تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




یک هفته و چند چهره؛ سرسام دلار و لوگوی رم

برترین ها - ایمان عبدلی:

دلار بازان یا (آشوب هفته)

نوسانات بازار ارز مهم‌ترین و فراگیرترین اتفاق چند روز گذشته بود، گو این که نوسان بازار ارز برای مردمی که سقوط و صعود‌های یک شبه روزگار جنگ و دهه‌های پیشین را تجربه کرده اند اتفاق ترسناکی است. با چنین پیش زمینه‌ی تاریخی و با نگاه به اتفاقات سیاسی چند وقت اخیر تمام بحران‌های بازار ارز قابل پیش بینی می‌نماید و غافلگیرمان نمی‌کند، امتداد رکود در دولت روحانی که البته با مهار تورم همراه بوده مانع از به رونق رسیدن بازار به مفهوم عام آن است.

رکود ادامه دارد و هیچ بازار سرمایه گذاری مطمئنی پیش روی سرمایه‌های سرگردان قرار ندارد، مسکن با رشد قیمتی که بیشتر متاثر از خِسَت در عرضه است با شیبی نزدیک به ۱۲ درصد اصلا دیگر محل سرمایه گذاری نیست. نرخ سود بانکی هم که کاهش داشته و وضعیت نامطمئن موسسات مالی و اعتباری مردم را به طور کلی نسبت به سرمایه گذاری در بانک‌ها بدبین کرده، اقداماتی مثل عرضه اوراق هم نهایتا چیزی نزدیک به یک چهارم سرمایه‌های سرگردان را جمع کرده است. صادرات در نیمه دوم سال ۹۶ افت داشته و تنگنا‌های مبادلاتی با دنیای بیرون درکنار محدودیت دستوری که جلوی افزایش طبیعی نرخ دلار را می‌گیرد (اصولا باید نرخی برابر با مابه التفاوت تورم در اقتصاد ایران و تورم جهانی داشته باشد) همه عواملی موثر در افزایش افسارگسیخته نرخ ارز است این‌ها همه متغیر‌هایی اقتصادی است که گاه متاثر از سومدیریت است و گاه متاثر از تحولات سیاسی کلان است. آن چه که مربوط به مدیریت است را نمی‌شود قضاوت کرد، ما نمی‌دانیم سهم دولت از سرمابه ارزی چقدر است و صرافی‌ها دقیقا تحت کنترل کدام نهاد‌ها هستند! آیا این که ادعا می‌شود دولت کمتر از نصف سرمایه ارزی را تحت کنترل دارد درست است؟ این که نهاد‌هایی موازی می‌توانند نقش آفرینی کنند و مسئولیت نپذیرند، یک گزاره تخیلی است یا یک واقعیت عینی؟ گاه سیگنال‌های دیده می‌شود که این فرضیه را یک واقعیت نشان می‌دهد، وقتی می‌گویم فرضیه یعنی استقبال و سرور برخی خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها از تنش ارزی و گاه البته گمان می‌کنیم این نگاه بدبینانه است، هر چه هست آن بخش سومدیریت ماجرا یتیم است و پدر و مادر ندارد.

بخش دیگر ماجرا، اما فشار‌های بین المللی است، همان بخشی که دولت روحانی و در راس آن ظریف به شدت تلاش کردند که به تنگنای مثل این روز‌ها نرسند یا آن رابه تاخیر بیاندازند، اما همه چیز در ید آن‌ها نبود، بماند که همان سیاست گذاری و اجرای دیپلماسی معتدل دولت روحانی هم هزار و یک دست پیدا و پنهان داشت. با این همه روی کار آمدن ترامپ در آمریکا از بداقبالی برجام دوستان بود او هر چه در توان دارد برای تضعیف ایده‌ی «برد – برد» به کار گرفته. اولتیماتومی که برای برجام تعیین شده در حداقلی‌ترین تاثیر منفی دل خیلی از سرمایه گذاران را خالی کرده و حالا همان طور که اخبار رسمی هم تایید می‌کند فوج فوج سرمایه از کشور خارج می‌شود و مطمئنا این آن چیزی نیست که دولت روحانی می‌خواست، حالا یادآوری تلاش‌های برجام خواهانه دولت روحانی اتفاقا یادآوری تلاشی است که واقعی و منطقی بود و گرچه که بالاخره روز مبادا رسید.

