نویسنده : نگاه ۴ دیدگاه بازدید : 11,530 تاریخ : ۲۲ آذر ۱۳۹۶
دانلود رمان بخت سیاه پوش من ویژه نگاه دانلود
دانلود رمان بخت سیاه پوش من ویژه نگاه دانلود
نمیدانم ازدواج اجباری مرا بیشتر زجر میدهد یا بدبخت شدنم که از بدو تولدم سیاه بخت بودم.
سخت است پذیرفتن چیزهایی که نمیخواهی در زندگیات داشته باشی و مجبور به بودنشان در زندگی نکبتبارت شوی!
دشوارتر از این همه، عادت کردن به زخمهایی است که با تمام تلاشت با آنها کنار آمدی و به وجود آنها عادت کردهای ولی بعد از دلبستگی به زخمهای کهنه…
سلام خوانندههای گرامی، قبل از شروع رمان باید چند مورد رو براتون توضیح بدم. اول از همه اینکه این رمان از نامش و همچنین ژانرش مشخصه چه چیزی رو میخواد روایت کنه. پس من از کسانی که به رمانهای عاشقانه، کل کلی، فانتزی یا طنز علاقه مند هستن؛ خواهشمندم این رمان رو مطالعه نکنند. چون این رمان پر از غمهای نهفته و احساسات یک دختر است که فقط کسانی که به رمانهای غمگین علاقه دارن میتونن این احساسات شکننده رو درک کنن. پس کسانی که از این رمان خوششون نمیاد؛ شروع به خوندنش نکنن تا بعد سوتفاهمی ایجاد نشه.
با تشکر
دانلود رمان بخت سیاه پوش من ویژه نگاه دانلود
مقدمه
سیه پوشیدهام امشب برایش؛ خودش که نه، برای رد پایش؛ برای خاطراتی که عذاب است؛ برای آن همه لحن و صدایش.
فراموشش بکن ای دل که من هم سیه پوشیدهام؛
از امشب برایش!
-چند مدته که دستهات ترک خورده؟
صدام رو صاف کردم و به مامان نگاهی انداختم و گفتم:
-نمیدونم آقای دکتر.
دکتر دست از بررسی کردن ترکهای دستم برداشت و مشغول نوشتن چیزی شد؛ پشت سر هم حرف زد و توصیه کرد. حتی حوصلهی حرف زدن رو نداشتم؛ فقط با سر تایید میکردم. سپس همراه مامان به داروخانه رفتیم. بوی خوب داروخانه حالم رو بهتر میکنه. نفس عمیقی کشیدم و از میان مردم گذشتم. پشت سر مامان راه رفتم و توی نوبت ایستادم. باز به دستهام خیره شدم و سریع، قبل از اینکه کسی دستهام رو ببینه؛ سرم رو بلند کردم و دستهام رو توی جیب مانتوم فرو کردم. نفسم رو بیرون دادم که خانمی ببخشیدی گفت و از کنارم گذشت. من خودم رو بیشتر به پشت مامان کشیدم. به خونه برگشتیم. تمام راه مشغول وارسی کردن دستهام بودم؛ دستهایی که نمیدونم کی ترک خوردن و نابود شدن! فقط میدونم دردشون مال الانا نیست؛