ارزش آفرینی: ۵۲ روش که به آدم ها همان چیزی را بدهیم که می خواهند

شما ترجیح می‌دهید آدم‌ها از شما متنفر باشند، چون لااقل در آن صورت به شما توجه خواهند کرد.

این را بپذیرید. شما از نامرئی(در سایه) بودن و ندانستن نحوه‌ی جلب توجه به ستوه آمده‌اید. ترجیح می‌دهید آدم‌ها از شما متنفر باشند، چون لااقل در آن صورت به شما توجه خواهند کرد. از همه بدتر آن است که آدم نادیده گرفته شود.پس در یک جهان پر جنجال با انتخاب‌های بی‌پایان چگونه دوام بیاورید؟ پاسخ ساده است؛ ارزش آفرینی کنید.

راه ارزش آفرینی به طرز حیرت آوری آسان است: به آدم‌ها چیزی را بدهید که می‌خواهند. بازی ارزش آفرینی تان را با این ۵۲ توصیه‌ی فوق‌العاده پیش ببرید.

اگر تا به‌حال با کسی رابطه داشته‌اید که نمی‌توانسته است اشتباهش را بپذیرد، پس قطعا ناامیدی را می‌شناسید. هیچ کس کامل نیست. فروتنی اعتماد می‌آفریند. در پذیرش اشتباه و عذرخواهی سریع‌العمل باشید.

من در بیغوله‌ بزرگ شده‌ام و با افرادی برخورد داشته‌ام که زندگی‌شان را فدای اعتیاد به مواد مخدر یا دیگر فسق و فجورها می‌کردند. نیازی نبود حتما کراک مصرف کنم تا بدانم این کار، کار احمقانه‌ای است. از مشکلاتی که آدم‌های دیگر دارند اجتناب و منحنی یادگیری را کوتاه کنید. این سریعترین راه به سمت موفقیت است.

کتاب‌ها و قهوه، بیسکویت و خامه، ساندویچ گوشت و نان، گل و شکلات، به خوبی با هم ترکیب می‌شوند. ترکیب‌های حیرت‌انگیز می‌توانند بدیهی یا غیرمعمول باشند. وقتی که چیزهای عالی را با هم ترکیب می‌کنید، برای رشد ارزش هم‌افزایی و فرصت ایجاد می‌کنید.

به عنوان یک نویسنده، یاد گرفته‌ام که کلام کارآمد و طرح‌های ساده از کلمات حشو و زائد و داستان‌های گیج‌کننده بهتر هستند و استیفن کینگ نیز در شاهکار حماسی‌اش “درباره‌ی نوشتن” این موضوع را تصدیق می‌کند.

این مفهوم در زندگی هم همین‌گونه است. مردم خواهان سادگی هستند. ویژگی‌های تجملی و انتخاب‌های بی‌حدوحصر آدم را گیج و مستعصل می‌کنند. راه‌هایی پیدا کنید تا این آشفتگی را از بین ببرید، و با این کار در زمان و میزان تلاش آدم‌ها صرفه جویی خواهید کرد.

وقتی گزینه‌ی بهتری وجود دارد آدم‌ها را به دیگران ارجاع دهید. اگر برای انجام کاری کمبود تخصص یا کمبود توانایی در ارزش آفرینی دارید، آدم‌ها را به کسی ارجاع دهید که می‌تواند از پس آن برآید. این کار در صورتی که از سوی رهبران صنعت‌ انجام شود حسن تفاهم به وجود خواهد آورد و باعث اعتماد مشتریان آینده خواهد شد.

اگر با متخصصین ارزش آفرینی وقت بگذرانید، تخصص آنها به شما منتقل خواهد شد. اگر با بازنده‌‌های بی‌انگیزه حشر و نشر کنید، ایضا.

آیا تا به حال با کسی قرار شام داشته‌اید که یک ریز درباره‌ی خودش حرف زده باشد؟ در آن موقع چه احساسی داشتید؟

تمرکز بیش از حد روی تمایلات‌تان، سطح هوشیاری شما را نسبت به اطرافیان‌تان کمرنگ می‌کند. سعی نکنید بزرگی خودتان را به دیگران اثبات کنید. در عوض، یاد بگیرید چه کاری می‌توانید برای‌شان انجام دهید.

آیا روزی را که همه چیز خراب شد به خاطر می‌آورید؟ دارم در مورد یک روز بد فراموش نشدنی صحبت می‌کنم، وقتی که قهوه را روی خودتان ریختید و تمام راه را تا محل کار نگران و ناراحت بودید. شما مطمئن بودید که هیچ چیز نمی‌تواند آن وضعیت را تغییر دهد. بعد، یک اتفاق افتاد.

