سلامت نیوز:به گفته معين، تعريف جهاني کودکان کار و خيابان، درگيرشدن کودک در فعاليتهايي است که او را از آموزش، بهداشت، بازي، امنيت و ديگر حقوق بازميدارد و در معرض بهرهکشي و انواع آسيبهاي اجتماعي، رواني و اخلاقي قرار ميدهد. از اين صحنهها در تهران زياد است. معمولا اين کودکان در اختيار باندهايي هستند که آنها را در اسارت دارند. اين کودکان در معرض چه مشکلاتي هستند که اين اتفاق ميافتد؟ بين 1,8 تا دو ميليون کودک کار در جهان وجود دارند و از نظر ملاکهاي جهاني، خطري که از نظر زيانهاي جسمي و رواني کودکان را تهديد ميکند، ايران در سطح بسيار خطرناک است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه، سبک زندگي سالم در کودکي چگونه است؟ سؤالي که پيش از رسيدن به پاسخ آن بايد بپذيريم کودکي از نظر زيستي و اجتماعي، يک دوره متمايز و متفاوت از ساير سالهاي زندگي است؛ دورهاي که کودک چه از لحاظ فيزيولوژي بدن، چه از لحاظ رشد و چه بهلحاظ بيپناهي و آسيبديدگياش، نيازمند محيط گرم، آرام و مسئولانه خانواده و حقوق شهروندي در جامعه است. بايد بپذيريم که کودک هم حقوق شهروندي دارد و بايد به رسميت شناخته شود. بايد بپذيريم که چهره خشن و دودآلود شهر، مناسب رشد کودکان نيست؛ دورهاي که کودک بيش از هر چيز به بازي، نشاط و پرورش استعدادها نياز دارد. در همين ميان، سلامت از ديدگاه اعلاميه جهاني حقوق بشر و سازمان جهاني بهداشت، شامل مؤلفههاي بسيار مهم است. يکي «حق سلامت» به معني برخورداري از بالاترين استانداردهاي سلامت بوده که از حقوق اساسي هر انساني، فراتر از تفاوتهاي نژادي، ديني، سياسي و اقتصادي يا شرايط اجتماعي است و ديگري «تعريف سلامت» به معناي سلامتي کامل جسمي، رواني، اجتماعي و معنوي و نهفقط دچار نبودن به بيماري و ناتواني است. در همين ميان، پنجمين نشست از مجموعه نشستهاي «سبک زندگي کودکان؛ تغييرات و پيامدها» با سخنراني مصطفي معين، پزشک و استاد دانشگاه علومپزشکي ايران در مؤسسه رحمان برگزار شد.
آمار سکتههاي قلبي به زير 30 سال رسيده است
در ابتداي اين نشست، معين با بيان اينکه سلامت فکري و سلامتي رواني يعني توانايي تشخيص و بيان نيازها و احساسها به گونهاي مناسب، گفت: «مقوله سلامت طيف گستردهاي را دربرميگيرد. سلامتي معنوي؛ توانايي تفکر، تدبر، ذکر و عبادت بهمنظور رسيدن به آرامش است. سلامت اخلاقي، توانايي ايجاد روابط اجتماعي و رفتار اخلاقي است. سلامت اجتماعي، يعني کسي توانايي ايجاد روابط اجتماعي در زمينههاي مختلف را داشته باشد. در صد سال گذشته بهخاطر پيشرفت علوم و تکنولوژي در همه زمينهها بهويژه در پزشکي، آموزش و پژوهش و تکنولوژيهاي پزشکي، بيماريهاي عفوني تقريبا ريشهکن شده است.»
او با اشاره به اينکه قبلا در تاريخ پزشکي دورههاي زيادي را به ياد ميآوريم که اپيدميهاي طاعون، وبا، ديفتري، کزاز و سرخک داشتيم که تلفات زيادي هم در سطح جهاني داشت، گفت: «بهخاطر آنتيبيوتيکهاي جديد، بهويژه واکسيناسيون، سطح بهداشت و تغذيه و... باعث شده که اينگونه بيماريها ريشهکن شود اما در مقابل بيماريهاي عفوني، واگير و حاد خيلي سريع گسترش پيدا ميکرد و تلفات ميداد. بيماريهايي که در اين صد سال اخير، جايگزين شده، بيماريهاي مزمن غيرواگير است؛ مانند سکتههاي قلبي که اولين علت مرگومير در سطح جهاني و بهويژه در ايران است قبلا در سن 60 به بالا بود اما امروز به زير 30 سال رسيده و بايد آسيبشناسي شود. پس سکتههاي مغزي و بيماريهاي قلب و عروق، فشارخون، ديابت، آسم، آلرژيهاي مختلف و اختلالات رواني به خودايمنيهايي مثل اماس، اين بيماريها جايگزين شده است.»
