تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




ناصرالدین شاه یا آرتیست شاه؟!

کد خبر: ۵۲۴۲۰۴

۲۲  بازدید

هفته نامه کرگدن - امید توشه: شاید درباره کارنامه ناصرالدین شاه در سیاست و مملکت داری چند و چون هایی وجود داشته باشد؛ اما او در پرورش هنرمندان و میل به خلق زیبایی، سرآمد سلسله خود بود.

نام ناصرالدین شاه که می آید، بسیاری یاد سرسره کذایی او در عشرت آباد می افتند؛ یا سفرهای پر خرج او به فرنگ را مثال می زنند تا بگویندت شاه شهید در نیم قرن سلطنتش تاجی بر سر ایران نگذاشت. البته حق هم دارند. در زمان او اصلاح طلبانی چون میرزا تقی خان امیرکبیر کشته شدند تا چاپلوسان سلطان صاحبقران، سکه روی سکه بگذارند و در حالی که جهان قرن نوزدهم به سرعت صنعتی می شد، پنجاه سال حکومت قبله عالم، ایران را به توسعه نرساند.

اما ناصرالدین میرزا روی دیگر هم داشت؛ شمایلی که در تاریخ رسمی چندان به چشم نمی آید. او در اندرون و فارغ از امور مملکت داری، طبعی لطیف داشت و در میان سلف خود بیش از همه طبعی شاعرانه داشت. نه تنها شعر می گفت، بلکه خطاطی و نقاشی می کرد و به عنوان پایه گذار عکاسی در ایران؛ قاب هایی هنرمندانه می بست.

ناصرالدین شاه؛ آرتیست شاه

دفتر خاطرات داشت و حتی داستانی را هم به او منسوب کرده اند. اهل موسیقی را گرامی می داشت و تعزیه در دوران او رشد بی بدیلی یافت. ناصرالدین شاه هنگامی که جبّه سلطانی را از تن به در می آورد، طبع نازکش گل می کرد و این سو، آن سو روایت شده که گاه آرزو می کرد شاه نبود. شاید در آن لحظات خسته از سنگینی تاج شاهی، دلش می خواسته با یکی از سوگلی ها و گربه اش در یکی از ییلاقات زندگی آرامی می داشته و به ساز دلش گوش می کرده است. کسی چه می داند، شاید اگر شاه نبود، هنرمند خوبی می شد.

در ازدحام کاسه لیس ها

روز 12 اردیبهشت 1275، میرزا رضای کرمانی از اسلحه ای کهنه به سوی صاحب یکی از دیرپاترین سلطنت های ایران شلیک کرد و باعث مرگ ناصرالدین شاهی شد که همچنان با گذشت بیش از 120 سال از مرگش، بازخوانی زندگی اش زاویه های تاریک کم ندارد. شاهی که برخی معتقدند خود محصول دربار و نظامی معیوب بود و اگر هر شخص دیگری به جای او شاه می شد، کم و بیش همین روند را طی می کرد.

چنان که می گویند روزی شاه قجر در دوشان تپه گل سرخ زیبایی را می بیند و به سرعت طرحی از آن بر می دارد و بعد از اتمام کارش آن را یک به یک به همراهانش نشان می دهد و نظر می خواهد. اولی می گوید: «قربان خیلی خوب است.» بعدی نگاهی می کند و می گوید: «قبله عالم این طرح عالی است.» سومی اضافه می کند: «این نقاشی حتی از خود گل هم طبیعی تر و زیباتر است.» آخری تملق و چاپلوسی را به نهایت می رساند و می گوید: «حتی عطر و بوی نقاشی قبله عالم از عطر و بوی خود گل بیشتر و فرحناک تر است.»

هنگامی که اطراف شاه خلوت می شود رو به «ژول ریشار» که معلم فرانسه دارالفنون بوده می گوید: «وضع امروز را دیدی؟ من باید با این بی ناموس ها مملکت را اداره کنم.» شاید از همین حکایت بتوان اوضاع روزگار ناصرالدین شاه را در نظر آورد. شاهی مانده در میان درباریان و اشراف متملق که برای چاپلوسی از هم سبقت های نابجا می گرفتند.