کسی متوجه آشفتگی در چهره‌ی شما شد. شما مجبور نبودید به او چیزی بگویید. او خیلی ساده پرسید: کاری هست که من بتوانم انجام بدهم؟ با همان چند کلمه، او شما را خلع سلاح کرد. او صادق بود، و شما این را می‌دانستید.

یاد بگیرید سوال بپرسید. ممکن است کل ماجرا را متوجه نشوید، اما حداقل این یک نقطه‌ی شروع است. از آنجا، می‌توانید برای یافتن مسیر درست اقدام کنید.

آیا تا به حال پیش آمده است که با جان و دل وقت صرف کسی بکنید و بعد بفهمید که به شما توجه نمی‌کرده است؟ شما به دنبال گرفتن توصیه ‌از او بودید، اما نا امیدانه مجبور شدید حرف خودتان را تکرار کنید.

این که فقط آن چه آدم‌ها باید بگویند را بشنوید کافی نیست، بلکه فعالانه به آن گوش دهید. حتی بهتر است، آن را یادداشت کنید. آنچه را آدم‌ها اغلب می‌گویند دنبال کنید. آنوقت تصویر روشن‌تری خواهید داشت از آنچه آنها می‌خواهند و از این که چگونه می‌توانید برای‌شان ارزش آفرینی کنید.

همانطور که سیمون سینک می‌گوید، با چرا آغاز کنید. چرا آنها آن کار را انجام می‌دهند؟ آرزویی که در دل‌شان موج می‌زند چیست؟ همه‌ی ما عواطف زمینه‌ای یکسانی داریم. ما به دنبال عشق، امنیت، و پذیرش هستیم. ما شور و شوق داریم اما اغلب دچار ترس می‌شویم. طرز رفتاری که از ما سر می‌زند در واقع یک واکنش به آن احساس است.

چرایی را کشف کنید، و آنوقت می‌توانید آن نیاز را برآورده کنید. از دلیل واقعی نهفته در پس اعمال آدم‌ها پرده بردارید، و آنوقت می‌توانید خواسته‌های‌شان را برآورده کنید.

آدم‌ها اغلب به خودشان دروغ می‌گویند و به شما آن چیزی را می‌گویند که می‌خواهید بشنوید. اگر تا به حال پیش آمده است که لباس ناجوری بپوشید و به شما بگویند چقدر خوب به نظر می‌رسید، پس منظور من را درک می‌کنید.

برای آن که تصویر بهتری از طرف مقابل داشته باشید، از دوستان آن شخص سوال بپرسید. این اصل در کسب و کار هم به همان شکل است. آیا نمی‌دانید چطور یک نیاز را برآورده کنید؟ از کسی که صاحب فهم و بینش است سوال کنید. آدم‌ها همیشه نمی‌دانند چه مسئله‌ای را دوست دارند حل کنند، اما متخصصین می‌توانند از آنچه کاربران را آزار می‌دهد پرده بردارند.

فکر کردن حقیقت را برجسته می‌کند و خودفریبی را به حداقل می‌رساند. تفکر را به بخش معینی از کسب و کار و روابط‌تان تبدیل کنید.

آیا تا به حال دقت کرده‌اید بعد از آن که به یک کودک هدیه‌ای داده‌اید، چهره‌اش از هم شکفته است؟ آیا این احساس فوق‌العاده‌ای نیست؟ خسیس نباشید. حسی از شادی و پیوند به وجود بیاورید. هدایا را بپذیرید، و برای دیگران هم فرصت‌هایی فراهم کنید که همین کار را بکنند.

گاهی آدم‌ها به حمایت احتیاج دارند. به آنها بگویید که چه نفعی خواهند برد. اما در این کار زیاده روی نکنید؛ فقط صادق و مختصر صحبت کنید. این همان بازاریابی کارآمد است.

صداقت سخت است، اما بیشتر چیزهای مهم دنیا همین طور هستند. سد ترس را در هم بشکنید و واقعیت را بگویید. با این کار اعتماد‌سازی خواهید کرد و توصیه‌های عملی ارائه خواهید داد. شجاعت شما احترام و پیگیری وفادارانه را ایجاد خواهد کرد.

بررسی کنید که آیا ایده‌ی شما قبلا استفاده شده است و این که به چند نفر می‌توانید کمک کنید. برای عرضه‌ی محصول‌تان چه چیزی لازم است، و بهترین استراتژی قیمت‌گذاری کدام است؟ تحقیق می‌تواند شما را به سمت ایده‌های دیگری راهنمایی کند که ممکن است از آنها غفلت کرده باشید. کمی‌ تحقیق، نتایج طولانی مدتی به همراه خواهد داشت.

