تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




قصه کودکانه کوتاه، گربه من

برفی از تعریف من خوشش آمد، چون با خوشحالی محکم به گلوله‌ برفی چنگ زد. یک دفعه دانه‌های برف به اطراف پاشیده شد، که بیشتر آنها توی صورت و چشم برفی رفت.

برفی از تعریف من خوشش آمد، چون با خوشحالی محکم به گلوله‌ برفی چنگ زد. یک دفعه دانه‌های برف به اطراف پاشیده شد، که بیشتر آنها توی صورت و چشم برفی رفت. باور کنید برفی واقعاً یک گلوله برفی شده بود.

اسم گربه‌ من «برفی» است، چون مثل برف سفید است.

این روزها که برف باریده برفی خیلی خوشحال است. گلوله‌های برف را قِل می‌دهد و به آنها چنگ می‌زند. صبح که مشغول‌ بازی بود، گفتم: «برفی! برفی!»

برفی در حالی‌که تندتند نفس می‌زد، نگاهم کرد. من ادامه دادم: «برفی تو مثل یک گلوله برفی هستی؛ گلوله‌ای برفی با دو چشم قشنگ!»

برفی از تعریف من خوشش آمد، چون با خوشحالی محکم به گلوله‌ برفی چنگ زد. یک دفعه دانه‌های برف به اطراف پاشیده شد، که بیشتر آنها توی صورت و چشم برفی رفت. باور کنید برفی واقعاً یک گلوله برفی شده بود.

یک گلوله برفی عصبانی که میومیو می‌کرد.

داستان: فریبرز لرستانی «آشنا»




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «قصه کودکانه کوتاه، گربه من»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..