آن چه پدران باید درمورد طرز برخورد با دخترشان بدانند:هنوز از زمانی که پدرها نقش رییس منزل را بازی میکردند،
مدت زیادی نگذشته. اما این روزها برخلاف آن روز و روزگار، پدرها به فرزندانشان بسیار نزدیکتر شدهاند….
روانشناسان میگویند این که پدر هم به اندازه مادر برای رشد روانی کودکان مهم و باارزش هست و
برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندانشان می تواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود،
از مسائلی هست که این روزها چندان در روانشناسی مورد بحث قرار می گیرد. مرد چون در بین کودک و مادر قرار دارد ـ
هم به موجب حضور فیزیکی و هم به موجب جایگاه روانی خود ـ به کودک این اجازه را میدهد که هویت خاص خود بیابد.
پدر نقش مهمی در شناسایی هویت جنسی کودک داشته و در عین حال که مادر سعی می کند
با نقش حفاظتی خود فرزند را حفظ کند، پدر، وی را به سمت بیرون گرایش میدهد و در کنار دادن
حس اعتماد و امنیت به او اجازه شکستن محدودیتها را میدهد.
پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» هست و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد.
مهم این هست که معمولا این رابطه که از همان ماه اول تولد آغاز می شود همۀ وقت تعادل ندارد
و گاهی یک رابطه بسیار نزدیک و عاطفی و گاهی یک رابطه با فاصله بین پدر و دختر شکل میگیرد.
وقتی آزمایشات، باروری یک خانم را تایید می کند همسر او در رابطه با دختر یا پسر بودن فرزندش تفکر می کند.
اما وقتی در سونوگرافی جنسیت جنین مشخص می شود هر یک از زن و مرد به شکل مختلف در رابطه با فرزندش تفکر کرده
و نگرانی، برنامه و خواستهاي مخصوص به خودش را دنبال میکند.
اگر پدر در محیطی پدرسالار بزرگ شده باشد که در آن ارجحیت با پسر بوده هست
معمولا مرد از این که جنسیت فرزندش دختر هست، ناراحت خواهد شد. اگر این حس به قدری شدید باشد
که بعد از تولد هم ادامه یابد احتمال دارد فرزند دختر به علت جنسیت خود در خانواده تحقیر شود.
خوشبختانه روزگار عوض شده هست. تعداد زیادی از مردان به داشتن دختر افتخار می کنند
چون زنان نیز توانستهاند مثل مردان تحصیل و کار کنند و سبب افتخار پدر شوند
گاهی نوعی رابطه دختر و پدر به تاریخ کوتاه زندگی شخصی پدر هم بازمیگردد.
بعضی مردان دوست دارند همان رابطهاي را با دخترشان ایجاد کنند که با مادرشان داشتهاند
و بعضی دیگر عشقی را نثار او می کنند که نتوانستهاند تجربه کنند. نکته مهم اینجاست
که پدر در ارتباط با دختر قبل را رها کند و سعی نماید در زمان حال زندگی کند.
بعضی مردان از داشتن دختر شاد میشوند چون رابطه خوبی با پدر خود نداشتهاند.
برای این دسته از افراد داشتن پسر به معنی تبدیل شدن به همان پدری هست که آن ها در کودکی از او خرسند نبودهاند.
در حالیکه داشتن دختر سبب میشود وزن تاریخ قبل سبکتر شده و مرد بتواند رابطه جدیدی با فرزند خود ایجاد کند.
پدر برای دختر و پسر حکم کسی را دارد که بین فرزند و مادر جدایی میاندازد. مادر فرزند را به جهان میآورد
و پدر جهان را به او میشناساند. در واقع پدر غریبه شناسانده شدهاي هست که وی را از دستان قدرتمند مادر جدا کرده
و در پناه خود به او هویتی مستقل در جهان میبخشد. در واقع این پدر هست که دختر را به سمت دیگران فرستاده
و به او دویدن و پریدن و دیگر تواناییهاي فیزیکی را میآموزاند.
وی همینطور حامی همیشگی دختر در فعالیتهاي اجتماعی و هوشی هست و به تربیت و آموزش او اهمیت زیادی میدهد.
درضمن پدر نخستین مردی هست که بعنوان مشابه جنس مذکر دختر با او آشنا می شود
سن 3 تا 6 سالگی اصطلاحا سن عقده ادیپ نام دارد. عقده ادیپ به رابطه بین پسر و مادر اشاره دارد
و معادل آن در رابطه بین دختر و پدر، عقده الکترا نامیده میشود. این مرحله، مرحلهاي ساختاری برای رشد کودک هست.
در صورتی که این مرحله به خوبی گذرانده شود و تعادلات هورمونی برقرار شود، دختر بچه قادر خواهد بود
در سن بلوغ دوستدار جنس مذکر باشد. در واقع در این سن دختر عشقی را نسبت به مادر خود احساس میکند
و فورا به حضور یک جداکننده خود از مادرش یعنی پدر پی میبرد. پدر که از نظر او غریبهاي هست
که مادر را به سمت خود جلب می کند و مایه شادی او هست، وی را ناراحت می کند
چون عشق مادر نسبت به وی را کاهش داده هست. در این مرحله دختر در تضاد با مادر قرار میگیرد و سعی می کند
عشق پدر را به جای مادر به سمت خود جلب کند. در همین موقع هست که متوجه می شود مادر او،
همسر پدر و مورد علاقه اوست. مهم ترین وظیفه پدر در این سن مقابله با دختر و روشن کردن
این مساله برای اوست که او جایگاه فرزندی دارد و نمی تواند جای همسر او باشد.
در واقع در این مرحله ادیپ دختر ابتدا با از دست دادن عشق مادر و سپس پدر ـ
برخلاف پسر که عشق مادر را از دست نمیدهد ـ بزرگ می شود.
موفق شدن کودک برعقده ادیپ یا الکترا به نوع رفتار زوجین بستگی دارد.
نقش مهم پدر جدا کردن دختر از مادر و پس از آن ارزش نهادن به او بعنوان دخترش هست.
دختر به پدری نیاز دارد که وی را دوست داشته باشد و درضمن با عشق ورزیدن به مادر به دختر بیاموزد
که باید تبدیل به زنی دوستداشتنی توسط مرد در آینده شود. مردی که به همسرش اظهار عشق نمی کند
این احساس را به دختر آموزش نداده و عشق را در آینده در او خفه میکند.