داستان ضرب المثل سنگین برو، سنگین بیا
محمدی ۱۳۹۶-۰۱-۰۸ ضرب المثل
وقتی یک نفر زیاد به خانه این و آن برود و مَثَل «سنگین بیا، سنگین رو» را برایش به کار میبرند.
داستان ضرب المثل:دختری بود بعد از آنکه به خانه بخت رفت، هر روز به خانه پدر و مادرش میرفت. مادر هم برای اینکه دختر تازه عروسش بیشتر به خانه و زندگی خودش برسد، یک روز با کنایه و اشاره و با زبانی که دختر ناراحت نشود به او گفت: «سنگین بیا، سنگین برو.» دختر که منظور مادر را نفهمیده بود روز بعد وقتی خواست به خانه مادرش برود، چند سنگ ریزه به گوشه روسریاش بست.
وقتی که مادر دید دخترش متوجه منظور او نشده است، گفت: «دخترم، شیرین بیا، شیرین برو، سحر بیا غروب برو.» روز بعد دختر، یک ظرف شیره هم با خودش برد. مادر که دید دختر، منظورش را نمیفهمد گفت: «دختر جانم، کم بیا و کم برو.»
منبع: دنیای ضرب المثل / راسخون
اشتراک گذاریهمچنین ببینید
در زمان حضرت داوود (ع) مردی فقیر بود كه همواره دعا می كرد تا بدون رنج ، خدا به او روزی برساند و او گفت :