آمار 90 درصدي مرگ با بيماريهاي عفوني
به گفته این استاد دانشگاه علومپزشکي تهران، در گذشته که بيماريهاي عفوني شیوع داشت، بيشترين تلفات در کشورهاي توسعهنيافته بود که سطح بهداشت پايينتر بوده و دسترسي به دارو و درمان کمتر بود اما متأسفانه الان هم که دوره بيماريهاي غيرواگير و مزمن است، باز هم بالاي 80 تا 90 درصد تلفات در کشورهاي جهان سوم است. در اين زمان، عوامل اجتماعي در سلامت يک جامعه يا در آسيب يک جامعه، نقش اساسي دارد. دوره قبل، نقش دستگاه وزارت بهداري، نقشی تعيينکننده بود، واکسن ميزدند، دارو تجويز ميکردند اما امروز، عوامل اجتماعي، نقش تعيينکننده دارند.
معين با ارائه جدولهايی آماري به گزارشي درباره اين وضعيت پرداخت و گفت: «نقش عوامل اجتماعي بهطور مستقيم، 55 درصد در ايجاد سلامت يا بيماري در يک جامعه است و رفتار و سبک زندگي 30 درصد نقش دارد. اگر اين دو را جمع کنيم، 85 درصد ميشود. عوامل ارثي فقط پنج درصد نقش داشته، نظام سلامت يعني دستگاه بهداشت و درمان ما فقط 10 درصد نقش دارد. اگر در کشور سونامي سرطان يا سکتههاي قلبي و مغزي داريم، همه کژکاريها را به وزارت بهداشت نسبت ندهيم. مجموعه نظام بايد درباره سلامت انسان، اولين اولويت را قائل شود. انسان هدف آفرينش است. همه چيز بايد در رأس سلامت انسان باشد و از اين جهت، کل نظام مسئول است؛ يعني تمام قوا، سه قوه و مجموعه ارکان نظام مسئوليت دارند سلامت انسان را به نوعي حتي خدادادي تأمين کنند؛ پس نقش عوامل اجتماعي خيلي اهميت پيدا کرده است.»
مرگ سالانه 830 هزار کودک در حوادث
اين استاد دانشگاه با بيان اينکه سالانه 830 هزار کودک در حوادث در سطح جهاني ميميرند، گفت: «95 درصد اين تلفات در کشورهاي جهان سوم هستند. اين دستاورد خودمان است. خدا که به بندهاش ظلم نميکند. عملکرد خود ماست که بايد به خاطر سوءمديريت و سوءتدبير 95درصد تلفات در جهان سوم بدهد. 59 کشور اسلامي داريم که کلشان را جمع بزنيد، درآمدشان اندازه ژاپن يا آلمان نيست با اينکه منابع دريايي، ثروت زيرزميني نفت، گاز و... و منابع انساني در اختيار اين کشورهاست ولي کل درآمدهايشان به اندازه آلمان نميشود. تلفات جادهاي در کودکان و نوجوانان حدود 60 هزار نفر است. 10 ميليون نفر سالانه دچار ازکارافتادگي ميشوند. ايران از نظر شروع حوادث براي کودکان، يکي از پرخطرترين کشورهاست؛ يعني شاخصش، 45 حادثه در صد هزار است. 70 درصد از جواناني که در مراکز تربيتي نگهداري ميشوند، از اين نوع هستند، اختلالات رواني دارند و... طلاق يک فاجعه است. وقتي 25 تا 30 درصد ازدواجها منجر به طلاق ميشود، چنين تبعاتي براي کودکان دارند.
فقر اقتصادي کودکان کار و خيابان، از عوامل نارسايي شديد خانواده يا مدرسه، مهاجرت به شهرهاي بزرگ به خاطر فقر يا خشکسالي، آلودگي و آسيبزا بودن محلات حاشيه شهرهاست که الان 15 تا 20 ميليون جمعيت دارد و از پايينترين سطح فرهنگي در بهداشت و تغذيه برخوردارند.»
به گفته معين، تعريف جهاني کودکان کار و خيابان، درگيرشدن کودک در فعاليتهايي است که او را از آموزش، بهداشت، بازي، امنيت و ديگر حقوق بازميدارد و در معرض بهرهکشي و انواع آسيبهاي اجتماعي، رواني و اخلاقي قرار ميدهد. از اين صحنهها در تهران زياد است. معمولا اين کودکان در اختيار باندهايي هستند که آنها را در اسارت دارند. اين کودکان در معرض چه مشکلاتي هستند که اين اتفاق ميافتد؟ بين 1,8 تا دو ميليون کودک کار در جهان وجود دارند و از نظر ملاکهاي جهاني، خطري که از نظر زيانهاي جسمي و رواني کودکان را تهديد ميکند، ايران در سطح بسيار خطرناک است.
