تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




طنز؛ تذکره یک پدیده «نادر»

کد خبر: ۴۷۹۷۱۴

۲۰۲  بازدید

آن مبارز علیه اشرافی گری و لُردی، آن لیسانسیه فیزیک کاربردی، آن ارشد مدیریت صنعتی و متخصص آپرگاد، آن تایسون در مصاحبه با وی جیغ زد و گفت اوه مای گاد...

ماهنامه خط خطی - محمدامین فرشادمهر: آن مبارز علیه اشرافی گری و لُردی، آن لیسانسیه فیزیک کاربردی، آن ارشد مدیریت صنعتی و متخصص آپرگاد، آن تایسون در مصاحبه با وی جیغ زد و گفت اوه مای گاد، آن در صحن بهارستان چهره ای «نادر»، آن چون لوگو در همه لوایح و طرح ها حاضر، آن معترض دست دادن ظریف با اوباما، آن نمی داند غُرش را کجا بریزد! جان؟ همین جا؟ آن مدافع حقوق زنان به شرط ماندن در منزل، آن شیرین کننده کام خبرنگاران با کاهگل، آن پاره کننده لایحه ششم در بهارستان، آن توفنده، آن کوبنده، آن سمبل آرامش در ایران، آن نماینده از سال های خیلی دور، شیخنا و مولانا جسارتا نادر قاضی پور.


نقل است، در دوران طفولیت، به هر آن کجا که بساط گل کوچکی می یافت، خویشتن را یکی از یازده تا می شمرد و به شوت هایی سرکش و جاندار ضرب شست نشان می داد بر حریفان و پنجره ها. روزی از روزها، یاران و رقیبان جملگی به خشم آمدند و داد سر دادند که هی فلانی، نیا. اگر هم می آیی، نرم و آهسته بیا که مبادا شیشه نازک همسایه تَرَک بردارد.


وی نیز، که تحمل یاوه گویی منطقی رقیبان را نداشت، توپ پلاستیکی را به شاراتی پنچر کرد. رقیبان چو این دیدند، عده ای گریختند و عده ای دگر  گرخیدند. آن گرخیده ها طی بازی ای تدارکاتی با دنیای گل کوچک خداحافظی کردند و آن گریخته ها از بقالی محل توپی جدید ابتیاع نمودند. پس نادر را لجاجتی درگرفت و دگربار پنچراند. رقیبان که از این همه دلسوزی نادر انگشت میانی حیرت به دندان گرفته بودند، به قصد چاره جوریی نزد حکیم رفتند.


حکیم دانا نیز چاره را در «لایه» دید و رقیبان این بار دو توپ تهیه کردند، یکی برای هسته و آن دیگر برای پوسته. نادر لیکن برای خنثی سازی تئوری توطئه حکیم، لایه را نیز پاره کرد و رو به حکیم گفت: پیرمرد نیک، لایه پاره را بنگر که پندت جز لایه حالی ثمر دگری برایت نداشت.


پس پشت لبش سبز شد و به سن قانونی رسید و وارد بهارستان گشت. روزی از روزها، چشمش به لایه ای خورد و از سر عادت آن را پاره کرد. حکیم مذکور، که به دلایلی نامشخص از صحن بهارستان می گذشت، وقتی این منظره را دید، شلنگ کپسول اکسیژن را از خود جدا کرد و با آخرین نفس هایش گفت: نادر جان، دلبندم، آن لایه نیست، لایحه است، لایحه!


پس از آن، نادر که در مکتب میرزا لقمان خان حکیم تلمذ نموده بود، مُشتی گندم، مُشتی خرما و مُشتی مایحتاج روزانه دیگرش، از جمله شارژر، مسواک و کرمِ علیه آفتاب با خود برداشت و راهی مقصدی نامعلوم شد. لیک هنوز به دروازه های بهارستان نرسیده بود که مُشت مُشت خوراکی هایش را خورد و جملگی تمام شد و به ناچار قصد رجعت کرد. خبرنگار پارلمانی ما در همین لحظه استُپ واکمنش را زد و گفت: این «مُشت» که می گویی از آن هاست که نشانه خروار است ایشالا؟ نادر نیز گفت: زرشک اخوی! و سپس مُشت گره همی نمود و با اشاراتی سهمگین گفت: حالا یک دو سه، از اینا، از اینا...




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «طنز؛ تذکره یک پدیده «نادر»»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..