تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




رومن گاری ؛ شبح سرگردان ادبیات

۱٫ در تاریخ ادبیات جهان، چند نویسنده هستند که حتی خبره ترین منتقدان هم در کارشان مانده اند؛ یعنی هر چه آثارشان را بالا و پایین کرده و با نظریات ادبی مختلف سنجیده اند، کماکان نمی توانند درست داوری شان کنند و آنها را در زمره نویسندگان آوانگارد و به اصطلاح ما ایرانی ها «هنری» جای دهند یا جایی در میان نویسندگان روتین پرمخاطب برای شان در نظر بگیرند؛ برای مثال «فرانسواز ساگان» که بعضی ها او را حتی در ردیف نویسندگان رمان نو طبقه بندی می کنند و بعضی دیگر عامه پسند می دانندش، یا نمونه ایرانی اگر بخواهید می شود از اسماعیل فصیح نام برد که سال هاست منتقدان بر سر جدی گرفتن یا جدی نگرفتن او جدال دارند؛ اما هیچ کدام از این نویسندگان مانند «رومن گاری» دنیا و منتقدان ادبی اش را سر کار نگذاشته است.

رومن گاری یک نویسنده نابغه بود با قابلیت تولید سطوح مختلفی از ادبیات داستانی. آدمی بازیگوش و باسواد و سطح بالا که در هر عرصه ای قدم گذاشت، به اوج رسید. بعد از چند سالی بی اعتنایی به رومن گاری در بازار کتاب ایران، یکی دو سال است دوباره مترجمان و ناشران به او اقبال نشان داده اند و حالا پشت هم آثارش دارد منتشر می شود و البته اکثرا با ترجمه های ناخوشایند.

رومن گاریرومن گاری

امسال دو کتاب از رومن گاری منتشر شد؛ یکی آخرین مصاحبه اش با یک شبکه رادیویی با عنوان «گذر روزگار» که سمیه نوروزی ترجمه اش کرده؛ مترجمی که پیش تر هم سابقه ترجمه سه مجموعه داستان «قلابی»، «مرگ» و «پرندگان می روند در پرو می میرند» را از همین نویسنده در کارنامه داشته است. کتاب دیگر رمانی است با نام «شبح سرگردان یا رقص چنگیز کوهن» با ترجمه ابراهیم مشعری که سال ها از چاپ نخست آن می گذشت و در ایران مهجور مانده بود. همین دو کتاب بهانه کافی دست مان می دهد که قدری غور کنیم در احوال و آثار رومن گاری.

۲٫ «رومن کاتسف» لیتوانیایی که بعدها نام «رومن گاری» را برای خود برگزید و به عنوان یک نویسنده فرانسوی در دنیا شناخته شد، در سال ۱۹۱۴ به دنیا آمد؛ او زیر نظر مادری خارق العاده که می خواست فرزندش را در قالب کنسول فرانسه در ایالات متحده ببیند و معتقد بود روزی دنیا به او افتخار خواهد کرد، پرورش یافت.

فکر می کنید نتیجه این آرزو چه بود؟ رومن گاری واقعا کنسول شد و در کشورهای مختلفی به عنوان دیپلمات ارشد دولت فرانسه خدمت کرد و در نهایت با سمت سخنگوی فرانسه در سازمان ملل متحد از سیاست کناره گرفت. در جوانی به عنوان خلبان در آفریقا رشادت های بسیاری برای ارتش آزاد فرانسه انجام داد و در عین حال تحصیلاتش را در رشته حقوق به پایان رساند.

