخی تمرینها ملحق شد. صادقانه و عامیانه بگویم! شاید مدتها طول کشید تا یخ من جلوی همین دو فرد آب بشود! روزی که قرار بود ساعد را برای نخستین بار ببینم و تمرین کنیم نگران بودم و استرس داشتم اما درست زمانی که متن را در دست گرفتیم و شروع به خواندن کردیم، تمام استرس و نگرانی دور ریخته شد! نشانی از ترس نبود. البته که برخورد دوستانه و گرم ساعد سهیلی دراین موضوع به شدت تاثیرگذار بود. چیزی که تا پایان پروژه وجود داشت.
خانم کرمعلی، خوش شانسی شما این بود که با گروهی وارد سینما شدهاید که انسانهاي درستی هستند. عده اي از افراد از طریق راههاي غیر عرفی وارد سینما می شوند، راههایي که عموماً راه درستی نیستند و از انها سوء استفاده میشود. آیا درباره اینگونه ورود به سینما چیزی شنیدهاید و اطلاعاتی درباره آن دارید؟
بله اطلاع دارم؛ این موضوع از جمله موضوعاتی است که درباره آن زیاد میشنویم و تنها مربوط به سینمای کشور ایران نمیشود ودر تمام دنیا شیوع پیدا کرده است. آدمهاي بیاخلاق در هر صنفی وجوددارد، در سینما نیز وجوددارد؛ اما به نظرم گاهی خود ما خانمها نیز دراین موضوع مقصر هستیم و اعتماد زودهنگام ما را بیشتر در دسترس آسیب قرار می دهد. البته که این حرف به هیچ وجه به معنای رفع تقصیر از طرف مقابل نیست! به هیچ وجه!
فرد بی اخلاق و سوء استفادهگر طبیعتاً از سمت هیچ فردی تبرئه نمی شود اما فکر می کنم برای تغییر این شرایط اگر ما خانمها از خودمان شروع کنیم زودتر و بهتر نتیجه خواهد داد. لازم است ما خانمها شجاعت دفاع از مرزهای اخلاقی خودرا بیاموزیم. گاهی اوقات بی مبالاتیهایي از سمت خود ما اتفاق میافتد که بستر را برای افراد سوء استفاده گر مهیا میکند.
فکر میکنم لازم است ما اول خواستهها و مرزهای اخلاقی خودرا بشناسیم و بدانیم که این دو درکنار هم مفهوم پیدا می کنند. اگر خواستهها به قیمت فدا کردن اخلاق به دست بیایند، بعد از حصولشان خودبه خود برای ما بی معنی خواهند شد.
متاسفانه این موضوعات تلخ وجوددارد و برای حل آن باید اصلاحاتی اجتماعی صورت پذیرد.
برخوردی با آن گونه از فیلمسازان داشتهاید؟
بله؛ ولی چون من آدم حساسی هستم و طبق معمولً تمام جوانب را درنظر میگیرم، زود متوجه این موضوع شدم و با آن گروه همکاری نکردم. گاهی با یک تحقیق جزئی می توان این موضوعات را متوجه شد. متاسفانه در جهانی زندگی می کنیم که آسان نباید اعتماد کرد. باید پیش از ورود به هر کاری تمام جوانب آن سنجیده شود.
بازیگری را ادامه میدهید؟
بله. و تلاش میکنم در آن مسیر رو به جلو پیش بگیرم و بهتر شوم.
فیلمنامه رابه شما دادند و شما خواندید و متوجه شدید که داستان راجع به قاچاق دخترهای ایرانی به شهر دبی است نظر شما راجع به داستان فیلم چه بود. از قبل اطلاع داشتید که چنین اتفاقی میافتد ؟
بله میدانستم که برای خانمها و دخترهاي کشورمان چنین اتفاقاتی میافتد، چه در شهر دبی و چه در هر جای دیگری اما تا آن زمان به این دقت پیگیر این موضوع نشده بودم. ساخت فیلم بر مبنای چنین ایدهاي به نظرم تصمیم جسورانهاي بود که از جانب گروه سازنده گرفته شد. شخصاً به این فکر کردم که شاید کاراکتر نوشین و مسیری که سر راهش قرار میگیرد
باعث شود حتی فقط یک نفر که ممکن است در دسترس چنین سوء استفادهاي باشد، بیشتر درنگ کند و بیشتر پیگیر شود و همین شخصیت نوشین را برای من ارزشمندتر کرد.