با این همه سلطان صاحبقران هم خود کرده قبله عالم شده بود و مصلحی چون امیرکبیر را تاب نیاورد. این تناقض را در بسیاری از امور سلطنت و خلوت ناصرالدین شاه می توان به وفور یافت. طبع هنرپسند شاه اما تا هنگام مرگش از او جدا نشد و هنر در میان عامه مردم رواج نیافت؛ اما هنرمندان ارج و قرب یافتند و هنرمندان درباری اوضاع مناسبی داشتند. اما از اینها مهمتر این بود که ناصرالدین شاه تنها ستایشگر هنر نبود، خودش هم دستی بر آتش هنر داشت.

نقاشی های ناصرالدین جوان

شاه قاجار علاقه وافری به نقاشی داشته و از آثاری که به جا مانده، می توان خرده استعدادی به خصوص در ایام جوانی در طرح و نقاشی های او یافت. گفته اند او نقاشی را از دوران کودکی و نوجوانی آغاز کرده است. «محمد علی کریم زاده» تبریزی در کتاب «احوال و آثار نقاشان قدیم ایران» به شرح حال ناصرالدین شاه تحت عنوان یکی از نقاشان دوره قاجار پرداخته و در بخشی از کتابش آورده است: «در یکی از محاوره های خصوصی امیرکبیر با ناصرالدین شاه قاجار که به منزله بازجویی معلم از شاگرد می باشد، امیر گفت: آقاجان چه می کردی؟ شاه جواب می دهد: مشغول نقاشی بودم. امیر می گوید، کاشکی یک قدری تاریخ گذشتگان می خواندی و عبرت می گرفتی و از آیین جهانداری باخبر می شدی، شعر و نقاشی پس از خستگی دماغ خوب است.»

ناصرالدین شاه؛ آرتیست شاه

دوستعلی خان معیرالممالک نیز تحت عنوان عادات ناصرالدین شاه، راجع به نقاشی های او نقل هایی دارد. از جمله این که «شاه به نقاشی رغبتی بسزا داشت و نقش پردازان را تشویق می نمود. خود نیز دارای قلمی محکم و شیرین بود. شبیه سازی را با مداد سیاه قلم نیک از عهده بر می آمد.»

همین علاقه شاه به نقاشی بود که باعث شد نقاشان برای اولین بار در دربار قجر، جایگاهی محترم پیدا کنند و سرآمد آنها کمال الملک شود. «یاکوب ادوارد پولاک»، پزشک آلمانی، در سفرنامه اش درباره علاقه شاه به نقاشی می نویسد: «خود شاه خوب طراحی می کند، لااقل خیلی بهتر از اغلب هنرمندان دیگر ایرانی.

وی یک نفر را با سمت نقاش باشی در خدمت دارد که اغلب به وی دستور می دهد او را بکشد اما چون حوصله زیاد نشستن و مدل شدن را ندارد، معمولا آن قدر صبر می کند تا نقاشی کشیدن سبیل او به اتمام برساند و بعد خود به تنهایی صورت را کامل کند. به صورت نیم تنه، همیشه مجسمه نیم تنه نیکلای اول را کپی می کند که مورد توجه خاص قرار دارد. یک نقاش روسی دیگر هم که از اهالی قفقاز است به همین صورت در دربار مشغول است.

کمال نقاشی در زمان ناصرالدین شاه

در واقع علاوه بر این که ناصرالدین شاه به هنر نقاشی علاقه مند بود؛ به تاسیس مراکز آموزشی نقاشی و فراهم آوردن تسهیلات لازم برای هنرمندان درباری توجه خاص داشت، ضمن این که خود نیز از این هنر بی بهره نبود. امیرکبیر که از علاقه شاه جوان به نقاشی آگاه بود دستور داد «مجمع الصنایع» را که عمارت بزرگی بود در بازار بنا کنند تا محلی دائمی برای تعلیم و تربیت شاگردان هنرهای مختلف باشد.

میرزا ابوالحسن خان نقاش باشی در سال 1277 از طرف ناصرالدین شاه ملق به «صنیع الملک» شد و پس از آن که هنرستان تعلیم نقاشی تاسیس شد، مقدمات کار را طوری فراهم آورد که ناصرالدین شاه خود شخصا از آن محل بازدید کند. شاه هم به شکل رسمی اجازه افتتاح هنرستان نقاشی و پذیرفتن شاگرد را صادر کرد تا قدم مهمی برای رشد نقاشی در ایران به وجود بیاید. هر چه به عمر سلطان صاحبقران افزوده شد، میلش به هنر اضافه شد و ارتباطش با هنرمندان بهتر و چشمگیرتر شد.

