تبلیغات ویژه

» خرید ممبر تلگرام »طراحی سایت و سئو »خرید فالوور و لایک »ادمین حرفه ای اینستاگرام »پکیج آموزش ارزهای دیجیتال »تبلیغات در اینستاگرام »خرید پیج اینستاگرام

مطالب مهم




اختراع تئوریک اصلاح‌طلبان هم رسید: استعمار شرف دارد بر استبداد!/چرا ملّت ها را برای رد استعمار و گذار از تجدد غربی مذمّت می کنید؟!

گروه اجتماعی-رجانیوز: مجتبی زارعی عضو هیات علمی اندیشه سیاسی اسلام دانشگاه تربیت مدرس طی یادداشتی به نقد سخنان جواد اطاعت سخنران اصلاح طلب روز دانشجو در این دانشگاه که عنوان کرده است استعمار بر استبداد شرف دارد پرداخته است.

به گزارش رجانیوز، متن این یادداشت در ادامه و به شرح ذیل آمده است:

 16 آذر و 16 دی خط فاصل دانشگاه لیبرال و دانشگاه انقلابی

هفتۀ گذشته، دانشگاه تربیت مدرس شاهد دو موضع متفاوت در یک رویداد بود ؛ 16 آذر اگر چه یک روز است در تاریخ، امّا مرز بین یک دانشگاه سرزنده و دانشگاهی مرده و خمود است. در این مناسبت نگارنده امّا ضمن اینکه به روح دانشجویان وطن؛ مهدی شریعت رضوی، مصطفی بزرگ نیا و احمد قندچی درود می فرستد امّا در امتداد پیشرفته و متعالی تر از آن یعنی 16 دی و حسین علم الهدای و دوستانش در هویزه را نیز می ستاید؛ آنها تن به استبداد و استعمار شاهی – آمریکایی نداده و آبروی ملّتی را در مقابل گستاخی های  آمریکا و سلطنت پاس داشته  و نیز روح ملی ایرانی را نزد  تاریخ حفظ کردند و اینان امّا تن به اشغال بعثی – آمریکایی نداده و جهانی را به حیرت کشانده و افقی نوبرای ایران فردا  گشودند، 16 آذری ها توأمان ضمن یورش به هیمنۀ استعمار آمریکا، دولت ضدملّی مابعد کودتا و آیین قلابی اعطای دکتری دانشگاه تهران به نیکسون خروشیدند؛ 16 دی ها امّا با دلی دریایی به دشتی پر از تانکهای آمریکایی و روسی در هویزه زدند و راهی نو مقابل ملّت گشودند.

استعمار صدشرف دارد بر استبداد! آیا سخن من تشویق نداشت؟!

امّا عجیب است که در این روز سخنران بخشی از دانشجویان دانشگاه می گوید: " من وقتی  بین استعمار و استبداد مقایسه می کنم ، می گویم  استعمارصد شرف دارد بر استبداد!؟"وی  بلافاصله گویا خود نیز از منطق سخنش متعجب شده باشد گفت: "آیا این سخن من تشویق نداشت؟! نمی خواهید تشویق کنید ؟!" قلیلی از دانشجویان شاید برای دلداری به دل نیازمندسخنران ، کف زدند تا او شادمان شود، نگارنده امّا برای اختراع این دو گانۀ مجعول (ترجیح بلا مرجح استعمار بر استبداد) که در روز گرامیداشت شهدای ضد استعماری و ضد استبدادی وطن، در صحن دانشگاه مولودِ انقلابِ  ضدِ استعمار و انقلابِ ضد استبداد بیان شد به عنوان دوستدار دانش و حقیقت، عذرخواه و شرمنده شهدا و وجدان کلی تاریخ است و البته گمان دارد که قاطبۀ اساتید، مدیریت دانشگاه و دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس از این اختراع بی دلیل و بی برهان ناراضی اند و شاید حرمت میهمان نگاه داشتند، چه این که به نظری می رسد این دو گانه نسبتی با کرامت ذاتی انسان، سیاستِ فطرت و مهارت های معرفتی و انقلابی ایرانیان در طول تاریخ ندارد و سخنی به غایت سست و باطل است.

