تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




زیباجو : صعود عاشقانه


صعود عاشقانه


زندگی > مهارت‌ها – همشهری دو – حسین زندی:
علی بیات متولد ۱۳۵۰در همدان است. او فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد و درحال حاضر دانشجوی ارشد EMBA است.

 او به‌عنوان کارمند یکی از نهادهای دولتی مشغول فعالیت است و ۱۹سال سابقه کار دارد. بیات یک کوهنورد حرفه‌ای است و تاکنون ۳۳۷ بار قله الوند را صعود کرده است. وی رکورددار صعود به الوند است.

عشق به کوه و کوهنوردی

همدان شهر کوهنوردی است و سابقه دیرینه‌ای در این رشته دارد، به‌نحوی که همدان را از دیرباز به‌عنوان قطب کوهنوردی کشور می‌شناسند. ما این حسن شهرت را مرهون کوهستان زیبای الوند می‌دانیم. من هم همانند بسیاری در ابتدا و تا سال‌ها با هدف تفریح و ورزش و لذت‌جویی وارد طبیعت می‌شدم و البته اکنون هم با همین هدف پیش می‌روم، البته با دید بهتر و برای صیانت از محیط‌‌زیست. در سال‌های اخیر سعی کرده‌ام آموزش خودم را با علایق قبلی تلفیق کنم تا برای انتقال آموخته‌ها از استادان خودم نسبت به دیگران نیز گام بردارم.

اگر کمی به گذشته و دهه‌های قبل برگردیم هیچ‌گاه شب‌مانی در کیوارستان را در دهه۶۰ فراموش نمی‌کنم و شاید همان لذت شب‌مانی در کوهستان بود که در جوانی مرا به الوند کشاند و باعث شد. از بین تمام ورزش‌ها به کوهنوردی رو بیاورم.

اولین بار در ماه‌های ابتدایی جنگ بود که از طریق کتابخانه محله، ما را برای شب‌مانی به کیوارستان بردند. کمی تئاتر، پانتومیم و سینه‌خیز آموزش دادند که بعدها تعدادی از همان بچه‌ها که سنشان از ما بیشتر بود، در دفاع از کشور به درجه شهادت نایل شدند. بعدها خودم با دنباله‌روی کوهنوردان تا میدان میشان می‌رفتم و هیچ‌وقت نمی‌دانستم قله کجاست. نخستین باری که به تخت نادر رفتم را فراموش نمی‌کنم؛ علت این امر هم این بود که آن موقع یا کوهنوردان راهنمایی خوبی برای من انجام نمی‌دادند و یا من دنبال کسب اطلاعات نبودم.

رفقایی در کسوت استاد

همیشه همدان را به‌عنوان دارنده رتبه در کوهنوردی می‌شناختم و دورادور اخبار کوه و کوهنوردان قدیمی و هیمالیانوردان را پیگیری می‌کردم، شناختی هم از کوهستان الوند نداشتم و فقط مطالعه داشتم تا اینکه با دوستان به بسیاری از جاها قدم گذاشتم. در روزی از روزها که از میشان برمی‌گشتم با دستهی از پیشکسوتان مواجه شدم که عازم پناهگاه میشان بودند و با آنها مجددا برگشتم. در آنجا بود که با اکثر پیشکسوتان و قدما آشنا شدم و سعی کردم همواره احترامشان را داشته باشم و در حال حاضر خرسندم که ارتباط متقابل ارزشمندی بین ما وجود دارد. خاطراتی که از این بزرگواران دارم در قالب صعودهایی است که در معیت آنان بودم و همواره سعی کردم با مطالعه رفتار آنان، فرصت را غنیمت شمرده و در پی شاگردی باشم.

نگاه من در کوهنوردی نوعی فرار به جلو است، بدین معنا که در کوهنوردی می‌توان فارغ از مشغله‌های روزانه و رقابت‌های مادی و پست و مقام، خود را در دل طبیعت دید و همانگونه که می‌گویند «سواره تمامی غم‌هایش را به فراموشی می‌سپارد تا وقتی که پیاده شود»، کوهنوردی هم از این قاعده مستثنی نیست. نفس دیدن طبیعت، آن هم طبیعت زیبا و چهارفصل الوند آدمی را دچار تخلیه‌های روحی می‌کند که کارکرد آن را می‌توان در حضور پرانرژی در جامعه شاهد بود.

اگرچه در حال حاضر و با گران‌شدن هزینه‌های هیمالیانوردی نمی‌توان به کسب مقام‌های آسیایی و دنیای اندیشید اما هستند کسانی که در این راستا برای کشور افتخارآفرینی می‌کنند و با هزینه‌های جانی و مالی شخصی در این راستا گام برمی‌دارند اما من هیچ‌وقت به این سمت نرفتم که دلیل آن شاید فقدان یک راهنمای خوب در عرصه ورزش کوهنوردی‌ام بود.