نخستین بار چه زمانی نسخه نهایی فیلم را تماشا کردید؟
من نسخههایي ناتمام از فیلم را دیده بودم، ولی نسخه نهایی آنرا روز اول نمایش در جشنواره فیلم فجر تماشا کردم. درپردیس آزادی و کنار پدر و مادرم.
قبل از فیلم سینمایی «لاتاری» تجربه حضور در جشنواره فیلم فجر را داشتید؟
سال های پیش مخاطب جشنواره بودم؛ اما نخستین بار بود که بعنوان عوامل فیلم در جشنواره شرکت داشتم.
فیلم در کاخ سیوششمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد و نشست خبری آن برگزار شد؛ از سؤالاتی که امکان در میان گذاشتن آن بود نمیترسیدید؟
برای نخستین بار بود که دریک نشست خبری حضور مییافتم اما از سوالاتی که ممکن بود پرسیده شود ترسی نداشتم. کلا چندان آدم ترسویی نیستم و طبیعتاً برای پاسخ به سوالات احتمالی هم آمادگی داشتم. اما خب تقریبا هیچ سوالی از بازیگران پرسیده نشد و نشست جنبهاي سیاسی بخود گرفت و سوالات همه ی خطاب به آقای رضوی و آقای مهدویان بود. مثل هر اثر دیگری، برخی فیلم رابه شدت دوست داشتند و برخی دیگر هم خیر.
نظر خودتان چه بود آیا فیلم خطرناکی بود ؟
به نظرم بجای اینکه به یک فیلم نگاه امنیتی داشته باشیم، بهتر است آنرا نقد کنیم. حکومتِ هیچ کشوری رابه خاطر آثار هنریاش محاکمه و قضاوت نمیکنند! ما می توانیم آثار را نقد کنیم اما نگاه امنیتی به فیلمها و هر اثر هنری نتیجهاش تنها محدود کردن دامنه تخیلات و ذهن هنرمندان و فیلمنامه نویسان و نهایتاً تشدید سانسور است. البته این مطلب فقط محدود به لاتاری نیست و هر اثری را شامل میشود. بزرگ ترین رنجی که آثار سینمایی ما میکشند همین عقیم ماندن فیلمنامهها ومحدود شدنشان به هزار و یک مرز و قانون نوشته و نانوشته است.
جشنواره فیلم فجر به روزهاي پایانی خود رسید و نامزدهای دریافت سیمرغ اعلام شدند، شما آن روز چه حسی داشتید؟
فیلم ما دیده شده بودو از این بابت همه ی خوشحال بودیم اما خب جدای از احتمالات دیگر، حداقل خاطرجمعی داشتم که ساعد سهیلی نامزد بازیگر نقش اول خواهد بود. البته که از نقش آفرینی بی نظیر آقای حجازی فر هم نباید آسان گذشت.
گفتید که فیلم کوتاه می سازید. در چه مرحلهاي هستید؟
بله و اکنون در مرحله نوشتن فیلمنامه هستیم.
قبلا فیلم کوتاه ساختید؟
کارگردانی نکردم اما در مقامهاي دیگر همکاری داشته ام. تدوینگر، منشی صحنه و دستیار کارگردان بودهام.
یعنی بزودی شما یک فیلم کوتاه میسازید؟
بله. به امید خدا.
عده اي از کارگردانان سینمای کشور ایران از جمله محمدحسین مهدویان، علاوه بر کارگردانی فیلمنامه اثر را هم خود مینویسند. نظر شما درباره این موضوع چیست، آیا با این انگاره که کارگردان خود نویسنده فیلمنامه اثر هم باشد موافقید و تصمیم دارید در کارهایی که تولید می کنید خود نویسنده فیلمنامه نیز باشید؟
خیلی قائل به این نیستم که حتما تمام آثاری که بسازم، خود فیلمنامه اش را نوشته باشم. در حال حاضر هم به دوستان فیلمنامه نویسم پیشنهاد دادم که اگر فیلمنامهاي در دست دارند و علاقه دارند که اثری با آن فیلمنامه تولید شود، بدهند تا به صورت مشترک و با همکاری یکدیگر آن اثر را تولید کنیم؛ چرا که بنظر من خود این همکاری چالش جذابیست که دو فرد با دو تفکر مختلف تلاش کنند باهم همراه شده و دو برداشت مختلف از یک متن رابه تصویر واحد برسانند.
اما در اینباره یک بحث وجوددارد، اینکه عموماً افرادی که فیلمنامه هاي خوبی دارند، می خواهند خود آنرا کارگردانی کنند. بنابر این کسی قبول نمی کند که فیلمنامهاش را در اختیار دیگری بگذارد. در واقع تقریبا همکاری بین گروه فیلمنامه نویسی و کارگردانی در کشور ما و به ویژه میان دانشجویان این رشته بسیار اندک است.