وقتی ایده‌ی عالی‌تان در مرحله‌ی اجرا به مانع برخورد می‌کند از این که دیگران را هم درگیر کنید واهمه‌ای نداشته باشید. این زیرکی، در واقع بینشی است برای تسهیم کردن بار وارده و از این تمایل که بخواهیم کوچک‌ترین جزییات یک عمل را به شخصه مدیریت کنیم جلوگیری می‌کند.

واگذاری(مسئولیت) یکی از خصلت‌های با ارزش آدم‌های موفق است. وقتی که گیر افتادید درخواست کمک کنید و اجازه بدهید این فروتنی ارزش شما را بالا ببرد.

اگر تا به حال احساس درماندگی و ناامیدی را تجربه و از این تعجب کرده باشید که چرا شخصی یک مشکل را که برطرف کردنش آسان به نظر می‌رسیده مدیریت نکرده است، پس به طور اتفاقی در مسیر پنهانی ارزش آفرینی قرار گرفته اید. این امر به طور ویژه زمانی دارای قدرت است که در آن حوزه‌ی بخصوص صاحب تخصص باشید.

نگذارید یاس‌ها و ناامیدی‌های‌تان هدر بروند. از آن موانع به عنوان فرصت‌هایی استفاده کنید تا به مردم آنچه را بدهید که می‌خواهند.

وقتی مشکلات را یافتید، راه‌های برطرف کردن آنها را پیدا کنید. خودتان را دست کم نگیرید و فرض نکنید که کسی قبل از شما کاری در این زمینه انجام داده است. در رابطه‌ ها، کل مسئله درباره‌ی حل مشکلات است. هرچه بیشتر مشکلات را حل کنید، بیشتر شبیه یک متخصص به نظر خواهید رسید.

محصولات چه مشکلات جدیدی به بار خواهند آورد؟ چه مسائلی در انتهای مسیر در انتظار شما است؟ آنها را پیش‌بینی کنید، و آن وقت برای ارزش آفرینی فرصت‌های بیشتری خلق خواهید کرد.

اگر در پیش‌بینی کردن کارتان عالی است، پس می‌توانید در مسیر دقیق و حساب شده‌ی تولید محصولات‌تان راه‌حل‌ها و خدماتی ارائه کنید. جوهر چاپگر مثال خوبی است. اگر چاپگری نباشد، احتیاج کمی به جوهر هست. همین قضیه در مورد کامپیوترها یا اپلیکیشن‌ها و گوشی‌های هوشمند نیز صادق است. هیچ چیز را به شانس واگذار نکنید؛ یک قدم جلوتر باشید، و نیاز را ایجاد کنید.

امروزه آدم‌های موفق برای آنکه به دیگران آنچه را بدهند که می‌خواهند چه کاری انجام می‌دهند؟ درمورد کسانی که روابط سالمی دارند چطور؟ از آدم‌ها بپرسید روی‌هم‌رفته طی این چند دهه چگونه شخصیتی داشته‌اند و از آنها رازشان را بپرسید.

سعی کنید پی ببرید این روزها بازار چه چیزی داغ است، و آنوقت به یک نظر متوجه خواهید شد چطور به آدم‌ها چیزی را بدهید که می‌خواهند. شما نمی‌توانید هر روندی را پی بگیرید، اما محصولات محبوب بازار بینش‌های شگفت‌آوری را پیش روی شما قرار می‌دهند و می‌توانند شما را در مسیر درست هدایت کنند.

آدم‌ها خدمات عجیبی می‌خواهند، پس آن‌ خدمات را به آنها ارائه دهید. در این سال‌ها خدمات مشتریان به طور پیوسته افت پیدا کرده است، و این یک رویداد غالب در کسب و کارهای جدید است. اگر می‌خواهید راه‌هایی برای افزایش ارزش پیدا کنید، خدمات‌تان را افزایش دهید. شما حتی بدون آنکه مشتریان وفادارتان را از دست بدهید می‌توانید پول بیشتری به‌دست بیاورید.

شکست معلم بزرگ زندگی است. باهوش باشید و از آن شکست‌ها درس بگیرید. درمورد این که چرا آن مشکلات اتفاق افتاده‌اند و برای آن که در آینده بهتر عمل کنید چه کاری می‌توانید انجام دهید به تفکر بپردازید.

شادی مسری است. همیشه سعی کنید لبخند بزنید.

قدرشناس باشید. یک متشکرم ساده قطعا احترام در پی خواهد داشت.

