ساعت: 11:36 منتشر شده در مورخ: 1395/11/18 شناسه خبر: 1029864
حسن جوادی گفت: فعالیت انقلابیام از مسجد مقبره تبریز شد و به واسطهی آیت الله شهیدی به جمع مبارزان انقلابی پیوستم و از آیت الله قاضی خط مشی گرفتم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آناج، حسن پورجوادی متولد 1317 از مبارزین نامآشنای انقلاب اسلامی است. از همان نسل جوانانی که یکشبه ره صد ساله را گذر کردند و تاریخ را با ارادهی پولادین منقش به طرحی ماندگار به نام تاسیس حکومتی شیعی نمودند و استمرار بخش راهاولیاءالله شدند. گفتوگوی آناج با این انقلابیِ دههی پنجاه را در ادامه میخوانید:
فعالیت انقلابیام از مسجد آغاز شد
آناج: از نحوهی ورود به فعالیتهای انقلابی بفرمایید:
خانوادهی ما فضایی مذهبی داشت و منزلمان نیز در همسایگی آیت الله شهیدی بود. آشنایی من با ایشان در واقع نقطه عطفی برای ورود به فعالیتهای انقلابی بود. مسجد مقبره و مسجد شعبان نیز مرکز این فعالیتها در تبریز محسوب میشد؛ زمانی که سیزده سال بیشتر سن نداشتم در سال 1333 فعالیتهای انقلابیام را از مسجد مقبره آغاز کردم و تربیت یافتهی علمای آن مسجد هستم.
آناج: در آن بُرهه کدام گروهها و جریانهای فکری-سیاسی در بین مردم مقبولیت بیشتری داشت؟
آن زمان گروههای زیادی در تبریز و آذربایجان فعالیت میکردند؛ اما ما همواره با آیت الله قاضی بودیم که بهواقع در حرکتهایشان از امام خمینی(ره) الهام میگرفتند. ایشان اعلامیه و پیامهای امام را به ما میرساند و ما نیز ماموریت پخش آنها را بر عهده داشتیم. البته این کارها به راحتی انجام نمیشد چرا که ساواک مدام پیگیر بود و بسیار اذیت میکرد؛ هرچند که نمیتوانستند کاری از پیش ببرند.
ساواک خیلی شکنجهام کرد اما اطلاعات را لو ندادم
وقتی ما را دستگیر میکرد شکنجههای بسیاری را به کار میگرفتند تا بگوییم از چه کسانی دستور گرفتهایم یا اعلامیهها را از کجا به دست آوردهایم اما ما هرگز این اطلاعات را لو نمیدادیم و مثلا در جوابشان میگفتیم ما اینها را از مسجد یا از خیابان پیدا کردهایم. به یاد دارم که مرکز ساواک نیز جنب مسجد طوبی بود و ما هم اغلب فعالیتهایمان در محله خیابان و مسجد مقبره بود. دیوارها و گذرگاههای شهر شاهد فعالیتهای انقلابی ماست.
اگر عدهای محافظهکاری نمیکردند و نمیترسیدند انقلاب در سال 42 به پیروزی میرسید/ قیام 29 بهمن تبریز سرعت دهندهی انقلاب بود
آناج: از نحوه شکل گیری قیام 29 بهمن برایمان بگویید؛ شما چگونه در این دایره قرار گرفتید؟
ما به طور مرتب در جلساتی که آیت الله قاضی ترتیب میداد، شرکت میکردیم و به واسطه ایشان از خط و مشی تعیین شده توسط امام آگاه میشدیم. از طرفی خود نیز خواستار پیروزی انقلاب اسلامی و برچیدن فساد از جامعه بودیم.
قیام 29 بهمن بخش مهمی از انقلاب اسلامی بود و تاثیر بسزایی در پیروزی انقلاب در سال 57 داشت. البته اگر قیام تبریز شکل نمیگرفت بازهم انقلاب اسلامی به پیروزی منتهی میشد اما ممکن بود بیشتر طول بکشد؛ به هرحال قیام 29 بهمن سرعت دهنده و جهت دهنده به جریان بود. هرچند که من فکر میکنم انقلاب اسلامی در سال 42 نیز میتوانست به پیروزی برسد اما برخی بزرگان از این جریان پا پس کشیدند و این مانع از پیروزی در کوتاه مدت شد. یعنی درسال 42 عدهای با محافظه کاری و برخی هم از ترس کنار کشیدند و ما خود نیز کمی نفرات را شاهد بودیم و این عامل به عنوان مانع بازدارنده عمل میکرد.
اعلامیهها را زیر گلکاریهای باغچه قایم کرده بودم
آناج: آیا در دوران مبارزاتی برخوردی با ساواک داشتید؟
بنده از اصناف بودم و ساواک نیز از همین طریق مرا اذیت میکرد؛ مدام دور و بر مغازه ما پیدایشان میشد؛ به دنبال اعلامیه یا اثری از فعالیتهای انقلابی، بارها ریختند و مغازهام را زیر و رو کردند. آنها یقین داشتند که من هم دستی در جریانهای انقلابی دارم اما هرگز نمیتوانستند مدرکی برای محکوم کردنم پیدا کنند. چرا که من اعلامیهها را در کف خانهای نزدیک بانک سپه، جاسازی کرده بودم. در منزل خودمان نیز اعلامیهها را وسط باغچه چال کرده و روی آن را گلکاری کرده بودم به گونهای که هرگز به ذهنشان هم خطور نمیکرد که زیر آن گلها و چمنها خبری باشد.
