تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری -

آکاایران: شوخی مهران مدیری با یکی از مهمانان «دورهمی» راجع به موضوع حق طلاق زنان جنجال زیادی به پا کرد.

آکا ایران - ایمان عبدلی:

مهران مدیری یا (قربانی هفته)

شوخی مهران مدیری با یکی از مهمانان «دورهمی» راجع به موضوع حق طلاق زنان جنجال زیادی به پا کرد. ماجرا از آن قرار بود که مدیری از میان خانم های مهمان برنامه آن هایی را که حق طلاق دارند فرا می خواند، یک نفر دست بلند می کند و همراه همسرش به رینگ می آید (سن برنامه که با طنازی بی رحمانه مدیری کم از رینگ ندارد). مدیری دلیل مطالبه حق طلاق را از خانم مورد بحث می پرسد و خلاصه ماجرا اینکه آن خانم حریف طنازی مدیری نمی شود وچهره ای مظلوم از همسرش به تصویر کشیده می شود. اما آیا این زن ستیزی است؟ مدیری یک چهره ی هنری و فرهنگی است و یا یک نخبه جریان ساز؟ آیا این دو را با هم خلط نکرده ایم؟


بارها گفته شده خط قرمزهای طنازی در ایران بیش از اندازه است و با کثرت شبکه ها و کانال های مجازی که از هیچ قاعده و قانونی تبعیت نمی کنند و با دست باز شوخی می کنند، شوخی کردن و خنداندن مردم در فضای رسمی و بدون آن که به جایی بر نخورد را بی نهایت دشوار کرده است. در چنین شرایطی مهران مدیری در دورهمی فضای مفرحی ایجاد کرده و تا حدی توانسته هم خنده از مخاطب بگیرد و هم روی خط قرمزها با ظرافت حرکت کند؛ و اصلا یکی از دلایل عمر طولانی مدیری در این عرصه که از هوش ذاتی اش نشات می گیرد همین رعایت هاست، پس چه بهتر که تلاش کنیم آوار مشکلات عمیق اجتماعی را روی سر یک طنزپرداز نریزیم.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری

یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری - یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری -

آکاایران: یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری

 


به گزارش آکاایران: «حق طلاق» و موضوعات دشواری از این دست، درگیر و پیچ خورده ی عرف و شرع و قانون است و در جامعه نه سنتی و نه مدرن ما، کلاف گیج و سردرگمی است که با هدف قراردادن و تخریب مدیری گره ای از آن باز نمی شود. همه ی آن هایی که این روزها مدیری را هدف گرفته اند، می دانند که این ها بهانه ای برای طرح موضوعات مغفول مانده حوزه زنان است.


مضاف بر این که اصلا فرض بر این بگیریم که مدیری خلاف مطالبات زنان موضع گیری کرده و این شوخی ها را کاملا جدی بگیریم. آیا اصلا مدیری در چنین جایگاه تاثیر گذار و جریان سازی هست؟ صرف شهرت و سابقه و خوشنامی، برای ایجاد موج موثر- مثبت یا تخریبی- در چنین زمینه هایی کافی است؟ احتمالا نه کافی نیست! چون مدیری فعال فرهنگی و چهره هنری و مجری است نه یک تئوریسین اجتماعی. حل و بسط و طرح موضوعات این چنینی در ید قدرت تئورسین ها و سیاستگذاران اجتماعی است. حالا گاها برخی سلبریتی های فرهنگی در چنین قامتی رفتار می کنند که با همین قاعده هم مدیری در آن دسته جای نمی گیرد. او یک طناز تلویزیونی است که زبان نقد خوبی نسبت به موضوعات روز دارد اما تا حدی و تا سطحی؛ و هیچ وقت فعالیتی عمیق و معنادار و ادعایی در حوزه های اجتماعی نداشته است. او را در موقعیت خودش قضاوت کنیم همین.

