تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




طنز؛ ساکنان عجیب ساختمان شماره ۱۳

کد خبر: ۵۳۹۶۶۸

۵۲  بازدید

سعدی در کتاب گلستان در باب خاموشی حکایتی را نقل می‌کند که در آن مردی مقداری پول از دست می‌دهد و به پسرش می‌گوید این مساله را برای فرد دیگر نقل نکند، چرا‌که این‌طوری بدبختی دوتا می‌شود یکی از دست رفتن پول و دیگری شماتت و ...

پویان فراستی در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:

سعدی در کتاب گلستان در باب خاموشی حکایتی را نقل می‌کند که در آن مردی مقداری پول از دست می‌دهد و به پسرش می‌گوید این مساله را برای فرد دیگر نقل نکند، چرا‌که این‌طوری بدبختی دوتا می‌شود یکی از دست رفتن پول و دیگری شماتت و سرزنشی که همسایه می‌کند، حالا با‌وجود این که سعدی هفت قرن است که عمرش را به شما داده است، این همسایه سعدی نسلش در ساختمان ما باقی است.

از هشت واحدی که در ساختمان ما زندگی می‌کنند، هفت واحد زوج‌های جوان عاشق دهه ۲۰ هستند که الان یا بیوه شدند یا در شرف بیوگی قرار دارند یا دوست دارند که هرچه زودتر بیوه شوند. به همین خاطر وضعیت حاکم در ساختمان ما عمدتا مشکی پر کلاغی یا نهایا مشکی نوک مدادی است. در چنین شرایطی من باوجود همه شایستگی‌هایی که دارم تصمیم به ازدواج گرفتم، دختر مورد علاقه من هم باوجود اینکه هیچ‌گونه شایستگی و ویژگی خاصی نداشت ۱۳۷۱ سکه مهریه تعیین کرد و من هم باوجود تمام عقل و شعوری که داشتم خریت کردم او هم باوجود تمام علاقه‌ای که به من داشت وقتی متوجه شد من بیکار هستم و عقل درست حسابی ندارم مهریه را به اجرا گذاشت و همسایگان ما باوجود اینکه همه سرشان در کار خودشان است خیلی زود از این اتفاق با خبر شدند. البته اگر از حق نگذریم فحش‌های پدرم زمانی که احضاریه من را جلو در تحویل گرفت در فهمیدن همسایه‌ها بی‌تاثیر نبود.

با پخش شدن خبر طلاق قریب‌الوقوع من موجی از خنده و نشاط ساختمان را فرا گرفت. بزرگواران که تا قبل از این فقط خبر مرگ می‌شنیدند، خبر طلاق شارژشان کرد. عزیزان هر روز به هر بهانه‌ای به خانه ما می‌آمدند اول من را نفرین می‌کردند بعد برای مظلومیت مادرم اشک می‌ریختند و در نهایت شام و ناهار را به بدن می‌زدند و می‌رفتند. همسر سابق هم با یک آدم بی‌عقل دیگری که پول داشت ازدواج کرد. ماه عسل هم با سکه‌هایی که من داده بودم به یونان رفتند و احتمالا سال‌های سال (حداقل ۱۳۷۱ ماه دیگر) کنار هم به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «طنز؛ ساکنان عجیب ساختمان شماره ۱۳»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..