یکبار یکی از ساواکیها مرا دستگیر کرد و در حالی که کتکم میزد، با خود برد؛ وقتی به ساواک رسیدیم من صدای سید جعفر خسروشاهی را شنیدم که در اتاق بغلی زیر شکنجه بود، گوشهایم را تیز کردم تا بهتر صدایش را بشنوم. در آن حال ساواکی به نام مهرداد خواست که مرا بزند اما عسگر قره، که یکی از هم محلهای های ما در ساواک بود، مانع شد و گفت او همسایه ماست و من میدانم که او دستی در این کارها ندارد. در واقع من آنها را فریب دادم و گفتم نگذارید که مرا کتک بزنند.
مامور ساواک از من خواست جای اعلامیهها را بگویم؛ گفتم اول باید آزاد شوم تا بتوانم فردی را که اعلامیهها دست اوست پیدا کنم؛ من او را نمی شناسم فقط به یاد دارم که کلاهی قهوهای با یک پالتوی مشکی بر تن داشت. وقتی ضامن خواستند، گفتم عسگر آقا و اکبر آقا (برادر عسگر قره) که خانه من را هم میشناسند، ضامن من باشند.
ساواک را با خلق شخصیتی خیالی سرکار گذاشتم
بلاخره آزادم کردند و سه روز بعد دوباره به سراغم آمدند؛ گفتم همه مسجدها را گشتهام اما نتوانستم آن مرد را پیدا کنم. البته اینها بافتههای خودم بودند و واقعیت جور دیگری بود. در حقیقت آقای قاضی اعلامیهها را به ما میداد و دوستانی چون آقای احد ماشینچی، آقای کریم ارسلانی آنها را به بچهها میرساندند و آقای فهیمی (که با خود امام نیز در ارتباط بود) نیز آن را چاپ و تکثیر می کرد.
امام را به واسطهی آیت الله قاضی شناختم
آناج: امام(ره) را از نزدیک ملاقات کرده بودید؟
یکبار بعد از پیروزی انقلاب به همراه حاج کریم ارسلانی و مرحوم رونقی، به منزل امام(ره) در قم رفتیم. خانهی ساده و محقری داشتند که از زیرزمین آن به حیاط دیگری راه داشت. وقتی به محضر امام رسیدیم، دیدم ایشان همان دمپایههای پارهای را که در عکس دیده بودم، به پای مبارکشان دارند.
ما که نشسته بودیم، در خانه امام را زدند. یک عرب برای امام قربانی آورده بود و از من خواستند آن قربانی را به داخل ببرم. من نیز از راه همان زیرزمین گوسفند قربانی را به حیاط پشتی بردم. در واقع من امام خمینی(ره) را به واسطه آقای قاضی و آقای قاضی را به واسطه آقای شهیدی شناختم.
رسالت خطیر رسانهها، انتقال انقلاب به نسل امروز
آناج: به نظر شما حقایق تاریخی توام با ایثار و مبارزات انقلابی را چگونه میتوان به نسل جوان انتقال داد و شما چه توصیهای به جوانانی که حوادث انقلاب را درک نکردهاند، دارید؟
به نظر من مسئولیت اصلی بر عهده رسانههاست که باید زحماتی را که انقلابیون کشیدهاند، به نسل جوان منتقل کنند؛ آنها باید از شکنجههایی که ساواک در حق انقلابیون انجام میداد و خونهای ریختهی شهدای انقلاب آگاه شوند و بدانند که این پیروزی به همین سادگی و راحت به دست نیامده است. باید وقایع انقلاب بازگو، تبیین و منتشر شوند، و گرنه نسل جدید از کجا میتوانند به حقایق تاریخ خود دست یابند.
رسانهها باید شاهدان زندهی انقلاب را دریابند نه اینکه صرفا در آستانه 29 بهمن، برای پرداختن صرف به سوژهای، سراغشان بروند بلکه باید در طول سال با آنها در ارتباط باشند. در نتیجه این ارتباطها و بیان حقایق است که جوانان با انقلاب آشنا میشوند و راه و مرام انقلابیون با مرگشان از بین نمیرود. اگر این اتفاق بیافتد قطعا بعد از مرگ من دیگری خواهد بود که به عنوان انقلابی جایگزین شود.
آناج: جوانان امروز را در مقایسه با جوانان دوره انقلاب چگونه میبینید؟
امروز نیز جوانانی از همان جنس انقلابی در مساجد و هیئتها و یا در بین خانوادههای شهدا پرورش یافتهاند اما عدهای نیز منحرف شده و به مسیرهای بدبختی گرویدهاند. در چنین شرایطی باید به جوانان انقلابی بها داده شود و باید آنها را به طرق مختلف تبلیغ کنند و بستر مناسب را برای فعالیت در جامعه در اختیارشان قرار دهند. من خود نیز دارای چهار فرزند هستم که به لطف خداوند در تربیت آنها از هیچ تلاشی فروگذار نکردهام به طوری که آن ها تبدیل به یک بسیجی نمونه شدهاند.
انتهای پیام/