تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




محافظه‌کار محصور علیه انقلابی‌های خشمگین

روزنامه سازندگی - مهدی یزدانی خُرّم: کتاب «ادبیات علیهِ استبداد» روایتی ست از روزگارِ بوریس پاسترناک و رمانِ دکتر «ژیواگو»اش که مقابلِ استبداد شوروی ایستادند تا رستگار شدند.

بعدها یک مقام بلندپایه قضایی شوروی گفت که در سال 1969 برنامه هایی در دفترِ دادستانی برای دستگیری پاسترناک در دستور کار قرار گرفته بود. موقعی که استالین از این موضوع مطلع شد، شروع کرد به از حفط خواندن شعرِ «رنگ آسمانی، آبی فام»؛ یکی از شعرهای بارتا شویلی که پاسترناک آن را ترجمه کرده و در سال 1945در تفلیس برای گرجی ها خوانده بود، استالین بعد از این که همه شعر را از حفظ خواند، به رییس پلیسِ مخفی اش گفت: «کاریش نداشته باشید. او در ابرها سیر می کند.» (برگرفته از فصل چهارم ادبیات علیه استبداد)

کتاب «ادبیات علیه استبداد» که پیتر فین و پتراکووی آن را نوشته اند و یک نان فیکشنِ با اهمیت است، در روایت زندگی بوریس پاسترناک دست بر موضوعی گذاشته که یکی از نمادین ترین اتفاق های ادبیات در تاریخ است علیه دیکتاتوریِ سرخ. قصه بوریس پاسترناک و حاکمان شوروی از مشهورترین روایت هایی است که در عمده کتاب هایی که درباره وضعیت فرهنگ و ادبیات و هنر در این کشور نوشته شده به آن هم اشاره می شود. رمان «دکتر ژیواگو» تنها اثرِ داستانی بلند پاسترناک چنان طنینی در پهنه اتحاد جماهیر شوروی ساخت

محافظه کارِ محصور علیهِ انقلابی های خشمگین

رمان دکتر ژیواگو

که از آن سه عنوان یکی از اصلی ترین ضربه هایی یاد می کنند که بر پیکره این نظام فرود آمد. چه قصه پاسترناک با بسیاری از نوسندگان و شاعرانِ شوروی متفاوت بود و ماجرای این رمان نیز متفاوت تر. کتاب مذکور که در ادامه ترجمه های بیژن اشتری ست پیرامون چهره ها یا خاطرات مربوط به دیکتاتورها یا زیستن در زمانه آنها با محور قرار دادن روزگار بوریس پاسترناک نشان می دهد که ژیواگو چگونه توانست نسلی را مفتون خود کند و ضربه عمیقی بر پیکره فرهنگی شوروی وارد آورد.

پاسترناک شاعر

بوریس پاسترناک که سال 1890 به دنیا آمد و سال 1960 وقتی نیکیتا خروشچف در مسیر سقوط قرار گرفته بود، از دنیا رفت، تا پیش از نوشتن رمان «دکتر ژیواگو» شاعری ست نمادین در زبان روسی. پاسترناک همراه و هم دل با انقلابِ فوریه و کودتای اکتبر بود. اویی که هر چند هیچ گاه تبدیل به یک کمونیست تندرو نشد اما گرایش های مشخص سوسیالیستی داشت و برای همین نگاهش به انقلاب، میانه رو و پاره ای اوقات انتقادی ست.

پاسترناک که از یک خانواده کاملا اهل هنر و موسیقی بر آمده و مدتی را هم در اروپای قاره ای درس خوانده بود، همیشه نسبت به آرمان های انقلاب سرخ دچار تردید بود. او که از دوستان ولادیمیر مایاکوفسکی به شمار می آمد و خیلی زود با برخی اشعارش توانست جایی برای خود بیابد بین خیل عظیم مردم شوراها، از همان ابتدا بنای ناآرامی گذاشت. به خصوص بعدِ به قدرت رسیدن استالین.

