یکی از رخدادهای مهم تاریخ اقتصادی معاصر ایران تولد بازار سرمایه است؛ حیات سرفرازی که محصول تلاش و همت افراد بسیاری بود، اکنون در آستانه پنجاه سالگی است و اله ویردی رجایی سلماسی که در سال های ۱۳۷۶–۱۳۵۹، نخستین دبیرکل کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران پس از انقلاب است، یکی از تاثیر گذارترین چهره های این حیات 50 ساله محسوب می شود. او در آذر ۱۳۵۹ به عنوان نخستین دبیرکل سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران منصوب شد و همزمان ریاست شورای عالی انجمن حسابداران خبره ایران را بر عهده داشت.
مشروح گفتوگوی پایگاه اطلاع رسانی بازار سرمایه (سنا) با اله ویردی رجایی سلماسی را در ادامه می خوانید:
سال 1315 شمسی در سلماس متولد شدم، دوران تحصیلم را در سلماس و ارومیه سپری کردم و پس از دیپلم، به مدت 4 سال، معلم بودم. سال 1338 به تهران آمدم و در دو کنکور شیمی و حسابداری شرکت کردم و در هر دو رشته قبول شدم و از بین این دو، رشته حسابداری را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. خاطرم هست که با یکی از دوستان که دبیر بود مشورت کردم و گفتم من در هر دو رشته قبول شدم کدام را انتخاب کنم؟ گفت اگر شیمی را انتخاب کنی در نهایت دبیر شیمی می شوی و بهتر است حسابداری بخوانی چون آینده بهتری دارد! در آن زمان رشته حسابداری تازه به ایران آمده بود و در دانشگاه نفت تدریس می شد. به یاد دارم در دوران دانشجویی برای استفاده از تخفیف های قطار، کارت داشتیم و زمانی که آن را نشان می دادم به یکدیگر نگاه می کردند و می گفتند این دیگر چه رشته ای است؟ همزمان با دانشگاه، در سازمان بیمه تامین اجتماعی استخدام شدم و نهایتا فوق لیسانس خود را از آموزشگاه عالی حسابداری نفت دریافت کردم. سپس از تامین اجتماعی به بانک مرکزی منتقل و در سمت بازرس بانکها مشغول شدم و در سال های ۱۳۷۶–۱۳۵۹، دبیرکل سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران بودم.
ورود بورس
از سال 1311 شرکت ها به مرور در ایران شکل گرفتند. در آن دوران مقرر شده بود تعدادی دانشجو از ایران بروند و تحصیل کنند و سپس تولید به شکل جدید انجام شود. چند شرکت نساجی که در اصفهان فعال هستند، سال 1311 تاسیس شدند، قانون تجارت هم برای سال 1311 است. دانشجوهایی که از اروپا بازگشتند می گفتند اگر فردی بخواهد سهام این شرکت ها را داد و ستد کند باید به کجا برود، باید بازاری برای آن درست کنیم! به عبارت دیگر شاید بتوان گفت فکر بورس و تاسیس بازاری برای سهام از سال 1311 مطرح شد و چند سال طول کشید تا عمومی شود. در آن دوران یکی دو نفر کارشناس از هلند و بلژیک به ایران آمدند (در اسناد تاریخی نام متخصصین ثبت شده است) تا در خصوص تاسیس بورس مطالعه کنند. سپس در سال 1318 جنگ جهانی دوم آغاز و این مطالعه متوقف شد و تا سال 1330 دیگر نامی از بورس نبود!
سال 1330 بانک مرکزی و بانک صنعت و معدن و بازرگانی مجددا فکر تاسیس بورس را مطرح کردند و نام آن دوباره زنده شد. تقریبا مطالعات 12 سال طول کشید. در این 12 سال قانون بورس با اقتباس از بورس های اروپایی و فرانسه تدوین و در سال 1345 قانون آن تصویب شد و سال 46 بورس به شکل رسمی کار خود را با پذیرش سهام بانک توسعه صنعتی و معدنی در ساختمان بانک کارگشایی آغاز کرد و سپس به ساختمان سعدی منتقل شد.
بورس پس از 57
پس از بانک مرکزی در سال 59 به بورس رفتم، در آن زمان معاون مالی اداری بانک مرکزی بودم و پس از آن در مرداد 59 استعفا دادم. پس از 57 بورس دو سال تعطیل بود و دبیر کل نداشت، با بانک مرکزی مکاتبه و عنوان شد بورس دبیرکل ندارد! از طرف بانک مرکزی و با تصویب هیات مدیره به عنوان دبیر کل معرفی شدم.