پان ترک ها یا (جعلی هفته)


ویدئویی از عده ی معدودی از هواداران تراکتور منتشر شد که در آن شعارهایی نژاد پرستانه و خلاف تمامیت ارضی کشور سرداده می شد. رفتاری که مهم نیست مربوط به این جمعه بوده و یا قبل تر، مهم تر این است که عده ای در استادیوم های ایران به خودشان جرات می دهند و علیه تمامیت کشور شعارهایی می دهند که دشمنان ما هم با ترس و لرز خبط می کنند و به زبان می آورند. پان ترکیسسم دردی است که به جان آذربایجان افتاده و با معجونی از تخیل و فراموشی در صدد تاریخ سازی است.


در پی انکار نیستیم. به هر حال تفاوت میان ترک و فارس و ... مهم است، زیرا ما همه با زبانی که داریم، فکر می کنیم. پس مهم است که با چه زبانی حرف می زنیم. ترک و فارس هر کدام واژه های خودش را دارد و به تبع آن اندیشه ی خودش را تولید می کند. هرکس که بر زبان های بیشتری تسلط دارد، مسلما تفکر فراخ تری خواهد داشت. اما زبان فقط ظاهر و سطح این تحرکات نامطلوب و نابخردانه است. لایه عمیق ماجرا، تفکری است که هدفش استقلال طلبی جعلی است و از زبان به تجزیه می رسد. می دانیم که هر گروه و قبیله و قومی می تواند از ظرف تاریخ پازل خودش را بسازد و آن را به نفع خودش مستندسازی و مصادره کند (کاری که اردوغان، ناشیانه در پی انجامش است و ناکام بوده) و «تاریخ» دقیقا در چنین نقطه ای از اعتبار می افتد. بگذریم که قرن 21 و نظم نوین جهانی اصولا جایی برای این «تمایلات» باقی نگذاشته است.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری  


پان ترکیسم معلوم نیست با چه اندیشه ای گمان می کند آذربایجان به بخش های شمالی و جنوبی تقسیم شده؟ با چه اندیشه ای خیال پیوستن به آن طرف مرزها دارد؟ بیشتر از این وارد داستان جعلی پان ها نمی شویم چون اصولا اعتباری برای این «فرقه» قائل نیستیم و به یک «ایران» قائل ایم و بس؛ و وحدت سرزمینی مان را مقدم بر هر چیزی می دانیم.  اتفاق روی سکوها اما فاجعه ای مضاعف بر استقلال طلبی تجزیه طلبانه ی قومی دارد؛ شیفت کردن امرِ ورزشی و همگانی به امر سیاسی و امنیتی!


آن هایی که روی سکوهای استادیوم شعارهایی با این مضامین سر می دهند، در حقیقت یک گردهمایی ورزشی و مفرح را در کانون حساسیت های سیاسی قرار می دهند و با رفتار ناشایست، خواه ناخواه لزوم ورود نهادهای امنیتی به محیط های ورزشی را قوت می بخشند؛ از طرفی باید به حاکمیت و نهادهای امنیتی حق داد که نسبت به این جمعیت حساس باشند و رصد و کنترلشان کنند. وقتی در استادیوم ها فراتر از آن چیزی که یک مسابقه ورزشی امنیت می طلبد، امنیتی ها حضور یابند، آن فضا و آن جغرافیا دیگر ورزشی نیست و درصدی از سیاست را با خودش خواهد داشت و این اتفاق خوبی نیست، چون فضای ورزشگاه تا جایی که فارغ از این چنین قید و بندهایی است، کارکرد دارد. وگرنه اگر قرار باشد همین فضاهای حداقلی هم از جمعیت گرفته شود، کلی احساسات منفی روی دستمان می ماند که حتی در بستری مثل ورزش هم اجازه تخلیه پیدا نمی کند. به عبارتی آن جمعیت معدود که خود می دانند با آن شعارهای زشت و وهمی مطمئنا به رویای کذب خودشان نخواهد رسید، به یک جمعیت وسیع دیگر (علاقه مندان ورزش) خیانت می کنند. درد اینجاست که جهالت همیشه ضربه اش شاملیت زیادی دارد.