همچنین بخوانید :  با سبک زندگی خاص سروش صحت آشنا شوید

با اولین رمانش «تربیت اروپایی» توانست جایزه منتقدان فرانسه را به خود اختصاص دهد. با «ریشه های آسمان» جایزه مهم گنکور را از آن خود کرد. با «جین سیبرگ» بازیگر ازدواج کرد و بعد بزرگ ترین حقه تاریخ ادبیات را به منتقدان زد؛ حقه ای که بعد از مرگش برملا شد. او وقتی دید که منتقدان و خوانندگان آثارش، او را تمام شده می پندارند و خودش هم هوس تجربه های تازه به سرش زده، با نام مستعار «امیل آزار» شروع به نوشتن کرد و در حالی که قانون جایزه گنکور این است که هر نویسنده فقط یک بار به کسب آن نایل شود، برای دومین بار هم توانست برای رمان «زندگی در پیش رو» این جایزه را تصاحب کند.

داستان زندگی رومن گاری خودش به اندازه رمانی درجه یک خواندنی و غریب است. خودش بخشی از زندگی اش را در رمان های «میعاد در سپیده دم» و «سگ سفید» بازتاب داده و همین کتاب «گذار روزگار» نیز روایت شفاهی اوست از زندگی پر فراز و نشیبش. «دومینیک بونا» نیز کتابی درباره زندگی او نوشته با عنوان «اعجوبه قرن» که «منوچهر عدنانی» آن را ترجمه کرده و واقعا اثر درخشان و معرکه ای است برای کسانی که بخواهند این نابغه دیوانه را بهتر بشناسند. او در سال ۱۹۷۹ با شلیک گلوله ای به دهان خود به زندگی اش خاتمه داد و در یادداشتی که بر جا گذاشت نوشت: «خیلی خوش گذشت رفقا…»

رومن گاری؛ شبح سرگردان ادبیات

۳٫ طیف آثار رومن گاری بسیار متنوع است. او که نویسنده ای هم نسل سارتر و کاموست ربط اندکی به آنها دارد. تفلسف و نقدی آمیخته به طنزی تلخ و تند او را نیز مانند معاصرانش جلوه می دهد؛ اما به جرأت می توان گفت در میان نویسندگان روشنفکر دنیا، هیچ کس مثل رومن گاری قصه گویی را بر سایر المان های داستان ارجح نمی شمارد.

در همین کتاب «گذار روزگار» او خودش را مبدع رمان سیاسی در دنیا می خواند و می گوید این ادعا را به دور از هر فروتنی مطرح می کند؛ ادعای او گزاف نیست. رومن گاری در چندین اثر خود – از جمله «خداحافظ گاری کوپر»، «سگ سفید»، «تربیت اروپایی»، «لیدی ال» و «مردی با کبوتر» – به شدت سیاسی است؛ سیاسی بودن او اصلا به معنای این نیست که مانند بسیاری از نویسندگان ایدئولوژی خاصی را تبلیغ می کند. او ناقد مناسبات سیاسی حاکم بر دنیاست و با اشرافی دیپلماتیک متلک های نیش دارش را نثار تمدن نوین و بازی های قدرت جاری در آن می کند.

همچنین بخوانید :  بیوگرافی ویرجینیا وولف

در عین حال او خودش را نخستین نویسنده ای می داند که درباره محیط زیست رمان نوشت؛ این هم ادعای درستی است و چه گواهی بهتر از «ریشه های آسمان»؛ اما در کنار اینها کلی اثر متفاوت دیگر از او در دست است که کار قرار دادن او در ژانر و تفکر و سبکی خاص را بسیار دشوار می کنند: از اتوبیوگرافی «میعاد در سپیده دم» تا ربیلدونگز رمان شاهکار «زندگی در پیش رو»، از داستان رمانتیک «بادبادک ها» تا رمان عجیب و طنزآمیز «رقص چنگیز کوهن»، همین سه مجموعه داستانی را که از او به فارسی ترجمه شده نیز اگر بخوانید، متوجه می شوید طیف سوژه ها و سبک و سیاق نوشتار او تا چه اندازه گسترده است.