باور به اظهار چنین جملاتی برای نگارنده سخت بود تا دوشنبه، دیروز چند تن از دانشجویان وطن خواه و انقلابی فایل صوتی این سخن را تهیه و برای من ارسال داشتند، لذا خود شنیدم که گوینده چنین گفته است! البته از حیث فرهنگی، عرفی و روش های علمی چقدر می توان بی دقت و کم حواس بود که در روز پاسداشت جان فشانی شهدای وطن علیه استعمار و استبداد چنین سخن گفت! با طرح این بی دقتی خاطرۀ اختراع شعارهای کاریکاتوری مرگ بر چین و مرگ بر روسیه بر سر سفرۀ پهن شدۀ سران فتنه در تهران مقابل مناسبت ملّی ضدامریکایی 13 آبان متبادر به ذهن شد؛

دیگر سخنران مراسم البته شجاعانه سخن هم پیمان سیاسی خود را در ترجیح استعمار بر استبداد با طرح ضلع عقلانی  دیگری به نام استقلال ابطال کرد و زشتی پذیرش استبداد و استعمار را توأمان در شأن ملّت و جنبش دانشجویی قدیم و جدید ایران ندانست؛ من موضع اصلاح طلبانه و ضد استعماری دیگر سخنران مراسم که تمنای استقلال را در سرشت ایرانی و جنبش دانشجویی ایران به سخنران مذکور گوشزد کرد و صد البته در بین تجدید نظرکنندگان فتح لانه جاسوسی استعمار در ایران، کماکان بر  موضع عقلانی و منطقی فتح لانه تأکید دارد را می ستایم؛ وی اگر چه در ادارۀ امور زیست محیطی ایران و کلان شهرها موفقیتی نداشته امّا همین که از بهزیستی خود در زیستۀ فتح لانه پشیمان نشده و تجدید نظرطلبان و گیرندگان عکس های یادگاری با باری روزن نتوانستند ارادۀ او را اداره کنند ارزشمند است.

چرا ملّت ها را برای رد استعمار و گذار از تجدد غربی مذمّت می کنید؟!

دربارۀ ترجیح استعمار بر استبداد چه از روی فضیلت ذاتی و چه از روی  تزاحم سلبی  امّا نکاتی را به اختصار بیان می کنم: - گزاره های استنادی طراح برتری استعمار بر استبداد، وضع کوبا و فیدل کاستروی فقید بود که او کشوری لوکس ندارد و در مبارزه با استعمار آمریکا، ملّتی را به گروگان گرفته است؟! گزاره های مشاهدتی و برخاسته از مکتب نوسازی و پوزیتیویسم! در پاسخ می گوییم اگر ملّتی تلاش کرد برای حصول به هویت ملّی صورتی دیگر از تجدّد و نوسازی را بجز تجدد غربی تجربه کند، در این راه مبارزه نماید، پنجاه سال سختی ها را مشتاقانه به جان خریده و در این طریقت سرزنده و و کماکان شاداب باشد و نیز در استقبال و بدرقۀ پیکر و بلکه خاکستر قهرمان ملّی اش قیام کنند، از چه روی واجد مذمّت و تحقیر است؟! چون کشوری لوکس نیست؟! لوکس بودن و نبودن چیست ؟!  این چه برهان و خِردی است  که استعمار و آدمکشان اعزامی او در 638 بار کوشیده اند تا او را با بمب، سمّ و گلوله حذف کنند امّا او و ملّت ایستادگی کردند از این رو  چه چه کسی قابل مذمّت است ! اکنون اما می خواهیم با مخترع فضیلتِ استعمار بر استبداد هم داستان شده ومی گوییم اگر اهالی کوبا را بین گرامیداشت باتیستای دیکتاتور و استبداد همسو و همپیمان با استعمار و کاستروی بی اعتماد به آمریکا مخیر کنیم چه کسی را عزیز داشته و پاس می دارند؟! در شیلی چطور؟! مردم اگر با سرشت فطری خود در ستایش بین دکتر آلنده و ژنرال پینوشه مخیر  شوند  آیا جانب استعمار همسو با استبداد را می گیرند یا دکتر آلنده را ؟!   اگر از مردم ویتنام دربارۀ اشغال و استعمار بپرسیم چه می گویند؟! اینک اما  بر مبنای برهان سست و ارتجاعی "وجود زندگانی لوکس" در "عوضِ استعمار" عمل کرده و از ملّت ژاپن در این باره می پرسیم؟! به راستی چرا آنها یک صدا می گویند یانکی برو گمشو؟! چرا ژاپن لوکس تحملِ استعمار را حتّی در یک جزیره ندارد؟!  حال که از زبان علم فاصله گرفتید حتّی از مجرای زبانی عوام سخن می گوییمکه از چه روی  پس از مشارکت اجباری یا تصادفی  عنصر خارجی در سقوط صدام و شادمانی هلاکت دیکتاتور چرا ملّت شریف عراق استعمار را نیز همانند  زباله به بیرون انداختند؟! می دانید چرا؟!