یک هفته و چند چهره؛ سرسام دلار و لوگوی رم

یادمان باشد هر اتفاقی البته متاثر از تقویم هم هست؛ از دیماه تا امروز کمتر از چهارماه گذشته، یادآوری اتفاقات دیماه در تحلیل اوضاع یک داده دیگر می‌دهد، شرایط کلی آمادگی هر آشفتگی را دارد اگر موضوعی گره به روزمره مردم بخورد که بد از بدتر خواهد شد، مرادم این است که همزمانی‌ها و انطباق فضا را تند کرده، ویرانه‌های هشت سال بی تدبیری اقتصادی احمدی نژادی و دملی که از اقتصاد مبهم و غیر پاسخگو رانتی در چهل سالگی بیرون زده در کنار ترامپی که ناگهان دنیا را تحت تاثیر قرار داده همه شوربختانه در یک دوره تاریخی کنار هم نشسته اند، درک و دریافت این‌ها در تامل و مکث بدست می‌آید طبیعتا مردمی که خودشان را ملزم به اظهار نظر درباره هر چیزی می‌دانند و از آمادگی بدنی رونالدو تا نرخ ارز را پوشش می‌دهند! نمی‌توانند از آلام کم کنند و خودشان بر ناامیدی خودشان اضافه می‌کنند از چنین مردمی سلبریتی‌هایی بر می‌خیزد که نه در ایام انتخابات نباید چراغ راهمان باشند و نه در چنین برهه هایی.. (سلبریتی‌ها بحث مفصلی می‌طلبد، بماند به هنگامش)

این‌ها را گفتم که به این جا برسم عرصه عمومی در ایران آغشته به «منهم گرایی» است، هر چه اکثریت می‌گویند، ناگهان مقبولیت ایجاد می‌کند. چشم بسته‌هایی هستیم که در یک دالان تاریک دستمان را نفر جلویی بند کرده ایم هر جا که می‌رود می‌رویم، پوپولیسم از چنین عرصه عمومی تولید مثل می‌کند، دولت‌ها در این جا مجبورند برای اقناع افکار عمومی تن به اقدامانی نظیر دلار تک نرخی ۴۲۰۰ تومانی بدهند و این علاج ماجرا نیست، دوباره چندی بعد این قانون بازار است که نرخ ارز را بالا می‌کشد مردم هیجانی، دولت پوپولیست می‌زایند، چنین روندی در آمریکا هم شوربختی می‌آورد چه برسد به خاورمیانه‌ی نفت و خون.

پی نوشت: مردم حق اظهار نظر دارند، آسیب دیده اند و عاصی اند، مراد از مردم در متن بالا آن‌های هستند که صرفا نقش آفرینی منفی دارند و خب کلیت مردم را شامل نمی‌شود.

حامد بهداد یا (ژست هفته)

بازیگری سینما یک مفهوم است و فقط قدرت بیان و استفاده از زبان بدن و این‌ها نیست، اصلا شاید بازیگری در زمانه فعلی بیشتر از این که تکنیک یا احساس بخواهد، زمان سنجی می‌خواهد. تصور کنید شما بازیگری هستید که طی چند وقت اخیر کمتر در مرکز توجه بوده اید! نمونه‌های تازه تری از جنس کار شما به بازارعرضه شده که مخاطب بیشتر می‌پسندد، خب چه می‌کنید؟ در این سینمای رانتی رابطه ای، چه می‌توانید بکنید؟ بله، درست است باید رسانه‌ای شوید، و حامد بهداد رسانه‌ای شده است او استعداد این جنس شهرت آفرینی را هم دارد.

