داستان کوتاه | چرچیل و رقیب
داستان کوتاه : چرچیل و رقیب
میگویند روزی چرچیل از کوچهای باریکی که فقط امکان عبور یک نفر را داشته، رد میشده است که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخمخوردهاش میرسد. بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه میکنند رقیب میگوید: «من هیچ وقت خودم را کج نمیکنم تا یک آدم احمق از کنار من عبور کند.»
چرچیل در حالی که خودش رو کج میکرده، میگوید: «ولی من این کار را میکنم تا یک آدم احمق از کنار من رد شود!
داستان کوتاه چرچیل و رقیب
یکی بود
اخبار مرتبط:
داستان کوتاه و خواندنی ماهیگیر قانع
داستان کوتاه سخن مرد گوژپشت
داستان کوتاه | اکسیژن خیالی!
داستان کوتاه | خرس پاندا
داستان کوتاه | گداهای بازاریاب