ساعت: 16:30 منتشر شده در مورخ: 1396/01/09 شناسه خبر: 1072817
اینکه بروم توی پارک"بش قارداش"یا"باباامان" بنشینم، تخمه سناتور بشکنم.شام یا نهار بخورم. برگردم و بگویم بهار را دیدم، نمی شود. باید بهار را لمس کنم، بغلش کنم و بگویم چقدر از آمدنش خوشحالم. برای ابراز خوشحالی ام،باید کاری برایش بکنم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از راه ساجده، باید بروم از معماریانی بذرسبزیجات بخرم ببرم روستا. به رضا بگویم، باغچه را آماده کند.من توی باغچه پَل درست کنم.سبزی بکارم و باران خودش را برساند و سبزی ها را آب بدهد.
باید قیچی کهنه باغبانی پدرم را(چون قیچی نو را نمی دهد)، بردارم، بروم رودخانه، شاخه درخت بید و سنجد بچینم و ببرم کنارِچشمه و توی کوچه مان بکارم و پدرم بگوید تو فضول زمین مردم هستی که برایشان، درخت می کاری. تو مگر شهردار هستی ...
باید از چهار راه خوشی که رد می شوم نهال خرمالو، شاتوت و گیلاس بخرم و ببرم توی حیاط و باغ بکارم و هر وقت از آنجا رد می شوم به فروشنده بگویم که نهال شاتوت خشک بوده،جوانه نمی زند و او بگوید عجله نکنم، به زودی سبز می شود. وقتی می فهمد گریوانی هستم می گوید پس همین است که چوچوئه(عجول) هستی، می خواهی دو روزه شاتوت سبز شود.
می گویم دو روز نیست دوماه شد. می گویم مگر گریوانی ها عجول هستند؟ می گوید خیلی زیاد . زودتر از آفتاب بیرون می آیند و از آن طرف هم غروب نشده، می خوابند. تا صبح زود بیدار شوند و کار کنند.گین باده گریوانله یاده.
بایدپونه جمع کنم و کوکویش کنم و بویش توی خانه بپیچد. وقتی تربچه ها، تره،جعفری ها و ریحان ها که سر از خاک بیرون آوردند، نهال ها، البته شاتوت با کمی تاخیر جوانه زدند، بوی پونه توی خانه پیچید.آش سلمی،گزری و ترشک آماده شد. بهار خوبِ خوب جا افتاد، سبز شد و من شدم مضاف الیه بعضی از این بهارانه ها، بیدها، گیلاس ها، شاتوت و خرمالوی توی حیاط...
بید مریم، شاتوت مریم، گیلاس مریم ... حیاط را آب و جارو کنم و چای آنخ دم کنم و توی ایوان و یا زیر درخت گردو، توی باغ با بهار بنشینیم، چای بخوریم.از گذشته ها و از آینده بگویم و از حال لذت ببریم. باید بروم ...
نوشته مریم گریوانی از بجنورد
انتهای پیام/