کارنامه رومن گاری با تمام ابهام های این چنینی اش یک نکته مسلم را در خود مستتر دارد: او نویسنده ای تجربه گرا بود؛ تجربه گرا در حیطه فرم و در حیطه مضمون. همه نوع ریسکی را می پذیرفت و به جای تثبیت خود در یک سیاق خاص، دنبال این بود که چیزهایی را که دوست دارد، به شکلی که دوست دارد، بنویسد و این خصلت را در کمتر نویسنده بزرگی می توان یافت.

۴٫ رومن گار با تمام سواد و شناخت و دانایی و توانایی اش در عرصه های مختلف، طوری می نویسد که آدم به شک می افتد نکند با یک نویسنده و یک کتاب متوسط روبروست. فقط با خواندن آثار متعددی از اوست که می توان کنه جهان بینی اش را رصد کرد و معنای جمله مشهوری را که در رمان «میعاد در سپیده دم» نوشته، فهمید: «حماقت بزرگ ترین نیروی بشر است».

او ناقد دنیای پوچ است و نیازی نمی بیند با موضعی فیلسوفانه و نگاهی از بالای برج عاج این نقد را ارائه کند. او پیش از شلیک به دهان خویش، با این نقد و تمسخرها به دهان دنیا شلیک کرده و با آن بی حساب شده بود. چنین است که همه – حتی خودش را – دست می اندازد و ریشخند می کند. او استاد گزارش خونسردانه موقعیت های هولناک بشری است؛ در توصیف و تشبیه و فضاسازی استاد است اما اگر واقعا بخواهیم درباره تکنیک او صحبت کنیم باید برویم سراغ خلاقیت شگرفش در شخصیت پردازی.

همچنین بخوانید :  صادق هدایت و نکات خواندنی در مورد وی رومن گاری؛ شبح سرگردان ادبیات

مهارت او در ساختن آدم های یکه و به یادماندنی خیره کننده است؛ به یاد بیاورید «لنی»، جس»، «بگ» و «آل کاپون» را در رمان خداحافظ گاری کوپر» یا «مومو» را در «زندگی در پیش رو»، یا پرداخت شاهکار شخصیت یک سگ را در «سگ سفید» یا گزارش او از رفتار و کردار مادرش در «میعاد در سپیده دم».

۵٫ چند سال پیش برای نشریه ای پرونده مفصلی کار کردم درباره رومن گاری و این بخت نصیبم شد که چند گفتگو داشته باشم با چند پژوهشگر خارجی که عمری درباره رومن گاری کار کرده بودند؛ از جمله با «دیوید بلوس» حرف زدم که کتاب «رومن گاری: یک داستان بلند» را درباره زندگی و آثار این نویسنده تالیف کرده بود. شاید برای حسن ختام ذکر داوری او درباره سبک و تفکر رومن گاری خالی از لطف نباشد:

«مسلما نمی توانید او را نویسنده ای رئالیست بدانید. او پیش و بیش از هر چیز یک قصه گوست و نویسنده ای است که با زبان (و با زبان ها) بازی می کند. او نه رمانتیک است، نه کلاسیسیست و نه ساختارگرا یا پست مدرن! گاری داستان هایش را با همان سرعت و انرژی نویسندگان نقال پیش از قرن نوزدهم میلادی تعریف می کند و شاید بهترین راه برای طبقه بندی او – البته اگر مجبور به چنین کاری باشیم – آن است که عقبگرد کنیم به شیوه های نگارشی که امروزه اکثر آنها از ادبیات رسمی فرانسه محو شده اند.

او بر این باور بود که شرایط بشر مانند یک پروسه کاری در حال پیشرفت است و «قوانین طبیعت» بی رحمانه و چرند و ابسورد هستند و نیازمند اصلاحاتی تمام و کمال. این تفکر بر آمده از کنتراستی است که گاری در قوی ترین و کمیک ترین آثارش ترسیم می کند. همیشه آدم ها خطا می کنند و خودشان را فریب می دهند؛ اما تمامی آحاد بشر، خواه ابله باشند یا نه، اعضای قبیله بشریت به شمار می روند.»

Total Shares



پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «رومن گاری ؛ شبح سرگردان ادبیات»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..