در این میان بیچاره «ایران» که همیشه تنهاست! ایرانی که بیشتر باید یک محدوده ی فرهنگی قضاوتش کرد – از شمال هند و پاکستان تا افغانستان و آسیای میانه و در این سو عراق و ...-، نه یک زبان و قوم و مذهب. محدوده ی فرهنگی همه ی این ها را در برمی گیرد. کرد و لرو آذری همه ایرانی اند، کجای تاریخ؟ کجای دنیا؟ این همه تفاوت ذیل یک پرچم اند؟ هزاران سال است که چسب همه ی این ها «ایرانشهر فرهنگی» است و این فرهنگ هر خرده فرهنگی را اگر از سر دوستی آمده جذب و اگر عدو بوده است هضم نموده و می نماید.

ترزا مِی یا (زیاده گویی هفته)


- این اندیشه ی سنتی که هدفِ سیاست، رسیدن به نفع مشترکی منظم است خزعبلی بیش نیست. سیاست ضرورتا مبارزه به همراه دارد. «ماکیاولی»


باقیِ هر چه که در این پاراگراف ها بنویسم بسطِ همین جمله و تفکر است و اصلا همین هنرِ اندیشمندان بزرگ است که یک نظام فکری را در یک جمله خلاصه می کنند، در قالبی همه فهم و ابدی. اظهارات «ترزا می» در حاشیه نشست شورای همکاری خلیج فارس برگ دیگری از کتاب پر افت و خیز روابط ایران و انگلستان را ورق زد. نخست وزیر جدید بریتانیا، ایران را عامل برهم زننده منطقه و مداخله گر در امور کشورهای اطراف تلقی کرد و قول همکاری تنگاتنگ با اعراب حاشیه خلیج فارس در زمینه کنترل اقدامات مخرب! ایران داد. سفیر انگلیس در تهران احضار شد و مقامات کشور از ریز و درشت در این زمینه اظهار نظر کردند و تحلیل گران هم بسته به علایق و اندیشه ای که داشتند قلم فرسایی.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری  


«انگلیس» ویژه ترین دولت در تقابل با ایران است، ویژه تر از آمریکا حتی. در تاریخ روابط ایران و انگلیس، روندی سینوسی و پر افت و خیز را شاهدیم. از ورود انگلیسی ها به بوشهر و نقش آفرینیِ منفی در عهدنامه هایی چون گلستان و ترکمنچای بگیرید تا آن بزنگاه اصلی که ذهنیت منفی از انگلیسی ها در تاریخ معاصر را تکمیل کرد؛ کودتا علیه دولت مصدق.


دائی جان ناپلئون گونه بودن از همان سال ها شروع شد و بعدتر در سریال ناصر تقوایی با زبانی موجز و طنز به تصویر کشیده شد. تقوایی بعدتر را می دید. او به درستی فوبیا از انگلیس را پیش بینی کرد و در آن سریال خاطره انگیز نشانمان داد که انگلیس چگونه تبدیل به هیولایی ترسناک شد. از آن پس ما هر چه خرابکاری بود از چشم انگلیسی ها می دیدیم.


 زخم انگلیس در تن مردم عمیق بود و برای خیلی ها هنوزم هست. سال های سال فقط «پیکان» ما را به انگلیس وصل می کرد. نشان انگلیسی سمجی که چرخش از روی زمین ما کنده نمی شد و هنوز هم نشده است؛ پیکان نبود از انگلیس نشانی نمانده بود. اما خب روزگار که دائم یکسان نمی ماند. دولت اصلاحات آمد و نیمچه گشایشی بعد از قهر و کین های مربوط به ماجرای سلمان رشدی بوجود آمد اما آن حمله به سفارت که جز هزینه چیزی در برنداشت روابط دو کشور را به پایین ترین سطح خود تقلیل داد؛ سیاست مختصر شد به خط خطی های روی دیوار، پیچیدگی امر سیاسی تبدیل به یک سهل انگاری شد و حالا و امروز که خانم ترزا می بیشتر از حد و حدودش به ایران جسارت می کند.


