تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




داستان جالب و آموزنده برادر خوب

داستان برادر خوب

داستان برادر خوب

شخصی به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود

شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد

متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زند و آن راتحسین می کرد

پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید : این ماشین مال شماست آقا؟

داستان جالب و آموزنده

پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت : برادرم به عنوان عیدی به من داده است

پسر متعجب شد وگفت : منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری  به شما داده است؟

اخ جون ” ای کاش…؟

البته پل کاملا واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند

او می خواست آرزو کند که ای کاش او هم یک همچون برادری داشت

اما آنچه که پسر گفت : سر تا پای وجود پل را به لرزه در آورد

ای کاش من هم یک همچین برادری بودم

داستان جالب و آموزنده

پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه آنی گفت  : دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟

اوه بله دوست دارم

تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل برگشت و با چشمانی که از خوشحالی برق می زد گفت :

آقا می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟

داستان جالب و آموزنده

پل لبخند زد

او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید

او می خواست به همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است

اما پل باز هم در اشتباه بود…

پسر گفت : بی زحمت اونجایی که دوتا پله داره نگهدارید

پسر از پله ها بالا دوید

چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید

اما دیگر تند وتیز بر نمی گشت

او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل کرده بود

سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد

اوناهاش جیمی می بینی؟

داستان جالب و آموزنده

درست همون طوریه که طبقه بالا برات تعریف کردم

برادرش عیدی بهش داده و دیناری بابتش پرداخت نکرده

یه روزی من هم یه همچو ماشینی به تو هدیه خواهم داد …

اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب عید رو همان طوری که همیشه برات شرح میدم ببینی

پل در حالی که اشک های گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسر بچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند

برادر بزرگتر با چشمانی براق و درخشان کنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش ناشدنی شدند.

نمکستان

اخبار مرتبط:

داستان جالب و آموزنده نباید همه چیز را نصف کنیم

داستان جالب و آموزنده حکیم و دختر لجباز

داستان جالب و آموزنده شاهزادگان مصری

داستان جالب و آموزنده فرار از زندگی

داستان جالب و آموزنده عیدی برادر




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «داستان جالب و آموزنده برادر خوب»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..