از مبتدی تا پیشرفته

همانگونه که گفتم در حال حاضر به‌دنبال ورزش، لذت و فراگیری و انتقال مطالب آموزشی هستم که در همین راستا و با احترام به تک‌تک استادان، موفق به اخذ مدرک مربیگری و مدرسی از فدراسیون کوهنوردی شده‌ام. همچنین دوره کامل «راهنمایان کوهستان» و «راهنمایان طبیعت» را در تهران پشت سر گذاشتم تا در این حیطه نیز بتوانم گام مثبتی برای معرفی کوهستان و طبیعت برداشته باشم. از ۱۰سال پیش نیز با وبلاگی درخصوص ورزش کوهنوردی سعی کرده‌ام در امور فرهنگی، محیط‌زیست و ارائه مطالب آموزشی و تصاویر زیبای کوهستان کاری کرده باشم.

الوند را به دنیا می‌شناسانم

سال‌ها پیش در یک کشور عربی داخل یک رستوان به نام مطعم الالوند شدم. از صاحبش پرسیدم می‌دانی الوند کجاست؟ گفت: نه. در اینترنت جست‌و‌جو کردم و دیدم به جای الوند عکس سیروس الوند را آورد و کمترین اطلاعات و تصاویر را از کوه الوند داد، آن موقع بود که تصمیم گرفتم آنقدر عکس از الوند در اینترنت و شبکه‌ها منتشر کنم که وقتی اسم الوند می‌آید تا چندده صفحه عکس و رخسار زیبای این کوه باشد؛ چرا که الوند فقط یک جغرافیا و پستی و بلندی‌های طبیعی زمین نیست؛ الوند زادگاه تاریخ و تمدن ایران زمین و تأثیرگذار در تاریخ دنیا به واسطه وجود تمدن مادها و شهر هگمتانه است. برخلاف آنان‌که به نام گردشگری هر روز الوند را تخریب و به نابودی می‌کشند و به گزافه مدعی‌اند «الوند هیچ است»، «الوند همه‌‌چیز است» و هر کس به قدر فهم و دانش خود آن‌ را به بزرگی می‌شناسد که نباید از این امر غافل شد. آری الوند تقدس خاص خود را دارد؛ به‌خاطر بهشت آبش، حوض‌نبی و غار عابدش.شاید همین بهانه‌ای باشد که بگویم سال‌های سال است که به الوند می‌روم و تاکنون و براساس آنچه از سال۸۲ می‌نویسم، ۳۳۷بار به الوند صعود کرده‌ام که نیمی از آن را با خوشحالی و نیمی را با بدحالی سپری کرده‌ام، به این مفهوم که قبلا هر وقت دلم می‌گرفت به الوند می‌رفتم و حالا هر وقت به الوند می‌روم دلم می‌گیرد. دلیل آن هم به عینه و با چشم غیرمسلح آشکار است؛ تخریب گنجنامه، تخریب میشان، حجم انبوه زباله، جاده کشی در جای‌جای کوهستان الوند و ده‌ها مورد دیگر. متأسفانه با غفلت صورت گرفته، شاهد کوه‌خواری‌های کلان در گنجنامه و الوند هستیم که هیچ مرجعی پاسخگو و مانع آن نیست.

به هرحال امیدواریم قدردان الوندی باشیم که دردانه و یگانه است و اجازه تخریب بیش از این را ندهیم که جای بحثش اینجا نیست. الوند را بیش از همه کوه‌ها دوست دارم و این تنها میل من نیست. جایگاه الوند، چنان رفیع است که نه‌تنها در ادبیات و اشعار، بلکه در برنامه‌های ورزشی همه کوهنوردان ایران جایگاه خاصی دارد به‌نحوی که خیلی‌ها هر ساله به آن صعود می‌کنند. الوند یک زندگی است؛ الوند عشق است؛ الوند نشان زیبای خالق است و اصلا خود آیت او است؛ نهرهای جاری‌اش، زمستان پربرفش، آب و هوای دلپذیرش، قلل و چکادهای دلربایش، پناهگاه‌های خاطره‌انگیزش، و شهری به درازای تاریخ. الوند فقط چیزی برای دوست نداشتن نیست؛ الوند هستی انسان هاان الوند نشین است.