از حیث هستی شناسی، استعمار و استبداد اتحادی ذاتی دارند

زیرا استعمار نه ذاتاً و نه از روی اجبار و تزاحم واجد فضیلت و تمکین نیست گو اینکه استعمار صورتی دیگر از استبداد است و چه بسا استعمار ذاتاً گوانتانامو و ابوغریب است! با نگاهی به تاریخ مبارزات ملّت ایران می توان آنرا بهتر مورد فهم قرار داد زیرا اگر استعمار صورتی از استبداد نبود ساواک نمی گفت در باره اسراییل و شاه سخن نگویید و مدام زیر گوش ملت نخوانید که اسلام در خطر است !؟ در این گزاره ها اسراییل و شاه از حیث معرفت شناختی نه ازحیث سیاسی که از منظر هستی شناختی متحد اند و مهمتر از هردو اینکه این اسلام است که ترجیح و شراغت یکی از این دو را در صورت تزاحم از اساس باطط می شمرد و نیز اگر استعمار و استبداد از ذات انسجام یافته ی اتحادی برخوردار نبودند سفر آخر ژنرال آمریکایی (هایزر) برای نجات دیکتاتور و مستبد داخلی و نیز حفظ منافع در سرزمین استبدادزده دیگر بی معنا می نمود.

از حیث هستی شناسانه امّا استعمار و استبداد، استلزام ذاتی با یک یا دو واحد سیاسی یا یک جباریت مصداقی برخوردار نیست ؛ آمریکا یا روسیه، نرون یا آتیلا، چنگیز، هیتلر یا صدام و شاهان سلطنت پهلوی تفاوتی ندارند، بلکه هر کس که جوهرۀ فرعونیت، و تمنیات فاوستی داشته و جانش با سوبژکتیویسم متحد بوده و میل به ستم و ظلم داشته باشد صاحب چنین شأنی است حال می خواهد این ستم، ستمی در تراز تخریب محیط زیست باشد یا ستم و کشتار  انسان!

دانشگاهیان که جزو عوام یک جامعه به حساب نمی آیند تا صورتی از ظلم و ستم فئودالی، کلیسایی، هابزی، دیکتاتوری مصلحانه یا فوکویی را با صورتی ازاستبداد  استعماری اعم از قدیم، نو یا فرانوی آن معاوضه کنند!

از نگاه عوام و شاید از حیث اشتراک لفظی، استعمار در باب استفعال، نوعی تمنا و طلب آبادی باشد، امّا کیست که نداند استعمار از حیث وقوعی  همانا ستم است و صد البته استعمار قرن هیجده و نوزده به مراتب بدتر و موجد بهره کشی، امپریالیسم و جباریت های  مضاعف است؛ چون بقول استاد داوری اگر استعمار قدیم جهانگشا بوده چه بسا مردمان سرزمین های اشغالی را به حال خود رها می کرد امّا استعمار در عصر جدید متفاوت شد؛ فرانسوی ها می خواستند الجزایری ها را فرانسوی کنند؛ و بریتانیایی ها مردمان هند را انگلیسی !  کوروش با اینکه جهانگشا بود امّا چنین نکرد؛ البته ایشان تذکر می دهد که این با اشتباه امروزی ها  که اقدام کوروش را بر  سلوک حقوق بشری وی در بابل حمل کردند نباید یکی پنداشته شود، زیرا کوروش، اسکندر و نادرها از سعۀ وجودی تعلیم به مردمان ممالک فتح شده برخوردار نبودند و اصلاً چنین ویژگی های تعلیمی و ارشادی در زمان های قدیم جز از انبیاء و ائمه و اولیای دین ساخته نبود.

