داستان پندآموز | شکار مرغابی
داستان پندآموز : شکار مرغابی
دو شکارچی دستهای مرغابی وحشی در حال پرواز را دیدند. یکی از آنان تیری در تفنگ خود گذاشت و گفت: «اگر یک مرغابی بزنم، غذای خوبی میپزم و با هم میخوریم.»
شکارچی دیگر پرسید: «نکند از من انتظار داری مرغابی وحشی پخته بخورم؟ مرغابی وحشی باید روی آتش سرخ شود، در غیر این صورت لذیذ نخواهد شد!»
دو شکارچی مدتی با هم جر و بحث کردند که بهتر است مرغابی را بپزند یا کباب کنند. سرانجام به توافق رسیدند که نیمی از آن را بپزند و نیم دیگر مرغابی را کباب کنند.
اما در این بین مرغابیان وحشی منتظر پایان مشاجره آن دو نشدند و به پرواز خود ادامه داده بودند.
یکی بود
اخبار مرتبط:
داستان پندآموز | کریمخان و مرد شاکی
داستان پند آموز | هدیه سال نو اثر ویلیام سیدنی پورتر
داستان پند آموز | مرد دباغ در بازار عطر فروشان
داستان پند آموز | همسایه فضول
داستان پند آموز | عابد و ابلیس