چند سال پیش خیلی قبل‌تر از این که بهداد یک نیمچه برندی از عصیان و تشویش برای خودش بسازد مهمان یک برنامه سینمایی در شبکه سه شده بود، و مجری برنامه از آن سوالاتی پرسید که عشق را به عرفان متصل می‌کرد، بهداد با صورتی که عضلاتش جمع شد و با لحنی بریده و اگزجره فرم نشستنی بدیع! از گیاه عَشَقه گفت و تمام و حرف هایش تشدید داشت. او همان جا نشان داد که بلد است چگونه متفاوت بنماید و ازاصول بازیگری حداقل زمان سنجی اش را دارد. حالا همان بهداد در زمانه‌ای که مردم به شدت دوران گذشته زررق پیچیده اند، حسرتش را می‌خورند، ابزاری می‌کند که ژست تفاوت و جوانمردی بگیرد، گیریم که روی هوشنگ گلمکانی به عزت الله انتظامی لقب آقای بازیگر داده بوده، چه ایرادی دارد؟ عرصه ژورنالیسم پر از این عناوین است؟ مگر مثلا سلطان بودن علی پروین نافی سلطنت دیگران است؟ لقبی برای انتظامی ساخته شده و به مدد حضور درخشان او در سینما روی کاراکتر هم نشسته، آیا آقای بازیگر بودن او می‌تواند نشانگر یک وجود بی نقص باشد؟ قطعا نه! این که انتظامی در زمانه ممنوع الکاری وثوقی و فردین جولان می‌داده و یا به وضعیت آن‌ها توجهی نکرده و کرده، چه ارتباطی به این موضوع دارد؟ مگر همین حامد بهداد که با «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره» بهمن قبادی شهرتی به هم نزد؟ باید تا ابد تاوان مواضع قبادی را بدهد؟ می‌دهد؟ طبیعتا نه!

یک هفته و چند چهره؛ سرسام دلار و لوگوی رم

کاش وثوقی و فردین هم حیات هنری بیشتری در این سرزمین داشتند و این آرزوی قشنگی است، اما در چنین جایگاهی این آرزو برای بهداد وجاهت نمی‌آورد، چون او از اسم‌هایی استفاده می‌کند که دیگر کم خطر هستند یکی فوت کرده و اصلا مربوط به سینمایی مردمی است و الان بیش از ۱۵ سال است که جایگاهش به رسمیت شناخته شده (پس از گذر از آن تندروی ابتدای انقلاب) و دیگری هم حضور کم آزاری در آن طرف آب‌ها دارد و حالا روی جلد مجلاتی نظیر «فیلم» هم تصویرش تحمل می‌شود. اما بهداد به گونه‌ای موضع می‌گیرد که انگار جسورانه در پی فتح بابی است، این موضع درباره این آدم‌ها بیست سال پیش هزینه داشت و الان نه، اتفاقا الان هنری مثل رقص را رسمیت دادند هزینه دارد، این که یک رقاص را هنرمند بنامیم نزدیک به مرز‌های فکری و تردید‌های جامعه است. اگر بنا به آوانگاریسم و پیشرو بودن است باید مرز‌های جدیدی را در ذهن جامعه باز کرد همان که هنرمندی دیگر آماج حملات شد و این کار را کرد.

مخلص کلام این که کاش حامد بهداد به روز‌های اوجش برگردد و از این شمایلی که تهیه کننده‌ها برایش دیکته کرده اند دست بردارد، هنوز بازی کوتاه او در «بوتیک» را به یاد داریم، کم حرف و متفاوت!

سانسورکنندگان لوگو یا (فرهنگ هفته)

درباره آن که سانسور کرد

مسول چنین اتفاقاتی چه کسی است؟ ناظر پخش. از کجا می‌آید؟ چه آزمون‌هایی را از سر می‌گذارند؟ چه کسانی بر او نظارت می‌کنند؟ پاسخ این سوال‌ها را نمی‌دانیم، چون دستورالعمل شفافی در این زمینه وجود ندارد، فقط می‌توانیم حدس بزنیم احتمالا آن بنده خدایی که دست به چنین سانسوری زده احتمالا فلسفه‌ی آن گرگ .. بریده را نمی‌دانسته، همین گمان هم ثابت می‌کند که برای گماردن چنین افرادی فیلتر‌های قدرتمند وجود ندارد! لازم نیست آن ناظر بداند که آن تصویر اشاره به اسطوره رموس و رمولوس پایه‌گذاران شهر رم دارد که در کودکی از پستان گرگ شیر خورده بودند، همین که درک و دریافت رسانه‌ای داشته باشد و اصلا فضای لوگو‌های ورزشی را بشناسد و بداند که خیلی از آن‌ها به مفاهیمی، چون اصالت و قهرمان پروری و اسطوره برای کسب اعتبار دست می‌اندازند کافی است. اما او نمی‌داند و این تاوان بیسوادی است!