پیتر فین و پتراکووی در کتاب شان سعی می کنند به این سوال مهم پاسخ دهند که چرا پاسترناکی که گاه در تندروی و سرپیچی از رئوسِ ادبیات سوسیالیستی گوی سبقت از همه می ربود، تبعید یا زندانی نشد؟ پاسخ بسیار ساده است. اقبال و کمی هم علاقه شخصی استالین به او. از سویی دیگر پاسترناک عکسِ چهره هایی چون بولگاکف که منتقد جدی شوروی و حکومتِ بر آمده از آن بودند، رویه ملایم تری داشت. حتی دوست صمیمی اش ماندلشتام که دچار آن سرنوشتِ تراژیک شد و از پا در آمد نیز قطعاتِ مشهورش علیه استالین را در بسیاری از محافل می خواند.

در عین حال نباید از یاد ببریم که رابطه نویسندگان و قدرت در دورانی که پاسترناک می زیست بسیار متناقض و پیچیده بود. از سویی ژدانف پاسترناک را «خوک» خطاب می کرد و از سویی دیگر هیچ گاه ویلای او در مجتمع نویسندگان شوروی از او پس گرفته نشد. از سویی دیگر نباید از یاد ببریم که پاسترناک عمدتا شاعرِ عاشقانه ها بود. حتی نمادین ترین اشعارش که مثلا درباره جنگ جهانی سروده شده است هم تمی عاشقانه یا میهنی دارند و کتاب ضاله او: «دکترژیواگو» عملا در زمانی منتشر می شود که نویسنده کُشِ اعظم، استالین در قید حیات نیست.

نویسندگان کتاب «ادبیات علیه استبداد» با درک این نکته نشان می دهند که پاسترناک با وجود مقاومت بسیار شدید علیه منویات حزب و خانه نویسندگان گاه ناچار می شد با آنها همراهی کند و گاه او را مقابل عمل انجام شده قرار می دادند. پاسترناک کسی ست که استالین شخصا به او تلفن می کند و این اتفاقی نبود که برای هر نویسنده یا شاعری بیفتد...

محافظه کارِ محصور علیهِ انقلابی های خشمگین

بوریس پاسترناک همراه همسر و فرزندش

تولد عاشقانه سیاسی

اما پاسترناکِ شاعر که طنین اشعارش چونان سرگی یِسِنین جوانمرگ یا لِرمانتوف و پوشکینِ محبوب زبان روسی را آکنده کرده بود، بعدِ پایان جنگ به فکر نوشتن رمان «دکتر ژیواگو» می افتد. کتاب «ادبیات علیه استبداد» روایت های مختلفی را گرد هم می آورد و نشان می دهد که جرقه نوشتن این رمان چگونه و با توجه به حضورِ نویسنده در جبهه های جنگ و البته زندگی شخصی و پر از ماجراهای عاشقانه اش زده شد.

طبق روایت های مستدل پاسترناک که هیچ گاه جز چند داستان کوتاه دست به نوشتن روایتِ داستانی نزده بود، این رمان را در سال 1946 آغاز می کند. رمانی که کمی بعد چیستی اش به یکی از پرسش های متولیانِ شوروی تبدیل می شود. نباید از یاد ببریم که پاسترناک در یک وضعیت متزلزل می زیست. روزی نبود که ویلای یکی از نویسندگانی که در همسایگی او زندگی می کردند خالی و دوستی به تبعید یا زندان برده نشود. وضعیت خود او هم با وجود علاقه ضمنی که استالین به شعر او داشت چندان امن نبود و فشار روانی، گاه او را تا مرز فروریزی پیش می برد، طوری که تا مدتی چیزی از او منتشر نمی شد و ناچار بود زندگی اش را از طریق ترجمه بگذراند.