عده اي از فیلمسازان در آثارشان دغدغههاي مشترکی را دنبال می کنند، مثلا یک فیلمساز تصمیم میگیرد که در فیلمهایش دغدغههاي اجتماعی مردم رابه تصویر بکشد، فیلمساز دیگر پا فراتر میگذارد دغدغه هاي سیاسی خود یا مردم رابه تصویر می کشد. آیا شما هم در آینده کاریتان تصمیم دارید که دغدغه مشترکی را دنبال نمایید؟
نه؛ قائل به این نیستم که یک فیلمساز لزوما باید مسیر واحدی را در فیلمهایش دنبال کند و خود هم تصمیم ندارم در آثاری که میسازم مسیر واحدی را پیمایش کنم، مثلا فقط بخواهم موضوعات اجتماعی را دنبال کنم. اما شخصاً به تاریخ ایران علاقهمند هستم و دوست دارم که فیلم تاریخی بسازم. البته ساخت یک فیلم تاریخی در کشور ما کار سختی است، چرا که هم توانایی بالایی را میطلبد و هم بودجه بسیاری نیاز دارد
اما به هرحال آرزوی نهایی من، ساخت فیلم درباره بازه تاریخی قبل از اسلام ایران است؛ چون درباره آن تا کنون صحبت نشده و به نظرم اینبخش از تاریخ ما در حوزه فرهنگی بسیار مهجور مانده است. فکر میکنم صحبت کردن از گذشته و تشریح آن برای نسلهاي جدیدی که شاید تعداد زیادی از شخصیتهاي بزرگ و قهرمانان ملیشان را نمیشناسند، قدمی در راه افزایش میزان خودباوری میان ما باشد. عدم خودباوری مشکلیست
که تمامیت جامعه امروز ما ازآن رنج میبرد و از این باب آسیب می خورد. البته که علل زیادی پشت سر این ضعف فرهنگیاست اما به هرحال گمان میکنم مرور هویت و فرهنگ ملیمان باعث میشود این خود کم بینی در برابر جهان که حقیقتاً میان تک تک ما رخنه کرده است، نه بطور کامل اما اندکی کمرنگتر شود. گنجینهاي از هنر، فرهنگ و حماسههاي بزرگ پشتوانه مردم ماست. گنجینهاي که در گذر سال ها به فراموشی سپرده شده و شاید لازم است به ما یادآوری شود تا بدانیم همان گونه هم قدرت ایجاد بزرگ ترین تغییرات در دستان ماست.
امیدوارم روزی برسد که بتوانم به این آرزو نزدیک شوم.
با توجه به صحبت هاي شما، شاید بتوان این سوال رابه میان آورد که چرا عده اي از فیلمنامه نویسان کشورمان، با توجه به اینکه میدانند ما در ادبیات کشورمان آثار غنی داریم به سمت اقتباس از آثار خارجی در فیلمنامه خود میروند؟
به نظرم بخشی از این موضوع به سبب وجود برخی محدودیتهاست. متاسفانه وقتی فیلمسازی به سمت ساخت چنین آثاری می رود با محدودیتهایي رو به رو می شود که این محدودیتها زبان اثر را الکن و ناقص میکند. مثلا مرحوم علی معلم برای ساخت فیلم «کورش بزرگ» چقدر تلاش کردند و هنوز هم آن اثر به سرانجامی نرسیده است. یا از شاهنامه فردوسی که بدون شک یکی از بزرگ ترین آثار ادبی ایران و جهان است، چرا تا کنون اثر سینمایی فاخری تولید نشده است؟ باید از تهیه کنندگان و سرمایه گذاران فرهنگی پرسید که چرا قهرمانان ملی خودمان تا کنون در حاشیه و مهجور ماندهاند.
شاید دلیل دیگر این موضوع هم، به همان عدم خودباوری ما بازگردد که سبب میشود کمتر به آثار ادبی تولید شده در کشور خودمان روی بیاوریم و ترجیح تعداد زیادی از فیلمساران ما اقتباس از آثار ادبی سایر کشورهاست که امتحان خودرا پس دادهاند. البته که دراین میان انصافاً آثار درخشانی هم در اقتباس از آثار خارجی تولید شدهاند که شاید «شبهای روشن» آقای موتمن یکی از بهترین آنهاست اما همان گونه هم جای خالی ادبیات پارسی در آثار امروز ما به شدت احساس میشود.