شاید بهترین مثال کمال الملک باشد که در دوره پهلوی اول آزار و اذیت دید، بارها زبان به تحسین ناصرالدین شاه باز کرد و جایی گفته بود: «مردم خیال می کنند چون ناصرالدین شاه به من حقوق و سمت و نشان داده بدو علاقه دارم؛ ولی نه، ناصرالدین شاه بر من حق تربیت داشت؛ هر منظره عالی یا گل زیبا و صورت خوبی می دید کسی را به سراغ من می فرستاد و تا آن منظره، گل یا صورت را به من نشان نمی داد و من از آن طرحی بر نمی داشتم، آرام نمی گرفت و حتی گاه خود با دوربین بالای سر من می ایستاد و کوچک ترین تعلل یا مسامحه مرا گوشزد می کرد و می گفت کمال الملک آن بوته گل را نساختی یا آن قطعه سنگ فراموش شده.»

می گویند وقتی یکی از درباریان دید که شاه سکه های بی حساب پس از نقاشی به کمال ملک می دهد، جرأت کرد و پرسید که این هدر دادن نیست؟ ناصرالدین شاه برآشفت و گفت این که من این تابلو را  را گران می خرم، باعث خواهد شد در آینده گران تر شود و ثروت مملکت بیشتر شود و همچنان که نقاشان ارج می یابند، فردا ایران ده ها کمال الملک خواهد داشت.

ناصرالدین شاه؛ آرتیست شاه

دوره درخشان خوشنویسان در دربار سلطان صاحبقران

در نیم قرن هنردوستی، ناصرالدین شاه باعث شد آثار ارزشمند هنری از جمله در خوشنویسی و خطاطی خلق شود و سلطنت او به یکی از درخشان ترین دوران خوشنویسی ایران مبدل شود. چنان که در اولین سال سلطنتش دستور داد نسخه ای مصور از داستان های هزار و یکشب خلق کنند؛ اثری شش جلدی که کتابتش هفت سال طول کشید و بسیاری آن را یکی از نمونه های درخشان هنر در سلسله قاجار ارزیابی می کنند.

البته ناصرالدین شاه خودش هم سعی می کرد از روی دست استادان زمان از جمله کلهر مشق کند. به این ترتیب دوران سلطنت او به دلیل ظهور خوشنویسان بسیار و تجربه شیوه های نو یکی از درخشان ترین اعصار خوشنویسی ایران به شمار می رود. مهدی صحراگرد در مقاله «ناصرالدین شاه و خوشنویسی» نوشته است: «تشویق و ترغیب به خطاطی از سوی شاه و خط شناسی او که باعث می شد خوشنویسان آثارشان را به بهترین شکل ممکن به وی ارائه کنند، در شکوفایی خوشنویسی در این دوره موثر بود.»

در دربار سلطان صاحبقران همیشه چندین خوشنویس حضور داشتند و ناصرالدین شاه آنان را به لقب هایی چون کاتب السلطان، خوشنویس باشی و اشرف الکتاب مفتخر کرده بود و دربار ناصری محل رفت و آمد خوشنویسان بزرگی همچون میرزای کلهر، میرزا غلامرضا اصفهانی و محمد حسین شیرازی بود.

اولین عکاس بزرگ ایران

زمانی که ولیعهد یازده ساله بود، از ملکه ویکتوریا هدیه ای گرفت که باعث شد ایران یکی از اولین کشورهایی در غرب آسیا باشد که عکاسی در آن تبدیل به هنر می شود. دوربین عکاسی که ملکه بریتانیا برای ناصرالدین فرستاده بود، در ایران ناشناخته بود تا این که موسیو ریشار، مترجم دربار که طرز کار آن را می دانست، از ولیعهد جوان عکاسی کرد. ناصرالدین به سرعت شیفته دوربین و عکاسی شد و این علاقه تا پایان عمر با او باقی ماند. در واقع عکاسی و عکاس های نخستین ایران به گونه ای با نام ناصرالدین شاه پیوند خورده است. در زمان او بود که دوربین به ایران آمد و پادشاه که اهل هنر بود عاشق عکس گرفتن شد و مرور عکس های او نشان می دهد که عکاس قابل و هنرمندی نیز بوده است.

آن زمان ابزار عکاسی مانند دوربین و لنز و کاغذ بسیار گران و کمیاب بود و فقط اعیان و خاندان سلطنتی بودند که می توانستند بهای این ابزار و آلات گران را بپردازند اما شاه دستور داد در شهر عکاسخانه عمومی بسازند تا مردم عادی هم بتوانند عکس بردارند. عکس های او از زندگی دربار و ساخت های گوناگون زندگی اجتماعی و سیاسی ایران برای مورخین بسیار جالب است.