پاسترناک یکی از مترجمان مهم ادبیات کلاسیک انگلیس به روسی و ترجمه هایش از شکسپیر شاخص بود. از سویی دیگر پادرمیانی های او برای دوستان شاعر و نویسنده اش عاقبتِ خوشی برایش نداشت و بارها خشمِ نیروهای امنیتی را برانگیخت. در عین حال او رام نشدنی بود هر چند اعتراض های خود را در بوق و کرنا نمی کرد و رویه ای میانه رو در این باب داشت اما تمام اینها باعث نشد که انتشار «دکتر ژیواگو» در سال 1957 در ایتالیا خشمِ مقامات شوروی را برنیانگیزد و باعث نشود نویسنده را تحتِ شدیدترین فشارها قرار دهند.

در عین حال پاسترناک زندگی عاشقانه عریانی داشت و همین امر گاه پای زن ها را بارها به زندگی او باز کرد. چیزی که ظهورش را در رمانِ مشهورش نیز می توان به خوبی مشاهده کرد. اما قصه ژیواگو چیست؟ ژیواگو نام پزشکی ست شاعر در بحبوحه انقلابِ سرخ. پاسترناک بنا بر مستنداتی که در کتاب «ادبیات علیه استبداد» آورده شده بارها از علاقه خود برای روایت تاریخ شکل گیری انسانِ روس در سال های ابتدایی انقلاب سخن به میان آورده بود.

یک تاریخ نگاری شاعرانه که به زعم او در رمان می توانست ظهور یابد و انجام شود. شخصیت او که شاهد رشد آرمان های عینی انقلابیون است و همچنین وضعیتِ روستاها، عاشق دو زن مختلف است. امری که به نقطه عطفِ رمان تبدیل می شود و در سایه این عشق است که تاریخ پر خشونت شکل گیری شوروی روایت می شود... شاید یکی از مهم ترین خوش اقبالی های پاسترناک این بود که رمانِ او هر چند قاچاقی و دور از روسیه اما در زمان خروشچفی منتشر شد که می خواست اصلاح طلبی تمام عیار باشد.

در کتاب به خوبی و دقیق روایت می شود که چگونه و به سختی این اثر در ایتالیا منتشر شد و در حالی که حزب کمونیستِ این کشور با فشار شوروی می خواست ناشر را متقاعد کند تا از چاپ این رمانِ ضدِ خلقی و ضد انقلاب چشم بپوشد! اما ژیواگو متولد شد و در زمانی کوتاه نسخه های روسی اش با کمک آمریکایی ها به دست روسی دان های داخل شوروی هم رسید و یک شبه تمامِ مسکو، سن پترزبورگ و بسیاری شهرهای دیگر شوروی از این رمان حرف می زدند. چیزی که باعث شد پاسترناک آخرین سال های عمرش را تحتِ شدیدترین فشارهای امنیتی بگذراند.

محافظه کارِ محصور علیهِ انقلابی های خشمگین

عکس مشهوری از نویسندگان شوروی که سرنوشت عجیبی پیدا کردند

چگونه ژیواگو رستگار شد؟

رمانِ «دکتر ژیواگو» از منظر ادبی به جهانی نزدیک است که تالستوی راوی اش است. یک حماسه تاریخی با خرده شخصیت های فراوان و متفاوت. پاسترناک به هیچ وجه داستان نویسی تکنیکی مانند ولگاکف نبود و ساختارِ اثرش در رئالیسمی روشن و کلاسیک ساخته می شود. از سویی او مانند نویسنده ای چون سولژنیتستن نیز سودای تیره نویسی در سر نداشت. پاسترناک به واقع شاعری بود که تلاش داشت یک رمان بنویسد. بنا بر شهادت بسیاری از کسانی که نسخه های نخستینِ این اثر را خوانده یا در خانه نویسنده اش شنیده بودند، زمانِ طولانی طی شد تا نویسنده روس بتواند از سانتی مانتالیسمی که رمان در ابتدا دچارش بود عبور کند.

