فیلم ماجرای نیمروز فیلمی به کارگردانی محمدحسین مهدویان و نویسندگی محمدحسین مهدویان و ابراهیم امینی و تهیهکنندگی سید محمود رضوی محصول سال ۱۳۹۵ است. آسمونی در این مقاله به معرفی و نقد فیلم ماجرای نیمروز می پردازد. از شما عزیزان دعوت می کنیم تا پایان این مقاله ما را همراهی کنید.
فیلم ماجرای نیمروز در مورد حوادث سال ۱۳۶۰ پس از انقلاب اسلامی در ایران است. این فیلم در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. همچنین بهزاد جعفری طادی سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه و لباس را برای این فیلم با خود به خانه برد.
خلاصه فیلم ماجرای نیمروز
فیلم به ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست گروه مجاهدین خلق میپردازد.
بازیگران فیلم ماجرای نیمروز
مهرداد صدیقیان
احمد مهرانفر
هادی حجازیفر
مهدی زمینپرداز
محیا دهقانی
لیندا کیانی
حسین مهری
جواد عزتی
مهدی پاکدل
عوامل فیلم ماجرای نیمروز
فیلمنامهنویس: محمدحسین مهدویان و ابراهیم امینی
مدیر فیلمبرداری: هادی بهروز
طراح گریم: محسن دارسنج
طراح صحنه و لباس: بهزاد جعفری
تدوین: سجاد پهلوانزاده
صدابردار: هادی ساعدمحکم
صدا گذار: مهرشاد ملکوتی
جلوههای ویژه: محسن روزبهانی
تهیه کننده: سید محمود رضوی
جوایز فیلم ماجرای نیمروز
این فیلم در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر در ۹ رشته نامزد دریافت جایزه سیمرغ بلورین شده بود که در نهایت ۴ جایزه به این فیلم تعلق گرفت.
سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران سید محمود رضوی بهترین فیلم بهزاد جعفری طادی بهترین طراحی صحنه و لباسنقد فیلم ماجرای نیمروز
سینمای ایران از دهه شصت تا کنون تلاش کرده به موضوع فعالیت های تروریستی سازمان مجاهدین (منافقین) ،واکنش هایی نشان دهد که هرچند تعداد سناریو های به این سمت رفته چشمگیر نیست اما در چندسال اخیر آثار قابل توجهی که آخرین آن “ماجرای نیمروز” نام دارد، تولیده شده است. پرده برداری از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین، نمایش مبارزات گروه های انقلابی برای مقابله با این سازمان و جلوگیری از جنایات آن ها، قربانی خشونت و ترور شدن مردم و شخصیت های موثر در انقلاب اسلامی از جمله کلیدی ترین سوژه های قابل پرداخت برای روشن تر ساختن چهره واقعی سازمان مجاهدین به شمار می رود.
فیلم وجه تاریخی کاملا قابل استنادی دارد و شخصیت پردازی های داستان مطابق نمونه های اصلی هستند. وجه واقع گرایانه آن پررنگ است و قصه را به موثر ترین نحو ممکن برای تماشاگر قابل فهم میکند. مواجهه صادقانه با شخصیت ها و موقعیت ها با دیگر فیلم های برابر با همین مضمون متمایز است و این تمایز نه در شکل قاب بندی ها و نه از دریچه روایتی مدرن و نه از تلفیق هنرهای مختلف در بستر اثری سینمایی، بلکه در پندار معرفتی فیلمساز نسبت به بازنمایی وقایع تاریخی به شکلی شیرین و دلچسب است که از جهتِ این تازگی در سینمای ایران قابل توجه خواهد بود و باعث ارتقای نگاه سازندگان و مخاطبان در تجربه ای خلاقانه و خوشایند خواهد شد.
این شیوه ترکیبی مستند و قصه گویی که در دو اثر قبلی کارگردان فیلم یعنی آخرین “روزهای زمستان” و “ایستاده در غبار” هم به کارگرفته شده است، این سبک را به فرمی بدیع و کارآمد در سینمای ایران تبدیل کرده است که هم کیفیت نهایی اثر مطلوب است و هم مخاطب را از خود راضی نگه می دارد. موج استفاده از دوربین روی دست سالهاست سینمای ایران را فراگرفته و به خصوص جوان ترها و یا فیلم اولی ها بیشتر به دنبال آن میروند که خیلی وقتها ضرورتی هم برای استفاده از این تکنیک وجود ندارد.
اما در این فیلم بسیار خوب و در جایی که باید به کارگرفته شود، انجام شده است جراکه قصه فضایی ملتهب دارد و مخاطب مدام می تواند با بازیگران همراه شود؛ بازیگرانی که در زد و خوردهای بیرونی و تعقیب و گریز های داستان گرفتار شده اند، وقتی شما در دل جامعه باشید و با یک صحنه هایی پرحادثه برخورد کنید باید همه این حس ها را به دوربین هم انتقال دهید. که این عامل به واقعنمایی فیلم کمک شایانی می کند. همچنین در میزانسن و بازیگری حتی طراحی صحنه و لباس نیز واقعنمایی به شکلی بسیار مطلوب حفظ شده است.
در بخش بازیگری فیلم، انتخاب های مناسب و مبتکرانه ای صورت گرفته است، احمد مهرانفر که در اولین برخوردِ با او در داستان به یاد کاراکتر کمدی وی در سریال پایتخت می افتیم، در این نقش با یک بازی فوق العاده و بازی گرفتن بسیار قابل قبول، کاملا ذهن را با یک شخصیت جدید و واقعی آشنا میسازد، مضاف بر این موارد، گریم بسیار خوب و شخصیت پردازی های قابل قبول در روند داستان، این فیلم را قطعا به یکی از با ارزش ترین آثار موجود برای تماشا در سی و پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر تبدیل میکند و در مقایسه با نزدیک تر آثار به خود از حیث زمانی و در همین ژانر یعنی “امکان مینا” و “سیانور” میتوان گفت که از آنها برتر است.
درپایان ماجرای نیمروز در سینمای بی بهره از خلاقیت های هنری امروز، اتفاقی ارزشمند و قابل ستایش است و از این نظر باید به محمد حسین مهدویانِ جوان بابت این لباس تازه ای که به فرم سینمای ایران دوخته است، تبریک گفت؛ فیلمسازی که پیش از این با “آخرین روزهای زمستان” و “ایستاده در غبار” تصویری دلنشین از شهید حسن باقری و سردار جاوید الاثر حاج احمد متولسیان برایمان ساخته بود و امید می رود که این نگاه متمایز در شیوه برخورد با آثار هنری که بیش از همه باید متکی به عناصر و پرداختی سینمایی باشد در آینده برای سینمای ایران تکرار شود و این برآمده از خلاقیت و دغدغه ای دلبسته به هنر سینما است که می تواند چنین فیلم های فاخری به ارمغان آورد.
+ عضو تلگرام آسمونی شوید: کانال تلگرام