روزنامه آفرینش نوشت:
روي سخن در اين جا با عده اي است كه در برخورد با مسائل و معضلات پيش آمده ، به جا و نا به جا از تعبير « اولويت » استفاده مي كنند و اگر موضوع مورد بحث و مناقشه باب ميل شان نباشد، اعلام مي كنند كه اين مسئله در اولويت نيست! اما چه كسي ، از چه جايگاه علمي ، عرفي ، عقلي و شرعي ، تعيين مي كند كه چه چيزي در اولويت هست و چه چيزي نيست؟ چگونه است كه ناگهان يك مسئله براي عده اي حياتي مي شود ، اما عده اي ديگر در مواجهه با آن پوزخند زنان مي گذرند؟
مشكل اصلي ما در اين است كه هر كسي به خود اجازه مي دهد در مسائل و معضلات جامعه ، مردم ، اقتصاد ، اخلاق و فرهنگ ، سياست، آموزش و پرورش و ... ورود كرده و آن ها را اولويت بندي كند، در حالي كه هر كدام از اين مشكلات ، حوزه هاي خاص خود را دارند و متخصصان همان حوزه نيز موظف اند در حل آن بكوشند و پاسخگو باشند.
بنياد تمامي مشكلات ما كه اغلب حل ناشده باقي مي ماند يا با انگ « در اولويت نيست » به حاشيه رانده و سعي مي شود كه فراموش شوند، اين است كه مسائل و مشكلات انسان ايراني « طبقه بندي » نشده است. در حالي كه اولويت هر چيز در حيطه و طبقه ي خاصي كه در آن قرار دارد، مشخص مي شود. و طبعا هر طبقه و حوزه ، كارشناس و مسئول ويژه ي خود را مي طلبد و اوست كه بايد تشخيص دهد در آن رسته و طبقه ي خاص، كدام مشكل در اولويت هست يا نيست.
خلط كردن مباحث و مشكلات جامعه با هم و بررسي در هم آن ها موجب هياهوهايي براي هيچ مي شود و هياهو براي هيچ يعني باقي ماندن تلي از مشكلات حل نشده ، كه هر از گاه سر برمي آورند، سرو صدايي مي كنند و دوباره به ورطه ي خاموشي فرو مي روند.
آن چنان كه مزلو مي گويد براي حل مشكلات و معضلات جامعه، سازمان دادن جامعه در فوريت قرار دارد. جامعه ي خوب محصول انسان خوب و انسان خوب ، از جامعه ي خوب برمي خيزد. كدام يك از اين دو در اولويت قرار دارند؟ بديهي است كه جامعه ي خوب و شخص خوب همزمان و به دنبال هم پيدا مي شوند. اما هر دو محصول يك طبقه بندي و سازمان دهي درست و مرتب هستند. آن نوع طبقه بندي كه هر كس و هر چيز را در جاي درست خود مي بيند و بررسي مي كند.