در واقع فرایند نوشته شدن رمان مذکور بسیار طولانی و پیچیده بود. سال های بعدِ جنگ، شروع دوباره سختگیری ها بر نویسندگان، حذفِ انبوهی از آنها و در عین حال فشار متولیان فرهنگی شوروی برای خواندنِ رمان ژیواگو. از سویی دیگر نویسندگان «ادبیات علیه استبداد» نشان می دهند که چگونه وقایع شخصی زندگی پاسترناک و برخی اتفاق های خاص باعث شدند نوشتن این رمان این قدر به طول بینجامد. دکتر ژیواگو به خاطر فشارِ سانسور ابتدا در ایتالیا منتشر شد و خشم روس ها را برانگیخت اما چون دولت خروشچف کمی قبلِ انتشار این رمان با افشای جنایت های استالین تلاش کرده بود به نوسازی فضای سیاسی دست بزند، از برخورد مستقیم با پاسترناک طفره رفت و در ازای اش تلاش کرد او را محصور کند.

راویان «ادبیات علیه استبداد» به خوبی نشان می دهند که چگونه نسخه های روسی زبان با کمک آمریکا در نمایشگاهاقتصادی مشترک میان این کشورها پخش می شود. در واقع در اندک زمانی این رمان به عرصه ای برای زورآوری سیاستمداران با هم تبدیل شده است. در کتاب روایت های متعددی سر این کتاب از برخورد کا.گ.ب و سازمان سیا وجود دارد. طوری که سیا بارها نسخه هایی خاص از آن تهیه می کند تا در فضاهای گوناگون به روس ها برساند و کا.گ.ب نیز باتمام قدرت تلاش دارد از این سوءاستفاده سازمانِ اطلاعاتی آمریکا جلوگیری کند. عمده این فعالیت ها از سوی نهادهای دانشجویی هدایت می شوند. این میان دولتِ شوروی فشارهایش را بر شخص پاسترناک به اوج می رساند، مخصوصا بعد از اعطای جایزه نوبل سال 1958 به او.

جایزه ای که پاسترناک را مجبور می کنند از پذیرفتن اش سر باز زند و به او اجازه نمی دهند برای گرفتن جایزه از کشور خارج شود. در واقع خشم مقامات شوروی با این جایزه به اوج می رسد. تمام نزدیکان پاسترناک از جمله زنی که دوستش داشت در معرض خطر و بازجویی و تبعید قرار می گیرند. پاسترناک بارها بازجویی می شود و دادستان شوروی از او تعهدنامه می خواهد. پاسترناک چنین جواب می دهد: «اگر دل تان می خواهد مرا حصر خانگی کنید و اجازه ورود خارجی ها را ندهید. اما تنها چیزی که می توانم روی کاغذ بیاورم و امضا کنم آن است که متن تعهدنامه ای را که جلویم گذاشته اید خوانده ام. من هیچ قولی نمی توانم به شما بدهم.»

محافظه کارِ محصور علیهِ انقلابی های خشمگین

اما راویان کتاب روایت می کنند که عملا پاسترناک تن به این حصر خانگی می دهد. او روی در و دیوار خانه اش برگه هایی با زبان های مختلف می چسباند مبنی بر این که نمی تواند کسی را ببیند. نزدیکانش در این دوران او را به شدت خسته، عذاب کشیده و تنها روایت کرده اند. پاسترناک هر چند به زندان یا تبعید نمی افتد اما بیشترین حجم توهین، عذاب و حصرِ خانگی را تحمل می کند. در واقع دولت خروشچف تنها کاری که با او نمی نکند کشتنش است. نقل قولی از دوست پاسترناک، آیزایا برلین، فیلسوف، موقعیتِ نویسنده را در این سال های پایانی عمر به خوبی نشان می دهد. برلین می نویسد:

«پاسترناک مثل تولستوی در سال های پایان عمرش است که دولتِ تزاری توزیع کنندگان انجیلش را دستگیر و مجازات می کرد اما خود پیرمرد به قدری مشهور و خاص بود که پلیس جرأت نداشت هیچ تعرضی به او بکند.» و این اتفاق برای کمتر نویسنده ای در شوروی افتاده بود تا آن زمان. بوریس پاسترناک با دکتر ژیواگو تبدیل به چهره ای بین المللی می شود. او تاریخ انقلاب و جنگ های داخلی بین 1918 تا 1920 را از نگاه یک روشنفکرِ عاشق می نویسد و نشان می دهد چه خشونتی رقم خورده است. برای همین رمانش ورایِ نبرد سیاسی و ایدولوگی که بین بلوک غرب و شرق وجود داشت، شأن ادبی مهمی پیدا می کند.

از یاد نبریم که ژیواگو، زمانی به مفهوم مرسوم تکنیکی یا ساختارشکن نیست بلکه دارای یک روحِ تولستوی وار است که درش تاریخ تولدِ دورانی نو از منظری انتقادی و غیر تبلیغاتی روایت می شود. یکی از دلایلی که چنین استبدادِ شوروی را برآشفت از انتشار این رمان، شهرت و محبوبیتِ ملی پاسترناک بود. در مقام شاعر، بی تردید پاسترناک در زمانی که ژیواگو منتشر شد، یکی از شاعرانی بود که اشعارش در اکثر نقاط شوروی خوانده و زمزمه می شد و این یک افسانه نیست. مرگ او در هزار و نهصد و هفتاد رقم خورد. در حالی که مرگی پرحاشیه و خبر بود. مقامات شوروی سعی کردند چندان حساسیتی به مرگش نشان ندهند ولی انتقام شدیدی از معشوقه او گرفتند

که در کتاب به وضوح روایت شده است، هر چند شخص خروشچف بعدِ گزارشی که دامادش از کتاب به او داد، بسیار از دستِ اتحادیه نویسندگان شوروی برآشفت و رییس اش را هم برکنار کرد. در گزارشی که به او داده بودند، چنین نوشته شده بود: «این رمان کتابی نیست که یک کمونیست جوان از فرطِ شعف کلاهش را به آسمان پرتاب کند، اما یک کتابِ ضد انقلابی هم نیست.» بنابراین روایت با حذفِ چیزی نزدیک به چهارصد کلمه می شد رمان را در شوروی چاپ کرد و وقتی خروشچف فهمید با تنگ نظری جریان های تندرو این رمان به یک معضلِ بین المللی تبدیل شده، برایش بی نهایت عصبانی شد. اما دیگر کار از دست رفته بود و نماد ساخته شده بود.

پاسترناک دوباره اجازه یافت در انظار عمومی حاضر شود و حتی به اتحادیه نویسندگان بازگردد. او این دومی را نپذیرفت. اما بعدِ مرگ او و برکناری خروشچف سیاستِ مقابله با این رمان و طرفدارانش از سر گرفته شد و این دقیقا زمانی بود که «فرزندانِ ژیواگو»، همان نسلی زاده شدند که منتقدِ وضعیت بودند و جریانی را رقم زدند که تا پایان دوران شوروی باقی ماند. قصه ژیواگو در کتاب «ادبیات علیه استبداد» یک روایت ادبی یا تاریخی نیست بلکه بیانگر این نکته است که یک رمان چگونه توانست قلبِ دیکتاتوری را نشانه رود و تاریخ سازی اش را خراب کند. رمانی که در ساختار یکی از نویسنده کش ترین حکومت های جهان و در حالی که در خاکِ اصلی اش هم منتشر نشد، منشأ حرکت بود و این جادوی بزرگِ پاسترناک است.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «محافظه‌کار محصور علیه انقلابی‌های خشمگین»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..