مرور همه ی این ها یعنی اینکه ما در مواجهه با انگلیس کم تجربه نیستیم و بهار و زمستان ها دیده ایم و جایز نیست از این سوراخ بار دیگر گزیده شویم. اظهار نظر نخست وزیر بریتانیا را باید در سطح خودش پاسخ داد و سیل اظهار نظرهای افراد مسئول و غیر مسئول شکل دیگری از آن خط خطی های روی دیوار است. قرار نیست دست به گردن همدیگر بندازیم و رابطه ای نزدیک و دوستانه از جنس ایده آل های سرایندگان جهان عاری از جنگ داشته باشیم. ما دائما می جنگیم که به یک صلح نسبی برسیم. ایران و انگلیس در پاکستان، افغانستان و عراق ...حوزه های مخاطره برانگیز مشترکی دارند که باید با علم سیاست و حواس جمع، منافع این حوزه های مشترک را مدیریت کرد.


این ها همه غیر از منافع اقتصادی است که دو کشور می توانند در شرایط بهبود رابطه، نصیب هم کنند. درست است بریتانیا که روزگاری قدرت اول عالم بود این روزها شاید در حسرت آن روزها و برای رخ نمایی، گاها مواضع پریشان می گیرد اما «ترزا می» و اطرافیانش به خوبی می دانند نفع اقتصادی بر هر ایدئولوژی اولویت دارد به خصوص پس از خروج از اتحادیه اروپا. از این طرف ایران هم با برجام به چیزهایی که می خواست نرسیده و قفل های باز نشده ی زیادی دارد. نفع حداکثری در حضور در بازی و معادله برد – برد است. کنار کشیدن و میدان خالی کردن برای اعراب، فقط نوعی گل به خودی است. در این مورد دامن زدن به شرایط مغشوش، غیرعقلانی ترین شکل سیاست ورزی است؛ آن هم با حریف زبردستی چون بریتانیا.

علی منصوریان یا (ناکام هفته)


شکست برابر تراکتورسازی روز تلخی را برای منصوریان رقم زد، تلخ از آن جهت که این اولین بار در فصل جاری بود که هواداران استقلال معترض شدند. آن هم نسبت به کسی که محبوبیتش تا همین شش ماه پیش در میان آبی ها با فرهاد مجیدی برابری می کرد. آن ها مظلومی که هفته ها در صدر بود را پس زدند و منصوریان را برای مطلوبیت بیشتر خواستند، اما نشد! منصوریان چرا به این زودی دچار چالش شد؟


علی منصور مثل تمام هم نسلانش نه به واسطه تبحر در مربی گری بلکه به خاطر نام و اعتباری که از دوران بازیگری به یادگار گذاشته، وارد جرگه ی مربیان شد. او و خیلی های دیگر فقط به واسطه ی این که سالها ملی پوش بوده اند و روزگاری بازی می کرده اند، گمان می کنند مربیان خوبی هم خواهند شد. در صورتی که روزگار پس از بازیگری لزوما فقط به مربی گری منتج نمی شود (همه ی بازنشسته ها مربی خوبی نخواهند شد، شاید اصلا ذات آن ها با مربی گری جور نیاید. قطعا کسانی مدیران بهتری و دیگرانی استعدادیاب های قدرتری خواهند بود). با نگاهی به کشورهای صاحب نام در فوتبال این مساله را بهتر متوجه می شویم، نمونه ی مشهورش گری لینکر که صرفا یک تحلیلگر ورزشی است. به هر حال فوتبال شاخه های گوناگون و متفاوتی دارد و فقط نیمکت مربیان نیست که می تواند از تجارب یک فوتبالیست بازنشسته بهره ببرد.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری  


اشتباه بازنشسته های فوتبال ایرانی اما در فضایی رخ می دهد که هیچ گونه تعریفی برای حفظ سرمایه هایش ندارد. یعنی اگر ستاره ی دیروز از ارتباطاتش استفاده نکند، پس از مدتی فراموش می شود و با رستوران های زنجیره ای اش باید روزگار بگذراند و خب این با طبعی که به شهرت عادت کرده، سازگار نیست. سیستمی که برای آدم هایش برنامه ای ندارد و آن ها را رها می کند، طبیعتا آنها را در مسیری هدایت می کند که راه کامیابی را در ارتباط و شهرت می بینند و هر آن از تخصص گرایی دور می شوند. چنین شرایطی آدم هایش هم مثل خودش الکن و ناقص اند و در نهایت قربانی جاه طلبی شان میشوند.