از مانع تا فرصت

هر جامعه‌ای در ذات خود گرفتار برخی خلل‌های اجتماعی است که در عرصه ورزش هم از این امر مستثنی نیستیم و همواره منم‌منم‌هایی وجود دارد که وقتی این به ماشدن ختم شود اختلافات رخت برمی‌بندد. در دنیای کوهنوردی هم معدود اختلافات ناچیز اما سازنده‌ای وجود داشته که از دیرزمان تا حال تداوم داشته و گرچه گاهی مانع به‌حساب می‌آید اما می‌توان به‌عنوان یک فرصت به آن نگاه کرد و با نادیده گرفتن برخی، به سوی تعالی گام برداشت، البته این بدان معنا نیست که همه‌‌چیز گل و بلبل است و اتفاقا کوهنوردی همدان بیشترین آسیب را از محل همین اختلافات به‌خود دیده که امید است این نیز حل شود. اما اینگونه نیست که ما شاهد حرکات جمعی نباشیم؛ چراکه تاریخچه کوهنوردی شهر گواه موفقیت‌های بی‌شماری است که اوج آن صعود به قلل هیمالیا از جمله اورست است که همدانی‌ها همواره پای ثابت کار بوده‌اند؛ از شناسایی منطقه هیمالیا در دهه۵۰ شمسی گرفته تا دهه ۷۰و ۸۰ و… در این بین نباید افتخارآفرینی سنگنوردان را در دهه‌های پیش با حداقل امکانات فراموش کرد. کوهنوردی امروز همدان درگیر گذر از یک دوره افول است که به هر دلیلی سال‌هاست بدان مبتلاست. فارغ از قضاوت و نقش افراد، امیدواریم به سمتی حرکت کنیم که با امکانات موجود که خیلی بیش از قبل است موفقیت‌های بیشتری را شاهد باشیم. البته نباید مشکلات اعتباری اداره کل ورزش و به تبع آن هیأت‌ها را نادیده گرفت. از طرفی محدودیت موجود در صعودهای برون مرزی به واسطه هزینه‌های بالای آن، باعث سلب انگیزه شده، که به‌رغم ظرفیت‌های ارزشمند کوهنوردان همدان شاهد کارهای جدی در خارج از کشور نیستیم اما در عرصه داخلی گاهی برنامه‌های خوبی اجرا می‌شود. ناگفته نماند در عرصه داخلی نیز فرصت‌های خوبی برای عرض اندام است که چند سالی است مورد اقبال واقع شده است.

روزهای باقیمانده

«همه کوه‌ها زیبایی‌های خاص خود را دارند. از چهل‌چشمه با بهشتی از گل‌های رنگارنگش، دماوند سترگ با آن همه غرورش که خود را از همه کوه‌ها جدا دیده، از سبلان پرمهر با اشک زلال قله‌اش، تفتان پرمهر با انسان هاان سختکوش و مهمان‌نوازش، دنا و قاش مستان با عشایر پررمه‌اش، بیستون با تمام مهرورزی عاشقانه‌اش و همه و همه خواستنی‌اند. آنکه خشک است یک نوع زیبایی و سختی در خود دارد و آنکه چون الوند هزار چشمه است نوعی دیگر…و من همه را دوست دارم و الوند را بیشتر.درخصوص اینکه کدام قلل را دوست دارم صعود کنم بدیهی است که بسیاری از قلل را، اما وقت و فرصت کافی به واسطه شغل اداری ندارم. همت عالی و عوامل دیگر در این امر دخیل است. همین جمعه بود… راهی الوند بودم، برف خوبی باریده بود…تا تخت نادر رفتم و برگشتم. چون کولاک بود و دوست نداشتم با رفتارم برای دیگران زحمت و برای خودم خطر ایجاد کنم. گاهی ما فراموش می‌کنیم که متعلق به‌خودمان نیستیم؛ متعلق به جامعه‌ایم؛ متعلق به دوستان و خانواده‌ایم و با رفتار نابخردانه خود نباید برای دیگران اسباب‌زحمت و برای اجتماع مایه اندوه باشیم. فراموش نمی‌کنم که چگونه برخی حوادث باعث اندوه جمعی شد که نمونه آن حادثه بهمن پیست اسکی بود که فارغ از نقش و جایگاه برخی در بروز آن، بسیاری را درگیر کرد.

متأسفانه گاهی خود من هم با نفراتی مواجه می‌شوم که نه کفش مناسب و نه پوشاک مناسب زمستانی دارند و قصد صعود قله می‌کنند. نیت راهنمایی آنها را دارم اما دریغ از پذیرش. با غرور تمام مقابلم می‌ایستند و عرض‌اندام می‌کنند. کوهستان قوانین خود را دارد و پست و مقام و هیکل تنومند نمی‌شناسد. به آنی ممکن است تمام غرور آدم را دفن کند. لذا پیشنهاد می‌کنم همواره به آموزش توجه کافی شود تا از بلایا به دور باشیم.

بگذارید خاطره‌ای بگویم؛ روزی در مغازه دوستم که لوازم کوهنوردی می‌فروخت بودم. جوانی وارد شد و کوله‌ای با برند خوب و با هزینه بالا خرید. بعد دیدم با دوستش تماس گرفت و صحبت از روانی کار و صعود به قلل کرد. از او پرسیدم تا حالا کجاها صعود کرده‌ای؟ و فهمیدم که بی‌تجربه است. کوله‌اش را گرفتم و حجم داخلی آن را نشان دادم و گفتم چه می‌بینی؟ گفت هیچ. گفتم داخل این را باید با تجربه‌ای که طی ده‌ها سال می‌آموزی پر کنی و غرور در آن نباید جایی داشته باشد.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «زیباجو : صعود عاشقانه»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..