تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




داستان یک عشق و بی خیالی/فیلم

ساعت: 15:31 منتشر شده در مورخ: 1396/03/21 شناسه خبر: 1123873

داستان از اسفند ماه سال 1362 آغاز می‌شود، در بهبوهه سال نو زمانی که رزمندگان در غرب کشور کم کم به این نتیجه می رسیدند که عملیات در جنوب دیگر ناممکن شده و عده ای در داخل کشور بر این عقیده بودند که جنگ را نباید ادامه داد. تا اینکه فصل سرما هم به پایان می رسد و انتخابات هم تمام می شود، اما...

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از نسل برهان؛ داستان از اسفند ماه سال ۱۳۶۲ آغاز می‌شود، در بهبوهه سال نو زمانی که رزمندگان در غرب کشور کم کم به این نتیجه  می رسیدند که عملیات در جنوب دیگر ناممکن شده و عده ای در داخل کشور بر این عقیده بودند که جنگ را نباید ادامه داد و راهی بجز صلح و قبول شکست از رژیم بعثی نداریم اما فرمانده سپاه امیدوار بود وقتی نتیجه شناسایی ها را در قرارگاه نصرت در اختیار فرماندهانش گذاشت، همه را شوکه کرد.

عراق انتظار عملیات در هور را نداشت و فقط یک گردان در منطقه مستقر کرده بود و خاکریز های مثلثی شکل که طراحش رژیم صهیونیستی بود از موانع این عملیات حساب میشد. برای سرعت بخشیدن به این عملیات هوانیروز هم به میدان آمد. این عملیات یک شاخصه ی خاص دیگری هم داشت آن هم فرماندهی هاشمی رفسنجانی که اولین فرماندهی اش در جبهه های جنگ بود.

عملیات آغاز شد، بچه‌ها به خط زدند. در محور شمالی پیشروی های خوبی صورت گرفت اما در محور جنوبی نیروها با موانعی برخورد کردند، دستور از بالا آمد که افراد در حد فرمانده لشکر هم باید بجنگند حتی اگر سازمان تازه تاسیس سپاه به خطر بیافتد، این دستور برای عملیات های امروز هم وجود دارد.

اما این برای غیور مردانی از خطه آذربایجان و جان فشانان برای ایران و انقلاب اسلامی که در صدر آنها حمید باکری و یارانش بودند چیزه عجیبی نبود همگی بدون لحظه ای درنگ به خط زدند و عده ای شربت شیرین شهادت را نوشیدند. عراق با آتش پرحجم زمین جزایر مجنون را شخم زد. حالا عراق به هر قیمتی شده می خواست جلوی ایران را بگیرد برای اینکار حتی از بمب شیمیایی هم امتناع نکرد.

ولی حالا بعد از گذشت چند دهه از آن زمان امروز که به آن روز ها و دلاوری هایشان فکر میکنیم افتخار به ایرانی بودنمان میکنیم که از این جوانها امروز هم هست که شور جوانی دارند و نیاز به آموزش، هم آموزش علمی و اخلاقی هم آموزش فرهنگی و اجتماعی.

ارومیه شهری که دیار باکری هاست هم اکنون دانشگاهی به وسعت نامش و مسئولان فرهیخته دارد!!! بعد از مدتها قرار شد که دانشگاه ارومیه هم افتخار این را داشته باشد که شهیدانی در آن آرام گیرند و سرمشقی باشند برای جوانان این شهر تا این مرز و بوم در آینده به دست آنان آباد شود.

نتیجه این شد که شهدایی از عملیات خیبر وارد این دانشگاه شوند. اما این شهیدان آرام گرفته و آن شاگردان و جوانان دانشگاه نمیدانستند که این گونه مورد تمسخر مسئولینِ بی توجه خواهند شد. و اما داستان بی خیالی یا شاید هر چیز دیگر که می شود اسمش را گذاشت، وعده ها این بود که مقبره و یادمانی در خور این شهیدان والامقام در دانشگاه بعد از به خاک سپردن این عزیزان ساخته شود تا بلکه این بشود فرهنگسازی برای آموزش جهاد اما چگونه و چطور؟!

مسئولان در سال۸۸ تصمیم گرفتند آنرا در کنار در ورودی دانشگاه ارومیه که بعد ها قرار بود ساختمان فرهنگ احداث شود ساخته شود جایی که فقط دانشجویان از داخل سرویس و خودرو ها میتوانستند این حماسه را ببینند برای همین ۶۰۰ ملیون تومان راست یا دروغ نمی دانیم!  رئیس می گوید که هزینه همین کار شده تا نمایی برای آن ساخته شود که روایتگر وقایع کربلا و جنگ تحمیلی باشد تا دانشجو که از داخل سرویس میبیند با دفاع مقدس و مردانش و آرمان های آن آشنا شود بالاخره ساختند و آن ۶۰۰ ملیون تومان که رئیس میگوید به پایان رسید.

بعد از جریانات مختلف و اختلافاتی که بین مسولین پیش آمد تصمیم گرفته شد که این شهیدان در جلوی مسجد دانشگاه که البته بهتر از (آن جای پرت دانشگاه که پرنده هم پر نمیزند) بود به خاک سپرده شوند ولی دیگر پولی نمانده بود که وقف یادمان و نمای آنچنانی و چراغ های سبز و سفید شود.

از دفن این عزیزان قریب به سه سال است که میگذرد ولی بی خیالی و بی تدبیری رئیسی که خود را از خانواده معظم شهدا میداند، واقعا جای تاسف دارد که در دوره ریاستش هم ثابت کرده هیچ کمک و اختیاراتی برای جبهه ی ارزشی و انقلابی قائل نیست.

ولی جناب آقای حب نقی ریاست محترم دانشگاه ارومیه این بی انصافی است که بگویید ۶۰۰ ملیون تومان بودجه که به این منظور در اختیار شما قرار گرفته بود تمام شده و دیگران از شهرداری تقاضا کنند که به داد این وضعیت نابسامان دوره شما برسند لطفا کمی هم یاد روز هایی باشید که در خدمت باکری بودید در کنارش جهاد میکردید او رفت. امروز شما فرمانده هستید جهاد هم سخت تر از آن روز هاست حداقل کاری که می توانید برایشان بکنید همین است که نام و یادشان را زنده نگه دارید تا الگویی برای جوانان این دانشگاه باشند.

اما همه این ها تنها گوشه ای از اتفاقاتی بود که در گذر زمان رخ داد. و تلاش کردیم در قالب یک گزارش به نظر شما برسانیم. اما چیزی که جای بسی تامل دارد این است که با وجود همه این داستان های بد و خوب، سنگ مزار شهدای گمنام دانشگاه ارومیه همچنان در زیر آفتاب وعده های مسولین رنگ عوض میکند و روز به روز بر غربت آنان افزوده می شود.

آقای مسئول! فصل سرما هم با پایان رسید، انتخابات هم تمام شد، نوبتی هم باشد نوبت به شهدای گمنام دانشگاه خواهد رسید. کمی بیشتر وقت بگذارید.

در ادامه مستند داستان یک مزار، کاری از گروه صوت و فیلم پایگاه خبری نسل برهان را مشاهده می نمایید. که گوشه ای از غربت شهدا و وعده های بی عمل مسولین را با روایت گری حاج حسین یکتا به تصویر می کشد.

انتهای پیام/




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «داستان یک عشق و بی خیالی/فیلم»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..