کد خبر: ۵۴۴۵۶۵
۱۶ بازدید
آن مجری خوش قیافه، آن تیپش دخترها را کرده کلافه، آن الهه غم در یونان باستان، آن پدر بغض مدرن ایران، آن تلویزیون را قبضه کرده، آن اشکها را مزه کرده، آن پیدا کننده برادرهای گم شده، آن زور زوری دم افطار مهمان مردم شده، آن مجری ماه عسل و....
حسام حیدری در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:آن مجری خوش قیافه، آن تیپش دخترها را کرده کلافه، آن الهه غم در یونان باستان، آن پدر بغض مدرن ایران، آن تلویزیون را قبضه کرده، آن اشکها را مزه کرده، آن پیدا کننده برادرهای گم شده، آن زور زوری دم افطار مهمان مردم شده، آن مجری ماه عسل و سهستاره، آن آتیشپاره، آن پلاتوهایش کوتاه در حد نیاز، آن کلامش اثرگذار اندازه یک خاور پیاز، آن امتحان صبر الهی در ماه رمضان، آن برنامهاش باعث عبرت همگان، آن عاشق گلنالههای بغضآلود، آن گاز اشکآور سرب اندود، آن مبدع روش گریه درمانی، شیخنا و مولانا احسان علیخانی (ماهه عسل، بغضه مثل) از بزرگان صداوسیما بود و اصول طریقت از اقبال واحدی گرفته بود و خوف و حزنی همیشگی داشت.
در ابتدای کار او آوردهاند که چون چشم به دنیا گشود؛ دو دست کت و شلوار و جلیقه به تن داشت و فخرفروشانه همه را نظاره میکرد و موهایش را جل زده بود. طبیب خواست او را در بغل گرفتن که ناگاه نوزاد گفت: «دکتر وقتی داشتی منو به دنیا میآوردی چه حسی داشتی؟ هیچ وقت با خودت فکر نکردی این چه سرنوشتیه؟ هیچ وقت به خودت نگفتی خدایا آخه چرا من؟» و جمله حاضران مینگریستند و این از عجایب کردار بود.
در منزلت مقام او گفتهاند که به وقت شادی و غم در تلویزیون بود و برنامههای شاد را ایستاده و برنامههای غمگین را نشسته اجرا میکرد و پیوسته همه را نصیحت میکرد و تا قصه اصلی را بگوید جان همه را به لب میآورد.
نقل است که چون به مدرسه شد، مدام از کلاس اخراج میشد و معلمان او را میگفتند: «اگه چیز گریه داری هست بگو ما هم بغض کنیم».
در خبر است که بسیار رقیقالقلب بود و طاقت آزار هیچکس نداشت. گویند روزی به طبیبخانه بود، پرستاران دید که چون نوزاد به دنیا میآورند به پشتش میزنند تا گریهاش بگیرد. زود پیش رفت و نوزاد از دست پرستار گرفت و گفت: «یه دو دقیقه بهم وقت بدید خودم اشکشو در میآرم».
نقل است شیخی گیر و ول نکن بود و انقدر مهمان را سوال پیچ میکرد که به گناهان نکردهاش هم اعتراف میکرد و چون آنتن را میگرفت ول نمیکرد و او را در «بغض» شاگردان فراوان است اول جواد خیابانی که رکورددار بغض سرعتی است و دیوم اسحاق جهانگیری که پدر بغض رقابتی است و سیوم محمد علیزاده که از اساتید بغض مقامی است و بعد از آن صابر ابر که از بزرگان بغض هنری است. رحمها... علیهم اجمعین.
در خبر است که در فضای مجازی فعال بود و اینستاگرام داشت و عکسهای جیگولی از خود میگذاشت و فنها زیر پیجش بوس و لایک میفرستادند و چون نزدیک ماه رمضان میشد گوگل باز میکرد و سرچ میکرد: «گریه ایرانی»، «اشک ایرانی سرازیر شده»، «چگونه اشک یک ایرانی را در آورم» و اینگونه تحقیقات میکرد.
و چون او را وقت وفات نزدیک آمد؛ پیوسته میگفت: «از دوستانمون تو پخش میخوام که وقت بیشتری به ما بدن که بتونیم قصهمون رو تموم کنیم» و از قضا آن روز آگهی بازرگانی زیاد بود و شد آنچه شد و با پایان برنامهاش میانگین «نرخ شادی ایرانیان» پنج درصد رشد پیدا کرد و هاتفی پیوسته ندا سر میداد: «احسان خوجله رفت ولی خوجلهای دیگر هنوز در اینستاگرامند». رحمه ا.. علیه.