آنچه را که کارساز است ثبت کنید. عدم موفقیت در پیگیری خواسته‌های مردم موفقیت‌ها شما را به شکست‌های غم‌انگیز تبدیل خواهد کرد.

شاید خیلی به فکر کردن احتیاجی ندارد، اما متعجب خواهید شد از این که بدانید چه تعداد آدم به خودشان زحمت نمی‌دهند روی پیروزی‌های گذشته‌شان سرمایه‌گذاری کنند. از وسوسه ‌شدن نسبت به چیزهای درخشانی که از دور می‌بینید اجتناب کنید. اگر کسی چیزی را در همان وهله‌ی اول دوست داشت، احتمال آن وجود دارد که برای بار دوم هم آن را دوست داشته باشد.

شما نمی‌توانید به هر چیزی پاسخ مثبت بدهید. وقتی که شرایط به طور ایده‌آلی مناسب نیست از “نه” گفتن واهمه نداشته باشید. به طرز عاقلانه‌ای دست به انتخاب بزنید تا بتوانید بیشتر به آدم‌ها آنچه را می‌خواهند بدهید.

بعضی از روابط به جای سازنده بودن مخرب می‌شوند. وقتی که دیگر نمی‌توانید ارزشی اضافه کنید، وابستگی‌تان را به آن رابطه قطع کنید و به راه خود ادانه بدهید. این کار در انرژی ارزشمند همه صرفه‌جویی خواهد کرد.

توصیه‌ی جک کنفیلد را در اصول موفقیت گوش کنید و تاثیر خود را تقویت کنید. به شخص دیگری کمک کنید که اشتباهات شما را مرتکب نشود و از موفقیت شما درس بگیرد. در آن صورت هر دوی شما مزایای هنگفتی به‌دست خواهید آورد.

از خودراضی نباشید، حتی در زمان‌های خاص. از وقت‌ تان استفاده کنید و سیستم تحویل، هزینه، کیفیت، و امکانات‌تان را تحلیل و بررسی کنید. چه چیزی را می‌توانید بهتر کنید؟ چه مشکلاتی هنوز وجود دارند؟

در روابط، به دنبال راه‌هایی برای خلاق بودن باشید. خودتان را از حریم امن و آسایش‌تان بیرون بکشید. از موفقیت‌های‌تان بیشترین استفاده را ببرید در غیر این صورت وقتی که اوضاع تغییر کند همه چیز روی سرتان خراب خواهد شد.

قبل از آن که دکمه ی ارسال ایمیل یا پیامک را بزنید، قبل از آن که دهان‌تان را باز کنید و کسی را که به شما توهین کرده‌ است ضایع کنید، به تاثیر حرف‌های‌تان فکر کنید. سعی کنید همیشه آن شخص بهتر باشید. در مورد چگونگی بهتر کردن کلام‌تان خاص عمل کنید، و این کار را بدون آنکه به کسی آسیب بزنید انجام دهید، یا اگر نمی‌توانید تا زمانی که این توانایی را به‌دست می‌آورید ساکت بمانید.

به گونه‌ای رفتار نکنید که بعدا پشیمان شوید. اگر ناراحت، خسته، یا به نوعی دلسرد هستید، خودتان را از آن وضعیت رها کنید. و روز بعد با چشمان درخشان و با نشاط برشد. بعدا از خودتان به خاطر این کار تشکر خواهید کرد.

اجازه ندهید ناشکیبایی‌ شما را از امتحان کردن چیزهای جدید باز دارد. قبل از آن که انبوهی از منابع را خرج کنید، در مقیاسی کوچک ایده‌ی خود را امتحان کنید. چیزی که در مقیاس کوچک جواب ندهد احتمال کمی وجود دارد که در مقیاس بزرگتر جواب بدهد.

اگر دیر می‌کنید انتظار نداشته باشید آدم‌ها باور کنند برای وقت‌شان ارزش قائل هستید. شما دوست ندارید وقت‌تان تلف شود، بنابراین با آنها هم به همان طریق برخورد کنید.

تفکر و تامل بیشتر ارزش بیشتر می‌آفریند. عجله نکنید.

وقتی به چیزهای کوچک احترام بگذارید، آدم‌ها از کارهای بزرگ شما حیرت زده خواهند شد.

وقتی نهایت تلاش‌تان را می‌کنید، بهترین فرصت را خواهید داشت تا به آدم‌ها آن چیزی را بدهید که می‌خواهند. آنها هم وقتی که گند بزنید، بیشتر تمایل خواهند داشت که شما را ببخشند.