مدرنیزاسیون استعمارزده  و دیکتاتوری مصلح ره آموز آزادی و مردم سالاری نمی شود

به راستی مذمت مُلک و ملّت کوبا بخاطر قرار نگرفتن در وضعیت مد نظر سخنران گفته شده (بخوانید وضع شبه مدرن و مدرنیزاسیون) و متعاقباً حکم کردن به فضیلت استعمار آمریکایی با کمترین معیارهای علمی سازگاری ندارد؛ زیرا این سنخ حرف زدن ضمن اینکه نوعی جذب و انجذاب در استعمار فرانوی آمریکایی است, چون وجهی ژست های اپوزسیونی را در صنعت خطابه ای خود نیز   به استخدام در می آورد شاید نحوی مشابهت  ادبیات نئومارکسیستی نیز تلقی شود (زیرا در سطور بعدی اثبات خواهیم کرد این سنخ از تبیین ها  خارج از چارچوب عقلی و علمی دفع افسد به فاسد و نظایر آن در فقه مبین نیز بوده و طرحی جعلی و برون متنی می باشد) زیرا انگلس هم به رغم انتقاد علیه سرمایه داری امّا می گفت: مراکشی ها جماعتی بربر و وحشی اند! کما اینکه می گفت هندی ها تاریخ ندارند و اینچنین استعمار بریتانیا و فرانسوی ها حتی مورد تجلیل سوسیالیست های انقلابی نیز واقع می شد و راستی مگر شرق شناسی دربارۀ ملّت های زیر ستم قدرت های غربی چنین نمی اندیشید؟!

در توصیفی که سخنران از وضع غیر توسعه یافتۀ کوبا ذکر کرد معلوم است که این طیف توسعه را صرفاً به مدرنیزاسیون و  عناصر مادی تقلیل داده در حالیکه استعمار و استبداد صورتی واحد در اقتصاد و سیاست و فرهنگ داشته و خواستار تحمیق آدمی برای بهره کشی بیشتر هستند؛ لذا یک جنبشی دانشجویی اصیل یا ملتی سرزنده و عاقل و  غیر وابسته به آمریکا و روسیه و یا غیر وابسته به فرعونیت و سوبژکتیویسم، راه گذار از استبداد و استعمار را نه در ترجیح بلا مرجح استعمار بر استبداد و یا تزاحم ساختگی مابین آنها و متعاقباً صادر کننده ی حکم به شایستگی اجباری استعمار که قیام علیه رقیّت و بردگی می داند؛ از سویی مدرنیزاسیون استبدادی نیز هرگز ره آموز آزادی نخواهد بود همانگونه که برغم همپیمانی جریان روشنفکری با استبداد رضا شاهی و نظریه پردازی ایشان ذیل دیکتاتوری مصلحانه هرگز ایرانی به آزادی و مردم سالاری رهنمون نشد.

چرا تجدد ابزاری در کشورهای جنوبی خلیج فارس بی ارزش است

وانگهی با مبنای سست طراح فضیلت استعمار بر  استبداد از منظر رهنمون شدن به زندگی و ساختار لوکس و مدرنیزاسیون نیز باید تصریح کرد با این رهیافت اکنون باید شیخ نشین های جنوبی خلیج فارس که اینک مملو از برج ها، ساختمانهای شیک تجاری، پاساژها و نیز سبکی از زندگی که مستقیماً متأثر از غرب بوده و ظاهرا سرشار از امکانات  است باید از ترازهای آزادیخواهی و مردم سالاری در منطقه و بخشی از جهان باشند امّا همگان می بینند که صندوق رأی و نهادهای مدنی بی ارزش ترین متاع رایج در این مناطق است؛ مناطقی که از قضا بسیاری از تأسیسات تمدنی شان اعم از نظامی، اقتصادی، تجاری و سیاسی مستقیماً از سوی مأموران استعمار مدیریت می شود! امّا بر فرض مذکور اگر بگویید که منظورتان از ترجیح استعمار بر استبداد،  ترجیحی سلبی و از روی  اجبار است که در این صورت خواهیم گفت البته تبیینی که از وضع سیاست و مقاومت و از کوبای کاسترو ارائه دادید از قضا معلوم می کند که سخن تان سخن از گزینش تجدد ابزاری و تجدد ظلّی بر تجدد ملّی است که پایه ای بومی و فلسفی دارد و روندی از روی اختیار بوده و نه از روی اجبار! از دیگر سو در فضیلت استعمار بر پیامد منفی استبداد به نظر می رسد اثری از عقل سلیم که فقه مبین نیز بر آن صحه گذارده و بر چنین ترجیحی حکم کند دیده نمی شود.

