به بهانه اعتراض هایی که به جشن شهرداری تهران به مناسبت روز مادر شده است !
دائما یک ریز من حالی به حالی می شوم
چون که با هر چیز من حالی به حالی می شوم
چیز بسیار است تا حال مرا دیگر کند
گرچه با ناچیز من حالی به حالی می شوم
هیچ فرقی هم ندارد، بچه باشد یا بزرگ
چون که هستم چیز من حالی به حالی می شوم
در مراسم های رقص و جشن و شادی که نگو!
در مصیبت نیز من حالی به حالی می شوم
در خیابانهای تهران بی خود از خود می شوم
وه چه شورانگیز من حالی به حالی می شوم
می روم تا روستا، که اندکی بهتر شوم
بر سر جالیز من حالی به حالی می شوم
در کنار اختر و گلناز و پروین و زری
یا که روح انگیز، من حالی به حالی می شوم
"سوفیا لورن"، "جنیفر" یا که "کیم کارداشیان"
مثل یک "چنگیز" من حالی به حالی می شوم
سایزهای مختلف هم که شده عین بلا
با درشت و ریز من حالی به حالی می شوم
حالت ساکن برایم آنچنان مطلوب نیست
حین جست و خیز من حالی به حالی می شوم
حرف شیرین را نزن، چون می شود گه گاه از
شیهیه "شبدیز" من حالی به حالی می شوم!
در مطب نزد طبیب مهربان، ناخواسته
لحظه تجویز من حالی به حالی می شوم
"هادی عامل" که لب وا می کند بی اختیار
ضمن آنالیز من حالی به حالی می شوم
بگذریم از صوت "دلکش"، پیش می آید که از
نغمه "گلریز" من حالی به حالی می شوم
در حیاط خانه همسایه، یا که اکثرا
داخل دهلیز من حالی به حالی می شوم
گفت که اینگونه ای؟! گفتم نمی دانی مگر؟!
نیست چون پرهیز من حالی به حالی می شوم
مجید مرسلی
6060