در مورد ایرادات مشترک تحقیق کنید. مشکلات را بر طرف کنید، و راه‌حل‌ها را با دیگران در میان بگذارید. از بین بردن ترس ارزش‌های خودش را به بار می‌آورد، البته این کار مشکلات را نیز خلع سلاح و ایجاد فرصت می‌کند.

آیا این واقعا حس خوبی نیست وقتی که کسی شما را به اسم کوچک صدا می‌زند؟ کسی را صمیمانه لمس کنید، و آن وقت پاداش آن را خواهید گرفت.

یک سیستم درست کنید برای ارسال کارت‌های تبریک و تشکر به دوستان و مشتریان. آنها را موقع تعطیلات، سالروز تولد، و سالگرد ازدواج بفرستید. گاهی این تنها پیامی است که آنها دریافت می‌کنند.

کمتر قول بدهید. از شخصیت اسکاتی در مجموعه‌ی پیشتازان فضا پیروی کنید که همیشه به کاپیتان کرک می‌گفت حل کردن مشکلات از آنچه که باید بیشتر طول می‌کشد. وقتی شما کار بیشتری تحویل بدهید، آدم‌ها به نحو خوشایندی غافلگیر خواهند شد.

وقتی که قول می‌دهید، به آن عمل کنید. داشتن قابلیت اعتماد یک “باید” است.

تا به حال موهای‌تان را در سالن آرایشی کوتاه کرده‌اید که هر بار نتایج متفاوتی گرفته باشید؟ آیا باز هم به آنجا مراجعه کرده‌اید؟ مشتریان ثبات قدم می‌خواهند. اگر قابل پیش‌بینی یا قابل اعتماد نیستید انتظار نداشته باشید که در کسب و کار دوام بیاورید.

مایکل گربر در کتاب اسطوره‌ی E توضیح می‌دهد که چطور سیستم‌ها از زیاده کاری جلوگیری کرده، کیفیت و ثبات را حفظ می‌کنند و باعث توسعه می‌شوند. استفاده‌ی موثر از سیستم‌ها ارزش بیشینه می‌آفریند. اما موقعی که برای‌تان خطرآفرین هستند آنها را نادیده بگیرید.

آیا مشکلات زندگی حواس شما را پرت کرده است؟ آیا هرگز کارهای روتین و روزمره را نقض کرده‌اید تا یک تغییر عمده و اساسی ایجاد کنید؟ نسبت به نیازهای دیگران خودتان را مسئول و درگیر بدانید. به نشانه‌های ظریف، پیش از آن که فراموش شوند، توجه کنید.

خودتان را وفق دهید وگرنه مهجور خواهید شد. به جای شاخه‌ا‌ی سفت و خشک بودن، مثل تیغه‌ی علف باشید. به آدم‌ها آن چیزی را بدهید که آنها می‌خواهند نه آن چیزی را که شما می‌خواهید. نفس خودتان را کنترل کنید. کارآمد باشید، و از تغییرات استقبال کنید.

انعطاف پذیر بودن نیازمند یادگیری است. اوقات هدر رفته‌ی خودتان را به فرصت‌هایی برای رشد و ارتقاء تبدیل کنید. یک یاد گیرنده‌ی مادام‌العمر شوید و آن وقت به دیگران بیشتر کمک خواهید کرد.

آدم‌ها همیشه در حال تماشا هستند، بنابراین در انجام اعمالی که دوست دارید دیگران از آنها پیروی کنند الگو باشید. بکوشید مثل کسانی رفتار کنید که می‌خواهید از شما تبعیت کنند، و آن وقت آدم‌ها از الگو بودن شما سود خواهند برد.

اگر تلاش نکنید شکست خوردن‌تان حتمی است، پس تسلیم نشوید. وقتی که به رغم مشکلات استقامت نشان می‌دهید، دگرگون خواهید شد و رشد خواهید کرد. نهایتا، مسیر پنهان ارزش افزایی را آشکار خواهید کرد.

در هر رابطه‌ی سالمی اعتمادسازی ضروری است. از طریق اصول راستی و درستی- صداقت، وفاداری، انضباط و خوبی- اعتماد آفرینی کنید. درستی، شما را به مرحله‌ی بعدی بازی خواهد فرستاد.

اگر واقعا می‌خواهید به آدم‌ها چیزی را بدهید که می‌خواهند، کنترل اوضاع را به‌دست بگیرید. به همان راه‌های قدیمی‌تان برنشد. توپ در زمین شما است. تغییر ایجاد کنید. ترس خود را دفن کنید، و دست به اقدام بزنید.

نویسنده: روی هاف

ترجمه: کامروا ابراهیمی

منبع: لایف هک