ملی پوشان سابق شاید در سال های اول فعالیت به عنوان سرمربی به واسه تجاربی که دارند تا حدی موفق نشان بدهند به خصوص در تیم هایی در رده های پایین تر، اما از جایی به بعد و در تیم هایی بزرگتر بعضا ناکام  می مانند و سواد مربیگری شان ته می کشد و کمتر کسانی یافت می شوند که سوادشان را به روز نمایند پس چون اشتهای زیادی دارند، مجبورند با همان ارتباطاتی که آن ها را به صدر رسانده، در صدر بمانند.


سوء تفاهم سرخ آبی نشود؛ منصوریان صرفا یک مثال است. این حال و روز فوتبالی است که شایستگی و تخصص با آن قهر کرده است. القاب از نان شب واجب تر است؛ کمی جذابیت بصری و کاراکتر سازی هم نمک کار است. یکی با یک جام گواردیولا می شود، دیگری ژست زیدانی می گیرد...اما بازیکنان همین زیدان ها و گواردیولاها هنوز توپ را هوا می کنند، شاید شلوغی محوطه جریمه گلی بسازد. این است حکایت سیستم معیوب، آدم های ناچار و فوتبال مریض!

محمود واعظی یا (ناشیانه هفته)


وزیر ارتباطات در سخنانی عجیب، وجود هر رقیب احتمالی برای روحانی در انتخابات آینده را اقدامی تخریبی قلمداد کرد. حرف هایی که جنجال زیادی حداقل در رسانه های اصولگرا به پا کرد. با هر سنجه ای کاستی های اقتصادی این روزهای دولت را شاید بشود تحمل کرد اما شنیدن حرف هایی که اساس یک دولت انتخابی را زیر سئوال می برد دشوار است.


واعظی، فرایندی را نفی می کند که دولت فعلی از دل همان زاده شده است. به نوعی در لایه های زیرین چنین حرفی هایی، شکلی از خودزنی برای دولت روحانی و اعتدالیون و اصلاح طلبان  وجود دارد. انتخابات 92 هم با رقابت و حق انتخاب شکل گرفت و اصلا مبنای قرار گرفتن شخص روحانی در صدر سکان دولت، به میزان آرایی است که در یک فرایند مردمسالارانه و رقابتی اخذ شده است. اگر قرار بر مخرب فرض کردن هرگونه حقِ رقابت در یک بستر دموکراتیک شویم، «دولت دموکراتیک» به مفهوم مدرن آن معنا و مفهومی ندارد.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری  


تضعیف جایگاه دولت در این جنس حرف ها و سخنان فقط زیر سئوال بردن روند دموکراسی و انتخابات نیست، در سطحی دیگر وقتی مشروعیت رقابت را زیر سئوال می بریم به نوعی دسته گرایی گرایش نشان می دهیم و امر سیاسی را به دو قطب «با ما» و «بر ما» تقسیم کرده ایم. این دسته بندی ها میل به مطلوبیت گرایی یک دولت شایسته را تحت الشعاع قرار می دهد، چون آن وقت نه صرفا شایستگی بلکه «با ما» بودن در اولویت عزل و نصب افراد قرار می گیرد و بدترین پیامد چنین تفکری که در حرف های واعظی متبلور شده، کوچک کردن دولت و تک صدایی به معنای سیاسی است. دولتی که واعظی مدنظر دارد دولت طرفداران کارزارهای هیجانی است، نه دولت تمام مردم ایران؛ در صورتی که حداقل از لحاظ تئوری، روحانی رئیس جمهور طرفداران جلیلی و قالیباف هم هست.  


یادمان نرود که «جامعه سیاسیِ مردم به علت تبعیت از قانونی مشترک (دولت) به یک عده همقطاران مدنی تبدیل می شوند» - سیسرون. این همان تفاوت ظریف میان یک جمعیت بی شکل و هویت و پراکنده با یک «جامعه مدنی سازمان یافته» است.