صداوسيما مخرب اخلاق است
سبک زندگي سالم چيست؟ الگويي از زندگي است که همراه با حفظ سلامت و احساس رضايتمندي باشد؛ کارهايی که خطر بيماري براي آينده از طريق تغذيه مناسب، حرکت و فعاليت جسمي و مديريت هيجان و استرس است. ممکن است به اينها بتوانيد موردهايي را اضافه کنيد ولی آنهايی که اصليترين هستند و درواقع موجب ميشوند اين الگوي زندگي در آينده باعث بالارفتن اميد زندگي، کيفيت زندگي بالاتر و کارايي بيشتر در تحصيل توليد خدمات شود. اگر اين الگو در يک جامعه تحقق پيدا کند، جامعه به سمت جامعه سالم حرکت ميکند اما اگر الگو، الگوي غلطي باشد، طبيعي است که آسيبپذيري و آسيبديدگيها بيشتر خواهند شد. زندگي سالم در کودکي، ويژگيهاي خودش را دارد. دوره کنجکاوي، بازي، نشاط و تحرک، چيزهاي است که از نظر خانواده باید ضدارزش باشد. اينها اقتضائات کودکي بوده و اگر نباشد کودک بيمار است. بچه اگر از ديوار صاف بالا نرود، بيمار است و خيليها ميگويند بيشفعال است ولي اينگونه نيست و بهطور استثنا ممکن است بيشفعال باشد. خيلي از محبتهاي ما محبت خالهخرسه است و فکر ميکنيم محبت ميکنيم ولي اينگونه نيست بلکه کودک را از حقوقش محروم ميکنيم.
طبيعت کودکي را نهتنها در سطح خانواده که در سطح دانشگاه هم نداريم چون اين کودکي هنوز به رسميت شناخته نشده است. شهر ما، خانواده ما، همهچيز بايد با شرايط کودکي هم تغيير چهره بدهد تا مناسب رشد و نمو کودک در همه زمينهها شود.
اگر ژاپن، ژاپن شده، از صد سال قبل روي آموزش، سرمايهگذاري کرده است. اينجا مجبورم پاي سياست را هم وسط بکشم. آنها فرزندانشان را با صداوسيما نميکشند؛ صداوسيمايي که سريالهاي عجيبوغريب، بدآموز و مخرب اخلاق پخش میکند. آنها فرزندانشان را در اختيار صداوسيما قرار ندادند و اگر صداوسيما دارند، وابسته به دانشگاه عموميشان است؛ آموزش دارند و حتي سرگرميشان هم با آموزش همراه است. آنها رويکردی ترحمآميز با کودکان ندارند و حق آنها را ادا ميکنند. حقشان اين است که از بالاترين سطح محبت و آرامش در خانواده برخوردار باشند. بههرحال، زندگي کودک، تابعي از الگوي زندگي خانواده است؛ اگر سبک زندگي خوب نيست بايد فضاي حاکم بر خانواده تغيير کند و با سبک زندگي سالمي، کودک را تربيت کنند.
چه عواملي بر سبک زندگي کودکان تأثير ميگذارد؟
آداب و سنتهاي خانواده، بهداشت محيط و هواي پاک، تغذيه مناسب، ورزش و کنترل وزن، آگاهيهاي بهداشتي، وضعيت سلامت، نداشتن عادات غذايي غلط، محيط آرام و گرم خانوادگي، روابط اجتماعي مثبت، خواب و استراحت، درآمد و شرايط اقتصادي؛ همه اينها در سبک زندگي و سلامت او تأثيرگذار هستند. اين سلامتي در کودکي است که سلامتي در نوجواني، جواني و ميانسالي را رقم ميزند، يعني سکتههاي مغزي و قلبي و همه سرطانها منشأ در کودکي دارند. اگر جلوگيري نکنيم، خسارت جبران ناپذيري میشود. تحقيقي در سطح ملي درباره دانشآموزان در دو رده سني مختلف انجام شده است.
ريشه بسياري از اين مسائل نه پزشکي و نه سياسي است بلکه نوع نگاه به انسان است؛ اگر انسان در جامعه از منزلت و جايگاه آن که جانشين خدا هستيم، برخوردار نباشد از تغذيهاش، از حيثیتش، از آزادي فکرياش و آزادي بيانش محروم خواهد شد، يعني نگاه به انسان، نگاه غلطي است. نوع نگاه حتي در سبک زندگي سالم يا غیرسالم تأثير ميگذارد. مهمترين سندي که براي دفاع از حقوق کودکان تنظيم شده، کنوانسيون حقوق کودک در سال 1989 بوده که به تصويب مجمع عمومي سازمان ملل رسيده؛ اين کنوانسيون براي کشورها الزامآور بوده و کشور ما در همان سالها در دوره رياستجمهوري مرحوم هاشمي، آن را امضا کرده است.
در اين کنوانسيون تأکيد شده که دولتها بايد يک نهاد در سطح ملي در کشورشان تشکيل دهند و از حقوق کودکانشان دفاع کنند. ما اگر به فکر خودمان نيستيم، مجامع جهاني به فکر کودکان خودشان هستند اما متأسفانه بعد از اينهمه سال هنوز اين نهاد در کشور تشکيل نشده است. بايد سران سه قوه، فعالان و انجياوها دراينباره سياستگذاري و درباره آينده کشور که کودکان امروز زمامدار آن هستند و آن را تأمين ميکنند، تصميمگيري کنند.