درمانی که درد شود
زندگی > مهارتها – همشهری دو – امیر مولایی:
همزمان با رواج تحصیل و سواد و مدرک، امر غریب دیگری شانهبهشانه آن رشد میکند.
این امر غریب، بیاطلاعی از باقی دنیاست. مثالها روشنگر منظور هستند. چند روز پیش با دوستی درباره رشتهای نظری (فرض بگیرید فیزیک) گرم صحبت بودیم. مدتی که از فیزیک و گذشته و تاریخ آن و تحولات و آینده آن صحبت میکرد کلامش بسیار آموزنده بود و دلنشین. به هر حال آن موضوع تمام شد. کمی که گذشت بحث از امور دیگر نیز به میان آمد. چند باری بحث تغییر کرد و موضوع بحث چرخید اما دوست فیزیکدان لام تا کام نگفت. پیش خود گفتیم که حتما کسالتی پیش آمده و ناراحت شده است. علت را از خودش جویا شدیم. با صداقتی ستودنی، رک و راست، گفت: راستش من در این موضوعات نه سررشته دارم، نه علاقه و نه مطالعه. آخر من فیزیکدانم. مرا چه به این حرفها. بحثها بیشتر حول ادبیات و داستان و تاریخ بود؛ بهاصطلاح موضوعات فرهنگی.
دوست عالم ما در رشته تخصصی خود چنان زبده و ورزیده بود که هنگامی که صحبت از آن رشته پیش میآمد همه را انگشت به دهان میکرد اما به محض اینکه مدار بحث اندکی میچرخید فقط سکوت میکرد و سکوت. شاید هم ته دلش به بیهودگی موضوعات میخندید. هر چند سکوت در برابر نداشتهها امری بسیار پسندیده است اما مسئله این بود که چطور این دوست تحصیلکرده ما درباره این مسائل عمومی هیچ نمیدانست. شاید این آسیب و بلا، دامن بسیاری از ما درسخواندگان و دانشآموختگان مدرک بهدست را گرفته باشد. دایره اطلاعات و دانش و علایق و بینش ما اختصاص یافته است به یک حوزه و حیطه بسیار خاص و تنگدامنه. اما موضوعات و حوزههایی هستند که اختصاص به هیچ قشر و صنف و نسل خاصی ندارند؛ حتی با سواد و بیسواد هم ندارد. انس و الفت با ادبیات مختص ادیبان نیست، خزانه معرفت بشری است که هر کسی به آن نیازمند است. تاریخ، موضوعی نیست که حتما مورخان سراغش بروند، بلکه همه ما باید تا اندازه لازم از آن باخبر باشیم. آشنایی با سیر و سرگذشت جوامع انسانی و قافله تمدن کمکم دارد از بدیهیات شمرده میشود.
حتما بخوانید : زیباجو : شگفت انگیزترین جراحیهای پزشکی ۲۰۱۶
برخی بزرگان، این عصر را عصر تخصصگرایی نامیدهاند و چگونگی رسیدن بشر به این مرحله را نیز توضیح داده و تشریح کردهاند. چند و چون آن را سنجیده و نقاط قوت و لزوم آن را برشمردهاند. از سوی دیگر، نقاط ضعف آن در این سالها که با آن روبهرو هستیم دارد رخ مینماید. بیخبری از مسائل مهم زندگی شخصی و خانوادگی و اتفاقات مؤثر بر زندگی آدمیان، بیمهری به آثار قدیم و جدید ادبی و هنری و بیاعتنایی به موضوعات فرهنگی و اجتماعی تنها چندنمونه سردستی از جلوههای این آسیب مزمن هستند. تخصص برای آنکه به کار آید باید آمیخته با نگاهی انسانی باشد. متخصص باید از وضع جامعه و تاریخ آن آگاهی داشته باشد و البته هر متخصصی باید ذهنی تر و تازه و چالاک داشته باشد وگرنه در یافتن راه و مسیر و در انتخاب هدف خود و لاجرم در بهکار بردن تخصص و علم، به چیزی جز خود و خوشایند خود نخواهد اندیشید و چه آفتها که از همین یک فقره نگاه بهوجود میآید و سروده رودکی مصداق مییابد که همان که درمان باشد به جای درد شود.
زیباجو