استعمار نسبتی با فطرت، عقل و عدالت ندارد

 به نظر می رسد شرافت استعمار از قواعد مستنبطه عقلی استخراج نمی شود چون استعمار موجب برهم خوردن تمامی  نظم و انتظام و قاعدۀ نظم در جوامع اشغالی  می شود کما اینکه وضعیت عراق اشغالی و افغانستان کنونی و هرج و مرج های ناشی از آن با این ملاحظه همراه می باشد؛  به راستی آیا پنتاگون در بغداد و کابل ره آموز مدنیت در سیاست و اقتصاد شده اند یا سبب گروگان گیری ملت های ستمدیده بدست شرکت های بلک واتر و دیگر کمپانی های چند ملیتی شده اند بلکه در اینجا می توان گفت قاعدۀ عقلی دفع ضرر محتمل به نحو ایجابی صدق داشته باشد که برای حفظ کیان یک مملکت و مهمتر از همه حراست از سنت ها و نوامیس درمملکت اسلامی چه بسا باید از جان خویش هم گذشت و قاعده ی عقلی و شرعی نفی سبیل بر همین معنا دلالت دارد و  معلوم است ایران اسلامی برای رهایی از برخی وجوه استعمار، نظیر کاپیتولاسیون آمریکایی و اشغال چه جانهای عزیزی تقدیم داشته است.

ترجیح بلا مرجح استعمار بر استبداد ضمناً با بنای عُقلا نیز سازگاری ندارد چون همانطور که ذکر شد ؛ خداوند به عنوان رئیس کل عُقلا و اعقلِ عُقلا به حفظ کیان به معنی الاعم مقابل ظالم و استثمارِ استعمارگر فرمان داده است وانگهی محتوی فقه مبین بر عقل سلیم و فطرت و عدالت استوار است؛ در این صورت تمکین به استعمار حتی در صورت تزاحم بین فاسد و افسد با قوانین و احکام فطرت، عدالت و عقل نسبتی ندارد.

شرافت استعمار بر استبداد بدترین اختراع اصلاح طلبان و جریان شبه روشنفکری است

 چه بسا سخنران محترم ضرورتی در نسبت رابطۀ حصول به رشد و تمکین بر استعمار و پذیرش استیلای استعمار کشف کرده و بگوید که "ضرورت ها رافع محظورات " می باشد که قطعاً به حکم عقل سلیم ضرورتی بدین سطح از ابتذال در تن دادن به ظلم خارجی وجود ندارد و می توان گفت این ضرورت جزوی از بت های مصنوع جریان شبه روشنفکری است پس ممکن است جریان شبه روشنفکری در امتداد و بسط مدرنیته یا در ساحت مدرنیزاسیون از روی عافیت به فضیلت یا شرافت ذاتی استعمار یا رجحان تزاحمی و سلبی آن در مقایسه با استبداد به صدور رأی و نظر مبادرت کند که چنین وضع و مقامی از عافیت جویی را پیروی از قانون عقل، مصلحت و ذیل دفع افسد به فاسد طرح بندی نموده و در این چشم انداز به صنعت نظریه پردازی روی آورد ما امّا در جواب می گوییم چنانکه پیشتر گفته شد چون فقه اسلامی برخاسته ی از فطرت و عدالت، استعمار و استبداد را توأمان در مغایرت با کرامت ذاتی انسان به حساب می آورد این صنعت روشنفکری را جزو نیازهای  ساختگی این طیف  تلقی خواهد کرد؛ گو اینکه گفته اند ارتکاب به فعل فاسد برای دوری از فعل افسد برخاسته از قاعدۀ اضطرار بوده و عمل به آن صرفاً هنگام ضرورت قابل اجرا  است؛ در اینصورت سوال این است که بر فرض صحت روشی، تکیۀ مدعی به چنین قاعده ای در اظهار برتری های استعمار بر  استبداد باید توضیح داده شود که این تزاحم در عینیت و عالم واقع چگونه رخ می دهد؟! از حیث وقوعی کدام یک متقدم و کدام یک متأخر اند؟!

علی الفرض با  وجود استبداد پهلویستی اگر استعمار روس و انگلیس و آمریکا برای هوس و کشورگشایی به اشغال ایران مبادرت نمود باید چه کرد؟! باید به کدامین جبهه پیوست؟! آیا باید عافیت جویانه ویا  از روی جُبن ویا  از روی توهم بر وجه عمرانی و آزادی گستری استعمار در مناطق اشغالی دل بست یا پهلوی را مسجود خویش قرار داد؟! اگر استعمار اینگونه پاکدست؛ خیر خواه و  پاک سرشت است پس از چه روی به هولوکاست ایرانی مبادرت نمود؟!