نواهای شنیدنی از دربار ناصری

آورده اند که ناصرالدین شاه مانند سر سلسله اش آقامحمدخان پیش از خواب باید به نوای موسیقی گوش می سپرد. با این که طبعی چنین لطیف برای سلطان سبیل از بناگوش در رفته قجر کمی دور از ذهن است؛ اما می گویند اتاق خواب او دارای چهار در بود که یکی از آنها به اتاق نوازندگان باز می شد و او عادت داشت هنگام خوابیدن به نوای ساز گوش کند. معیرالممالک در کتاب «یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه» در این باره نوشته است: «عمله طرب خاصه مانند سرورالملک (نوازنده سنتور) و آقا غلامحسین (نوازنده تار) و اسماعیل خان (کمانچه کش) هر کدام به نوبت برای شاه می نواختند تا این که او به خواب می رفت و زمانی از نواختن باز می ایستادند که دیگر نشانی از بیداری در او نمی دیدند.»

ناصرالدین شاه؛ آرتیست شاه

گفته اند سرورالملک چون می دید خواب اندک اندک بر شاه چیره می شود، دستمالی روی سنتور پهن می کرد تا نوای ساز ملایم تر به گوش شاه برسد.

همین علاقه شاه به موسیقی باعث شد سازهای غربی همچون پیانو برای اولین بار در قصر او نواخته شود و حتی زنان حرمسرایش از جمله دخترش نوازنده ساز شوند. این رفتار شاه از آن جهت اهمیت می یافت که در آن زمان، در ذهن عامه مردم، میان نوازندگی و مطربی فاصله بسیار باریکی وجود داشت و حتی نوازندگی چنان قبیح بود که تا نیمه پیش از سلطنت ناصرالدین شاه، بیشتر نوازندگان را کلیمیان تشکیل می دادند.

با این حال نوازندگان برجسته ای چون آقا علی اکبرخان فراهانی، میرزا عبدالله، آقا حسینقلی، آقا غلامحسین و سرورالملک در دربار ناصری حضور داشتند. بعضی از این نوازندگان مانند سرورالملک، از شاه لقب گرفتند و استادان با عناوینی همچون آقا و میرزا خوانده شدند که از ترقی شأن موسیقدانان در دوره ناصری حکایت دارد.

زمان سلطنت ناصرالدین شاه بود که یاد گرفتن موسیقی میان خانواده های سلطنتی رایج شد، چنان که عصمت الدوله و تاج السلطنه، دختران شاه، نواختن پیانو آموختند. همچنین در این زمان، نخستین دسته موسیقی سلطنتی توسط دو موسیقیدان فرانسوی ایجاد شد و به خواست ناصرالدین شاه موسیقیدانی فرانسوی به نام موسیو لومر به ایران آمد تا شعبه موسیقی دارالفنون را راه اندازی کند که در آینده موسیقی ایران تاثیر داشت.

اگر سلطان نمی بود

لابد می دانید که ناصرالدین شاه شعر هم می سرود و امروز از او دیوانی به جا مانده است. با این که در زمان سلطان صاحبقران مردم ایران اوضاع مناسبی نداشتند و به خصوص در سیاست خارجی اشتباهات مهلکی رخ داد اما تعزیه و هنرهای نمایشی سنتی ایران جایگاه بی بدیل یافتند. ساخت تکیه دولت و ازدیاد گروه های تعزیه هم باعث شد ریشه این هنر سنتی ایرانی، قوامی دو چندان بیابد.

همین علاقه ناصرالدین شاه به انواع هنر بود که امروز با گذشت بیش از 150 سال از دوران او، اطلاعات ما ده ها برابر بیش از شاهان پیشین قاجار باشد. شاید از نظر مملکت داری و استبداد، سلطنت ناصرالدین شاه را باید در زمره روزهای تاریک قرن گذشته شمسی به خاطر آورد اما روحیه نرم و نازک او در مواجهه با هنر و هنرمندان باعث شد یادگارهای ارزشمندی از عهد ناصری به ما ارث برسد.

تصاویر و نواهایی که در نیم قرن سلطنت او خلق شدند، همچنان آینه تمام نمای مردی است که به نظر اگر سلطان نمی بود و تنها به هنر می پرداخت، شاید امروز نامش بیشتر به نیکی آورده می شد.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «ناصرالدین شاه یا آرتیست شاه؟!»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..