پس از انقلاب، بازار سرمایه نماد سرمایهداری تلقی می شد؛ هنوز تصمیم نگرفته بودند که بورس بماند یا نماند؟ از این طرف فشار چپ ها بود که اصلا بورس را نمی خواستند. از طرف دیگر شرکت ها و بانک ها ملی یا مشمول بند های ج، ب و د بودند. پیش از انقلاب مجموع شرکت ها و بانک های بورسی به 105 رسیده بود و پس از آن مشمول سه بند شدند. "ج" آنهایی بودند که بدهکار بودند، "ب" شرکت هایی بودند که مدیران آنها فرار کرده بودند و بند "د" هم کسانی بودند که قدرت اداره کارخانه را از دست داده بودند. در نتیجه 55 شرکت و بانک از بورس خارج شده بودند و 50 ناشر باقی ماند. زمانی که به بورس رفتم هیچ سهمی معامله نمی شد، معاملات فقط بر روی اوراق گسترش مالکیت بود. بورس 25 نفر کارمند داشت اما تعطیل شده بود! کارمندها بودند و کار نمی کردند! می آمدند، می نشستند و می رفتند! با بانک مرکزی صحبت کردم 15 نفر را به آنجا منتقل کردند و از 25 نفر 10 نفر ماندند.
با هماهنگی بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی، تلاش کردیم بورس را زنده نگه داریم. برای اینکار، چند ماده قانونی از مجلس گرفتیم و با نمایندههای مجلس، رابطه خیلی خوبی برقرار کردیم؛ به طوری که بارها از بورس بازدید کردند تا جایی که برخی از آنها پس از این دیدارها، به این نتیجه رسیدند که بورس بسیار شرعیتر و اسلامیتر از دیگر بازارهای پولی و مالی است و ما از سال 60 عبور کردیم.
سال های پایانی حضور من در بورس نیز کار بسیار سخت بود. همه فشارها روی مدیریت بازار بود و برخلاف شرایط فعلی که فشارها تقسیم شده، نبود. آن زمان همه فشارها و مسئولیت ها متوجه دبیرکل بود.
عبور از فصل تعطیلات
پیش مرحوم نوربخش رفتم گفتم بورس را می خواهید یا خیر؟ گفت بروید گزارش تهیه کنید! نشستیم و گزارش نقش بورس در توسعه اقتصاد را تدوین کردیم. مرحوم نوربخش شورای بورس را دعوت کرد و نخستین جلسه تشکیل شد. فکر می کنم ده نفر بودند که جلسه تشکیل دادند تا تصمیم بگیرند که می خواهند بورس باشد یا خیر؟ سه ساعت بحث کردند. مخالف و موافق بودند! اکثریت موافق بودند اما مخالف هم داشت در نهایت رای گیری کردند و ما با خیال راحت کار را شروع کردیم. در آن موقع بانک مرکزی به من گفت نظر شرعی بگیرید. من به اتفاق یکی از همکاران بورس پیش مرحوم آیت الله رضوانی رفتیم، برای ایشان مسایل را مطرح کردیم و گفتیم در بورس هرگز کار غیر شرعی انجام نمی شود و نظر مساعد گرفتیم. از آن پس همه از فعالیت بورس دفاع می کردند.
مشکل اول ما درآمد و بودجه بود. کارمندها حقوق می خواستند و هزینه های دیگر هم بود. شرکت های پذیرش شده در بورس از معافیت های مالیاتی برخوردار بودند اما حق پذیرش خود را پرداخت نمی کردند. ما برای تامین هزینه ها با وزارت دارایی مذاکره کردیم تا زمان مراجعه شرکت ها برای دریافت معافیت از آنها بخواهند از بورس نامه بیاورند. به این ترتیب بخشی از مشکلات مالی برطرف شد. کارگزارها جلسه تشکیل نمی دادند تنها 4 کارگزار باقی مانده بود آنها هم فعالیتی نمی کردند و نگران بودند، این یکی دیگر از مشکلات ما بود و به مرور جلسات معاملات را برای آنها در ساختمان سعدی برگزار کردیم. یک سالن و میز بزرگ بود کارگزارها دور آن می نشستند و با صدای بلند داد و ستد می کردند. یک تخته سیاه و یک گچ هم بود بعد که معامله انجام می شد اسم شرکت و قیمت آن را می رفتند می نوشتند.