اصغر فرهادی یا (افتخار هفته)


اولین بار که نام اصغر فرهادی جهانی شد و سینمای ایران مدل دیگری از افتخار آفرینی جهانی را با نام وی تجربه کرد (تنها افتخار جهانی سینمای ما قبل از فرهادی، جایزه کن کیارستمی بود)، هجمه های زیادی سمت فرهادی روانه شد که این توجه جهانی صرفا محض یارگیری قدرت های استکباری مثل آمریکا و انگلیس است که به فرهادی جایزه می دهند تا جریان اپوزیسیون را در ایران تقویت کنند و به عبارت بهتر جریان ارزشی هنری را تضعیف. فضای آن روزها البته صحه ی چنین استدلالی را تقویت می کرد. روزهای خوبی نبود و در آن دوران تحمل خبرهای خوش را هم نداشتیم و یا شاید ناباور بودیم که می شود خبر «خوش» هم باشد.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری  


بعدتر که موفقیت های فرهادی ادامه پیدا کرد، همان هایی که در صدر هجمه کنندگان به فرهادی ایستاده بودند، متوجه شدند که شاید علاقه جشنواره های جهانی به سینمای فرهادی صرفا به خاطر آن چه سیاه نمایی سینمای او می نامند نیست و احتمالا قوت زبان و بیان سینمایی اش هم دخیل است پس نمیشود بدون موضع ماند. پس همان ها مطابق قاعده حسودها، پس از انکار اولیه به دنبال سهم خواهی از موفقیت دیگری بودند و این بار خودشان را هم شریک کردند. یکی از همان ها گفته بود: ما لابی کردیم که فرهادی اسکار برد! فرهادی اما در تمام این احوالات راه خودش را رفت و کمتر موضع گرفت و مصاحبه کرد؛ و سفر و مشاهده و ثبت تصویر همه ی سینمایش شد (شبیه به همان دنیای بی بدیل کیارستمی درژانری دیگر).


روزگار گذشت و فرهادی را هنوز می خواهند و حالا که او و ایران نام ثابت اسکارو گلدن گلوب شده اند، باورهمگانی، تثبیت جایگاه یک شکل از سینمای ایران است که خوش نامی  هم می آورد. این بار هجمه کنندگان اگر بخواهند مطابق همان قاعده رفتار کنند نوبت فحاشی است!


اما اصغر آقای فرهادی شما سینماگر بمان و قدم به دنیای سیاسی ها نگذار! نه ما و نه شما را به سیاست کاری نیست. مثل کیارستمی که هیچ وقت دنبال «زدن» شخصی و جناحی نبود و فقط هنر می دانست و نگاتیو، شما هم سینماگر و مولف باش و بس. سهراب گمانم گفته بود که «کاش جای مردان سیاست درخت بکارند».

احمد شاملو یا (زادروز هفته)


زادروز «احمد شاملو»؛ نامی بزرگتر از یک شاعرِصرف. محل بحث و جدل های روشنفکرانه و حتی عوامانه و عاشقانه. شاعری که شعرش کَپشِن یک جوان 15 ساله می شود، در عین حال همان شعرش ارجاع یک نویسنده بزرگ. سمپات ترین شاعر تمام این دهه ها. کنارش قرار گرفتن تشخص می آورد و اصلا نشانی از یک سبک زندگی است و تکفیرش هم سبک زندگی دیگری است. وجوه گوناگون شاملو او را پر مصرف و نام آشنا کرده، حتی بر خلاف میل فضای رسمی.

,[categoriy] یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری  


«احمد شاملو» در فرهنگ ایران به بالاترین سطح یک کاراکتر هنری رسیده است. آدم ها و دسته های مختلف نسبت به او واکنش دارند و باید موضع بگیرند.  اتفاق ویژه ای است که او این همه زنده و جاری است، بیش از همه هم نسلانش؛ با ترجمه شازده کوچولو و طنازی هایش، با اشعار اعتراضی و اجتماعی اش و حتی شبانه هایش به آیدا که کافه های بسیاری را خراب خودش کرده و «کتاب هفته» هایش. شاملو نفس می کشد و بین ماست، او مثل رودخانه ای است که نیما شرحش را پیشتر داده بود؛ «من به رودخانه شبیه هستم از هر کجای آن لازم باشد می توان آب برداشت» اما خب آب سر چشمه گواراتر است دائما.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «یک هفته 7 چهره: از پان ترک ها تا مهران مدیری -»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..