و راستی چرا روشنفکران وطنی نسبت به هولوکاست ایرانی خاموشی پیشه کردند؟! آیا در آستان مقدسۀ استعمار، ایرانی جانی بی مقدار دارد؟! عقل سلیم می گوید که تزاحم استعمار و استبداد و میل به یکی از آنها صنعتی اختراعی بیش نیست، چون اساساً چنین تزاحمی واقعی نیست و درهیچ کجای عالم،  استعمار با عمران و مدنیت همراه نبوده همانگونه که استبداد نیز  همواره به دنبال خود خداانگاری بوده است، چیزی که شهدای شانزده آذر چند دهه پیشتر بر آن وقوف داشته و اینک موجد شرافت ملّی اند؛ به همین دلیل است عقلای مکاتب سه گانه فقهی سامرا، نجف و قم هرگز به چنین تزاحمی اصالت نداده بله توأمان با استبداد و استعمار مبارزه کردند؛ مرحوم آخوند و مرحوم شیخ فضل الله و مرحوم نایینی در هیج شرایطی از حیث هستی شناختی موید استبدا نبوده و هرگز موید روس و انگلیس نبودند کما اینکه ریس مکتب سامرا در نهضت تنباکو بر مبارزه با استبداد و استعمار توامان مجاهدت نمود ؛ مرحوم مدرس هم رضا شاه و هم روی و انگلیس را مورد هجوم قرار می داد ؛ امام خمینی نیز در سرتاسر عمرشریف اش علیه شاه و روس و انگلیس و امریکا توامان مبارزه کرد و در سخت ترین شرایط مبارزه هرگز خود را زیر توجیهات تزاحمات ساختگی شبه روشنفکران و متحجرین پنهان نکرد و چه بسا باید اذعان کرد که استعمار روس و انگلیس با توجه به بروز برخی مباحث تاکتیکی در نهضت مشروطه  در بین علمای اعلام در شیوه مبارزه و نه اختلاف در هستی شناختی استبداد و استعمار ، رخنه ای عظیم در نهضت پدید آوردند.

پشت پردۀ اختراع شرافت استعمار بر استبداد چیست؟

 لذا با توجه به اینکه تمامی براهین عقلی جملگی بر زشتی فلسفی و جامعه شناختی استعمار و استبداد گواهی می کنند، از چه روی چنین احکامی به غایت سست با بخشی از دانشجویان گرامی در میان گذارده می شود؟به جز پاسخ های برهانی پیش گفته، نگارنده امّا معتقد است این تزاحم اختراعی شاید حاصل راهبردنگاری اختراعی، عافیت جویانه، غیرانقلابی، غیرملّی و سودا گرانه برای مواجهه با لگد زدن احتمالی آقای ترامپ به ظرف شیشه ای برجامباشد ! زیرا دیر یا زود جام شیشه ای برجام از سوی آمریکا؛ این استعمار گر و موسس استبداد بین الملل خرد خواهد شد بخصوص اینکه تمام کار و بار ملّت، اقتصاد و تولید و کشاورزی ایران را قریب به چهار سال است که به این جام شیشه ای گره زده اند و باز خاص تر اینکه بنا به گفته آقای ترامپ بنا است سگی دیوانه که ژنرالِ ژنرال هاست بر وزارت جنگ این رژیم تکیه زند؛ پس باید این لگد زدن به شرف ملّی را با توجه به پیش فرض های شرق شناسانه ی علوم سیاسی و روحیات سودا گرانه ی شبه روشنفکری توجیه نمود و گفته شود که لگد آقای ترامپ شرف دارد برمقاومت انقلابیونِ اسلام گرا و ملّی (می خوانند استبداد داخلی)! تا شوک و بهت ناشی از انتخاب صاحب سگ های دیوانه در دولت نگاه به غرب انتخابات پیش روی قدری تخفیف یابد.




پیشنهاد میشه بخونید : برای مشاهده جزئیات کامل این خبر «اختراع تئوریک اصلاح‌طلبان هم رسید: استعمار شرف دارد بر استبداد!/چرا ملّت ها را برای رد استعمار و گذار از تجدد غربی مذمّت می کنید؟!»اینجا را کلیک کنید. شفاف سازی:خبر فوق در سایت منبع درج شده و صرفا در این سایت بازنشر شده است .چنانچه به خبر فوق اعتراض دارید جهت حذف آن «اینجا» را کلیک کنید.

گزارش تخلف

تمامی مطالب از سایت های مجاز فارسی و ایرانی تهیه و جمع آوری شده است، در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.

جستجو های اخبار روز

اخبار برگزیده

هم اکنون میخوانند ..