من سال 63 بورس پاکستان، هندوستان و استانبول را نیز دیدم. بورس هندوستان و پاکستان پیشرفته تر بود چون انگلیسی ها آنها را راه اندازی کرده بودند اما بورس استانبول از ما خیلی عقب تر بود، در آن شبیه ما داد و ستد می شد.
آغاز فصل تغییرات
همه چیز به صورت دستی و کاغذی بود؛ حتی معاملاتی که کارگزاران انجام میدادند. بعد از پایان معامله، کارگزار خریدار سهام، چک به کارگزار فروشنده می داد و به این وسیله حساب خریدار و فروشنده تسویه می شد. نرخهای جدید هر سهم را با گچ روی تابلو یادداشت میکردند، معاملهگران هم از طریق همین تابلوها از قیمت سهام مطلع میشدند. بنابراین در قدم اول سیستم پایاپای معاملات را راه اندازی کردیم که چکها همه تحویل بورس داده میشد و بورس با طلبکار تسویه میکرد.
فعالیت مجدد بازار سرمایه تازه شروع شده بود و فرهنگ آن وجود نداشت. هیچ کس بورس را نمی شناخت ما فرهنگ سازی کردیم. سال 76 که من از بورس بیرون آمدم چهار کارگزار به 24 رسیده بود. پیش از حضورم، هیات مدیره تشکیل نمی شد، جلسات آن را به صورت 15 روز و مرتب تشکیل دادیم. بعد شورای بورس ماهی یک بار تشکیل شد. پذیرش شرکت های جدید شروع شد و سهام شرکت هایی که قبلا معامله نمی شد داد و ستد شد! خاطرم هست اولین افزایش سرمایه را هم شرکت شیشه قزوین انجام داد. تقریبا از سال 63 به بعد بورس راه افتاد و فصل جدید آن از سال 67-68 شروع شد و معاملات بورس از آن تاریخ رونق پیدا کرد. در آن سال آن قدر جمعیت می آمد که جای سوزن انداختن نبود. دستور فروش و خرید می دادند و کارگزاران نمی رسیدند! برای هر کارگزار یک اتاق کوچک درست کرده بودیم و زمانی که دستور خرید می گرفتند آن قدر تقاضا زیاد بود نمی رسیدند کار را انجام دهند و من کارمندان بورس را گذاشتم به آن ها کمک کنند.
اوراق مشارکت از سال 68 عرضه شد، زمان دکتر عادلی بود. اولین اوراق مشارکت هم مربوط به طرح نواب بود.
در سال 72 پس از بازدید از چند بورس بینالمللی، بورسی در کانادا پیدا کردیم که اندازه فعالیت آن در حد بورس تهران بود و سیستم الکترونیکی اش را نیز از یک شرکت کانادایی خریداری کرده بود. با دوستانی از شرکت خدمات انفورماتیک هماهنگ کردیم و پس از بازدید های مقدماتی از بورس کانادایی و شرکت فروشنده، این سیستم خریداری و در بورس نصب شد و سیستم معاملات الکترونیکی در بورس تهران پیاده شد؛ البته در ابتدا مسائل و مشکلاتی داشت که به تدریج رفع، اصلاح و تکمیل شد. همزمان با این اقدامات، شرکت خدمات بورس با مشارکت بورس و شرکت خدمات انفورماتیک، راهاندازی شد.
ما سیستم الکترونیکی بورس معاملات را در سال 73 پیاده کردیم که مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس جمهوری وقت، شخصا آن را افتتاح کرد. این سیستم با کمک شرکت خدمات انفورماتیک وابسته به بانک مرکزی راهاندازی شد.
سخن آخر
در زمان اتمام فعالیتم در بورس، 250 شرکت در بازار سرمایه حضور داشتند و معاملات نیز الکترونیکی شده بود. جایگاه بورس در ایران تا حدی پیشرفت کرد که در سال 74، عضو فدراسیون بینالمللی بورسها و فدراسیون بورسهای منطقهای شده و 35 نفر از روسای بورسهای کشورهای منطقه اورآسیا در سال 75 به ایران آمدند و جلسه مجمع عمومی سالانه بورسهای منطقهای را در تهران و اصفهان برگزار کردیم.