درباره آن که مخاطب سانسور بود

صداو سیما قسمتی از لوگوی رم را سانسور کرد، سانسورش مهم نیست، قسمتش مهم‌تر است. این که جامعه را دائما جنسیتی می‌کنیم و مرز می‌بندیم برای جامعه چند قومیتی مثل ایران اتفاق خوبی نیست. نیازی نیست تحلیل گر و کارشناس باشیم ما همه در جامعه ایرانی در حصار مرز‌ها زندگی می‌کنیم. به چه زبان و گویشی حرف زدن، چه مذهبی داشتن و در کنار برساخت های، چون اصولگرا و اصلاح طلب، پرسپولیسی و استقلالی و.. عرصه را برای تفاهم و همنشینی بی نهایت دشوار کرده است. از قضا در چنین فضایی وقتی اعضای بدن را هم در جهت خصم به کار می‌گیریم و نمی‌گیریم، آش شورتر می‌شود. به عبارتی با چنین اقداماتی حواس ذهنی جامعه به سمت مسائلی می‌رود که می‌شود ندید و هزینه‌ای پایش نداد، اما ما میبینیم و هزینه اش را هم می‌دهیم. هزینه اش واژه‌هایی است که در موتور گوگل سرچ می‌کنیم و به روی هم نمی‌آوریم!

یک هفته و چند چهره؛ سرسام دلار و لوگوی رم

درباره آن که سانسور شد

این آبروریزی که در سطح «سری آ» اتفاق افتاد خیلی بیشتر از هجوم به صفحه لیونل مسی رونالدو دیگران بُرد داشته است. آن روز‌هایی که جمشید مشایخی فکر سفر به اسپانیا داشت و میخواست از دل مسی در بیاورد، دلمان را خوش کرده بودیم که این تصویری که در ذهن مسی از اسم ایران نقش بسته، نهایتا به یک سری اوباش مجازی ربط دارد و کلیت ایران را شامل نمی‌شود، اما وقتی باشگاه رم به این سانسور اخیر واکنش نشان داد در واقع صدا و سیمای رسمی را مخاطب قرار داد و این رسمیتی که سانسور از آن بیرون آمده چهره‌ی مطلوبی از ما نمی‌سازد.

خیلی از مردم دنیا سواد و اطلاعات تاریخی درباره ایران ندارند و طبیعی هم هست، اما خیلی از آن همه به شبکه‌های اجتماعی متصلند و خیلی هاشان هم با تحولات فوتبالی همراهند. این که تلویزیون دولتی ایران در جهان با این تصویر شناخته می‌شود چنیدن برابر حمله به پیج فلان فوتبالیست آبروریزی می‌آورد. واقعا امروز باید چه کسی را برای عذرخواهی از چه کسانی به کجا بفرستیم؟

محمدعلی نجفی یا (استعفا هفته)

نیازی نیست درباره اتفاقاتی که طی این چند ماه در شهرداری تهران حادث شده به تفصیل بنویسیم، درباره شورای شهری که ردای اصلاح طلبی دارد و در رفتار شبیه همان شورا‌های قبلی است. درباره عرصه‌های سیاسی که آدم‌های معمولی آن را تصرف کردند.

یک هفته و چند چهره؛ سرسام دلار و لوگوی رم

به هر حال حرف و حدیث زیاد است، افشای برخی پرونده‌های مالی پر سرو صدا یا بیماری؟ یا اصلا تمایل افرادی مثل محسن هاشمی برای تصدی گری در شهرداری تهران؟ رقص دختربچه ها؟ هر گروهی به زعم خودش داستان را جوری روایت می‌کند، مردم متاسفانه همه روایت‌ها ذیل جناح بازی و عافیت طلبی مسئولان روایت می‌کنند! استعفا یا استعفانیده؟ مساله این است!




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «یک هفته و چند چهره؛ سرسام دلار و لوگوی رم»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..